این مقاله را به اشتراک بگذارید
دیوار کج فرهنگ
سمیه مهرگان
صفرم: دیوار کج نمایشگاه
ایرانیها ضربالمثل خوبی دارند که تصویر کلی آن در حوزه فرهنگ (از آموزشوپرورش تا وزارت ارشاد و حوزه نشر و کتاب) خود را نشان میدهد: خشت اول گر نهد معمار کج، تا ثریا میرود دیوار کج. از نخستین نمایشگاه کتاب تهران که در اردیبهشت ۱۳۶۶ در محل دائمی نمایشگاههای بینالمللی تهران (بزرگراه چمران) برگزار شد، سیویک سال میگذرد: از این سیویک سال، بیست سال نمایشگاه کتاب تهران در این مکان و از سال ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۴ در مصلی تهران برگزار میشد. در دوره هشتساله مصلی، تعداد ناشران ایرانی از هزار ناشر به بیش از دههزار ناشر رسیده که از سال ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۶ که این نمایشگاه به شهر آفتاب انتقال داده شد، کمیت و کیفیت وضعیت ناشران ایرانی از یکسو رو به رشد و از سوی دیگر رو به ابتذال رفته است، بهویژه که امسال دوباره برگشته به مصلی و این وضعیت بهتر قابل دیدن است.
در طول این سیویک دوره، نمایشگاه کتاب تهران هرگز نتوانسته محل دائمی برای خود پیدا کند، بهطوری که میتوان از آن بهعنوان خانهبهدوشترین نمایشگاه کتاب جهان یاد کرد. این وضعیت خانهبهدوشی همان دیوار کجی است که خاستگاهش را باید در سیستم آموزشوپرورش و آموزش عالی ایران جست.
یکم: دیوار کج آموزشوپرورش
اگر در همه حوزهها سعی شد که قواعد بازی بینالمللی تا حدودی پذیرفته شود، اما آموزشوپرورش، حوزه نشر و کتاب و وزارت ارشاد (به بیانی جامعتر فرهنگ)، با دیواری از هجوم فرهنگی و نیز حذف و تعدیل مواجه شد. همین امر موجب شد تا آموزشوپرورش بعد از چهار دهه از این سیستم آموزشی به سیستم دیگر، از نظام قدیم به جدید و از نظام جدید به نظام دیگر نتواند بازدهی موفقی در رشد و ارتقای سطع مطالعه و کتابخوانی داشته باشد. این دیوار کج در نمایشگاه کتاب هم طی سیویک دوره خود را به وضوح نشان میدهد.
اگر زمانی نمایشگاه کتاب تنها در تهران بود، و میشد گفت که حضورش موجب رونق عرضه نشر میشود، طی سالهای اخیر، نمایشگاه کتاب تهران با تکثیرشدن در استانها، عملا به ۳۱ نمایشگاه کتاب رسیده است. امری که عملا به رکود کتابفروشیها و تعطیلی آنها انجامیده است؛ یعنی دیوار کج آموزشوپروش به وزارت فرهنگ و ارشاد و خانه کتاب هم رسیده است. به این دیوار کج وضعیت ممیزی بیقاعده را هم باید افزود که عملا به بحران کتاب و مخاطب در ایران انجامیده تا نویسندههای وطنی نتوانند آنطور که باید بنویسند.
سوم: دیوار کج کتاب
تیراژ کتاب در ایران از دورهای که میزان سطح سواد در کشور کمتر از دهدرصد بود، بهویژه از دهه سی تا شصت، میتوان از دوهزار تا دههزار تیراژ اشاره کرد، حتی در مقطعی میتوان به تیراژ صدهزارتایی کتابهای سفید اشاره کرد. در دوران اصلاحات رشد چشمگیر کتاب و روزنامهها با تیراژ بالا، یکی از دورانهای درخشان کتاب و روزنامهنگاری بود، اما از اواسط دهه هشتاد تا امروز، تیراژ کتاب از دوهزار تیراژ به دویست تا هفتصد نسخه رسیده است، آنهم درحالی که بیش از نوددرصد مردم ایران باسواد هستند، اما عملا میزان مطالعه در جهت عکس سواد است. اینجا است که دیوار کج آموزشوپروش به دیوار کج کتاب سرایت میکند تا به بحران کتاب و کتابخوانی منجر شود؛ یعنی وضعیت آموزشی غلط موجب شده تا عملا مطالعه به همان حد کتابهای درسی و آموزشی تقلیل پیدا کند.
