این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی اجمالی به ویژگی های آثار ریموند چندلر
جنایت در دنیای داروینی
علی مسعودی نیا
برای ما فارسی زبانان و احتمالا برای کسانی که به زبانی غیر از انگلیسی حرف می زنند و می خوانند بخش عمده ای از لذت آثار ریموند چندلر حتی در بهترین و دقیق ترین ترجمه ها نیز از بین می رود. در منابع فرهنگی هر جا حرفی از ریموند چندلر به میان می آید دو صفت بارز می بینید که مدام تکرار می شوند: نخست نویسنده داستان های کارآگاهی و جنایی خشن و دوم استاد ایجاد بافت های زبانی تلفیقی بی مانند.
ما تقریبا صفت دوم را در ترجمه از دست می دهیم و ناچاریم بسنده کنیم به عصاره ای از آن در کنار خود پلات های درخشان کارآگاهی داستان های چندلر که البته به گمان من آن ها هم بدون آشنایی با سنت داستان کارآگاهی و جنایی و نوآوری های چندلر در این ژانر ممکن است تا حدی برای خواننده بی نمک و کم هیجان جلوه کند. چندلر از عمد در حیطه داستان های عامه پسند قلم می زد چون خوش نداشت فیگورهای ادیبانه بگیرد و روشن فکر جلوه کند. اما همین گریز معنادار او از ادبیات الیت است که از چندلر نویسنده ای ضدجریان می سازد. کنش گرهای اصلی داستان های چندلر- و در صدر آن ها فیلیپ مارلو؛ کارآگاه بانمک و لاابالی و البته به وقتش خشن که در چند داستانش حضور دارد- آن قدرها باهوش و نخبه نیستند.
پرونده هایی هم که در داستان های او باز می شوند، جنایات مختص آریستوکرات های پول پرست نیست. چندلر همه چیز را به شدت زمینی، ناتورالیستی و بدبینانه جلوه می دهد. به همین دلیل است که هر بار اهالی سینما به سراغ اقتباس از آثارش رفتند، فارغ از گروه بازیگران و سبک و سیاق کارگردان، حاصل کار یک فیلم نوآر شده است. به دو شیوه می توان ریشه وجود این کیفیت را در آثار چندلر ردیابی کرد: نخست با نگاهی به تجربه زیستی او و دوم با کنکاشی از جهان واره حاکم بر آثارش. چندلر از قربانیان دوران هولناک اقتصاد آمریکا پس از جنگ جهانی اول است. در دنیای تجارت موفق بود و حتی به مدیریت شرکت های معتبر نفتی رسید. اما «رکود بزرگ» کار او را هم مثل خیلی از آمریکایی ها ساخت و دار و ندارش بر باد رفت و تنها پناهش شد الکل.
به هر ضرب و زوری بود خودش را احیا کرد و برای گذران زندگی شروع کرد به نوشتن داستان کارآگاهی. چندلر با اسلاف خودش مشکل بنیادین داشت: معتقد بود اکثر جنایی نویس ها همه چیز را بیش از حد اغراق شده، اگزوتیک و استثنایی جلوه می دهند. حال آن که با توجه به تجربه زیستی او زندگی پر بود از فراز و نشیب های هولناکی که انگیزه جنایت را در هر انسانی بیدار می کردند. این همان وجه ناتورالیستی آثار چندلر را می سازد. جایی که خیر و شر نه اموری ماورایی و اغراق شده، که بخشی از وجود بشر هستند که در مواقع بحرانی بروز می کنند. اما در جهان واره آثار چندلر نیز می توان دلایل ضدجریان بودن او را در الگوهای ساختاری داستان هایش بررسی کرد و به نتیجه ای مشابه رسید.
کارآگاه خصوصی در دنیای چندلر آدمی است مثل تمامی آدم ها با ضعف و قوت های بسیار. هنرش نه در نبوغ که در پیگیری و سماجت و پوست کلفت بودن است: نوعی شخصیت پردازی داروینی؛ آدمی که به فراخور مضایق و امکانات محیط خودش را تطبیق می دهد تا به حفظ بقای خود بپردازد و این امور موجب تکاملش می شود. تکامل در اینجا یعنی نوعی کسب مهارت فیزیکال، نه تعالی روحی. اما این محیط پیرامون چه خصایصی دارد؟ دنیای سرد، بی حرم و به شدت اسیر سیاست و اقتصاد. دنیای پر از تصادف و غریزه و رذایل اخلاقی. قهرمان های چندلر اصلا قصد بهبود ریشه ای مسایل و اصلاح جامعه را ندارند.
برای گذران امور خود ناچارند کاری کنند و کارشان حالا این است که تجسس کنند و گره های معماهای جنایی را بگشایند تا بتوانند زنده بمانند و در این دنیای بیمارگون دوام بیاورند. حالا می شود نقبی زد به آنچه در ابتدای این نوشتار آمد و آن را سر و شکلی بهتر داد: آن ویژگی های مستتر در بافت زبانی ریموند چندلر دقیقا با جهان واره و شبکه معنایی اش رابطه هارمونیک دارد: آدم های او ملغمه ای هستند از هر چیزی که بشر هست و می تواند باشد. پس حرف زدن و حتی صدای فکرشان هم تلفیقی است از هر امکانی که در یک زبان برای تکلم و تخیل وجود دارد. البته قدری هم چاشنی استعاره و طنز هم باید به ماجرا اضافه کرد، چون موقعیتی که چنین بشری دارد حقیقتا لایق تمسخر است.
کتاب هفته خبر
1 Comment
رامین
شخصیت پردازی داروینی….؟! دیدگاه یا جهانبینی داروینی بله… شایدبهترباشدتوضیح بدهید. ممنون ازنقطه نظرات خوب مطروح در نوشته تان 🙂