این مقاله را به اشتراک بگذارید
#وجیزه
از کتابفروشیها نخرید ما ارزانتر می فروشیم!
حمیدرضا امیدی سرور
عرض شود که یکی از برنامه های هفتگی ثابت من چرخیدن در کتابفروشی های راسته انقلاب است، تنفس در هوای این خیابان سی سال است که از محبوب ترین تفریحات من بوده، حتی در این روزگار که اخبار انتشار کتاب در فضای مجازی تمام و کمال منعکس است، بازهم نمی توانم از این عادت قدیمی صرف نظر کنم.
در یکی دو سال گذشته چیزی که به شکلی عجیب در این خیابان قارچ گونه رشد کرده حضور دستفروشان بوده، از هر سنخ و البته از همه بیشتر کتابفروش. در این مورد زیاد نوشته شده، اما بازهم باید نوشت چون بی تفاوتی نشانه پذیرش این آفتزدگی بازار نشر و کتاب است. راستش من مشکلی با فروش کتاب کنار خیابان ندارم، اتفاقا از شیرین ترین خاطرات نوجوانی ام آن سالهاست که در این خیابان به شکلی وسیع بساط کتابهای دست دوم، به خصوص آثار جیبیِ پلیسی و جنایی می شد. اما امروز آنچه شاهدش هستیم فروش آثار افست و کپی های غیر مجاز آثاری است که به شکل رسمی در کتابفروشی ها موجودند. یعنی حتی افست آثار قدیمی و چاپ شده در آنسوی مرزها هم نیست که اگر تنها همین ها بود بازهم ایرادی نداشت.
دیروز که به این عادت در خیابان انقلاب می چرخیدم، روبه روی سینما سپیده و نزدیک پاساژی که دفتر نشر ماهی در آن قرار دارد، کتابهایی از نشر ماهی مثل مجموعه داستانهای کافکا را می فروختند. سرخیابانی که فروشگاه انتشارات نیلوفر قرار دارد، دستفروشی بساط کرده که عناوینی از کتابهای این ناشر را کپی شده و با کیفیت نازل می فروشد. همینطور دست فروشهایی نزدیک دفتر مرکزی نشر چشمه مشغول فروش آثار این ناشر هستند مثل ترجمه های سروش حبیبی و پیمان خاکسار. و یا رمان کلیدر دولت آبادی را کپی شده سر همان خیابانی که دفتر پخش نشر فرهنگ معاصر قرار دارد حتی ارزان تر از قیمتی که به کتابفروشی ها داده می شود به مخاطب عرضه می کنند.برایم جالب بود حتی مجموعه در جستجوی زمان از دست رفته پروست راهم افست کرده بودند. باکیفیت بد اما قیمت نازل…
واقعا جای تعجب است چه جریانی پشت این قاچاق و کپی کتابها هستند که هیچ کس نمی تواند آنها را جمع کند؟ قیمت کتاب شاید نسبت به خیلی چیزها بالا نباشد، اما در این وضع اقتصادی خراب، بالاست لااقل برای قشر اصلی مخاطبانش که دانشجویان و اهل فرهنگ هستند آدم بازاری که کتاب نمی خواند ایام غیر تعطیل پول درمی آورد تا در وقت تعطیل با تفریح خرج کند. مخاطبان اصلی کتاب کسانی هستند که اغلب وضع اقتصادی شکننده ای دارند. بنابراین در اوضاع خراب امروز کم نیستند کسانی که به دلیل ارزان بودن این کتابها از این دستفروشها خرید می کنند. این را به چشم بارها دیده ام.
ورد زبان فروشنده ها نیز این است که فلان کتاب در کتابفروشی ها اینقدر است اما ما اینقدر می فروشیم، قیمتی حدود سه پنجم بهای نسخه اصلی. انگار کسی به طور جمعی به همه آنها یاد داده بود که این را بگویند…از کتابفروشی ها نخرید، از ما بخرید که ارزان می فروشیم… یعنی یک شعار واحد تبلیغاتی! این دستفروش ها هر روز تعدادشان زیادتر می شود و این یعنی اینکه تجارت غیرمجاز پرسودی در همین حد و اندازه کوچک شکل گرفته که لابد از جایی هدایت می شود. اما از کجا؟…