چهارم: دیوار کج نشر
بعد از لغو مجوز برخی از ناشران یا تعطیلی برخی از آنها، نسل جدیدی از ناشران زیرزمینی در ایران راه افتاده است تا این دیوار کج همچنان بالا برود. این ناشران که داعیه چاپ کتاب بدون سانسور را دارند، با همین ترفند بازار مکارهای برای خود باز کردهاند. این ناشران دو سری کتاب چاپ میکنند: از یکسو با گزینش کتابهای پرفروش مجوزدار به چاپ آنها دست میزنند و کتابها را با نصف قیمت و کیفتی بد به سراسر ایران میفرستند. از سوی دیگر کتابهایی که از دهه چهل تا امروز مجوزشان صادر نشده یا لغو شده، بهصورت زیرزمینی چاپ میکنند و با شعار «کتاب بدون سانسور» سعی در اغوای خوانندهها دارند. یعنی وقتی از آنها میپرسید مثلا چه فرقی هست بین کتاب «جای خالی سلوچ» یا «طاعون» چاپ شما با کتابفروشیها، میگویند چاپ ما بدون سانسور است.
این ناشران زیرزمینی، با دستفروشهایی که تمام پیادهروهای انقلاب، کریمخان، ولیعصر، مطهری و دیگر نقاط تهران و ایران را از آن خود کردهاند، عملا در رقابت ناسالم با کتابفروشیها افتادهاند تا آنها را به ورشکستی بکشانند. وقتی به شکل نامحسوسی در بساط وارد میشوی، اظهار میکنند که روزی چهل تا پنجاههزار تومان به شهرداری میدهند تا بتوانند «بساط» کنند. ورود به حوزه دستفروشهای کتاب و ناشران زیرزمینی غیرممکن است مگر اینکه به رئیس آنها «باج» بدهی؛ آنطور که آنها ادعا میکنند که به شهرداری «باج» میدهند.
پنجم: دیوار کج ترجمه
دیوار کج حوزه فرهنگ یکی، دو تا نیست. این دیوار کج در حوزه ترجمه هم خود را نشان میدهد. کارخانه ترجمهسازی در ایران، یعنی ترجمه از فارسی به فارسی، یکی از معضلاتی است که وضعیت کتاب ایران را دچار ابتذال کرده است؛ یعنی به نام فرهنگ به کام سودجویان. این امر چنان شدت پیدا کرده که گاهی این روند با همکاری دوسویه مترجم و ناشر صورت میگیرد؛ یعنی مترجم و ناشر یکی است، و گاه این امر وقتی مترجم و نشر زیرمجموعه پخش کتاب میشود، بدتر هم میشود.
وقتی این ابتذال موجب ضرر و زیان ناشران دارای پروانه کسب شده، آنها هم به این ابتذال دست زدهاند. آنها با همکاری مترجمان نامآشنا به بازترجمه آثار پرفروش ادبیات جهان، که به هیچوجه ضرورت ترجمه آن احساس نمیشده است، دست زدهاند. آنهم مترجمها و ناشرانی که سالها از آنها بهعنوان مترجم و ناشر برجسته یاد میشد. این امر موجب عدم اعتماد بین مخاطب و ناشر و مترجم شده؛ تاجاییکه نگاه به حوزه کتاب و نشر را بهشدت خدشهدار کرده است.
ششم: دیوار کج سیویکساله
و حالا پرسش اینجا است که بالاخره این دیوار کج سیویکساله که عملا در آن فساد افسارگسیختهای نیز بیداد میکند تا کی میخواهد بالا برود وقتی که موجب بحران کتاب و مخاطب و تعطیلی کتابفروشیها شده؟ آیا برای یک بار نباید از این سیاستهای کوتاهمدت و بازدهی سود مقطعی که با آمار بالای بازدیدکننده و فروش میلیاردی سنجیده میشود، دست برداشت و بلندمدت فکر کرد؟
آرمان