این مقاله را به اشتراک بگذارید
#وجیزه
هنر کاغذ فروختن جای کتاب!
حمیدرضا امیدی سرور
عرض شود که اصطلاحی هست بین برخی ناشران که میگویند فلانی کاغذ (سفید) دست مشتری داده!
البته به یک معنا همه ناشران کاغذ دست مشتری میدهند، پس غرض از این اصطلاح چیست؟
حکایت برمیگردد به نوعی کم فروشی که خاص صنف ناشر (نه کتابفروش) است. توجه داشته باشید که کم فروشی بحثی کیفی نیست، بلکه کاملا کمی است. مثلا میوه فروش با دستکاری کردن ترازو هندوانه ای دست خریدار می دهد که طرف خیال می کند سه کیلوست اما در واقع دو کیلو بیشتر نیست.
اما در صنف ناشر این کم فروشی چطور اتفاق می افتد؟ گفتیم بحث کیفیت نیست، مثلا اینطور نیست که کسی که رمان جوجو مویز را منتشر می کند، در قیاس با ناشری که رمان مارسل پروست را منتشر می کند، مصداق کم فروش داشته باشد. از قضا همان که بهترین و با کیفیت ترین آثار را منتشر می کند، می تواند مرتکب کم فروشی شود و آنکس که بازاری ترین رمانها را دست مشتری می دهد، کم فروشی نکند.
پس مصداق کم فروشی در صنف ناشر زمانی است که کتابی صد صفحه ای دست مشتری داده می شود، اما محتوای آن به اندازه بیست صفحه بیشتر نیست. به همین خاطر مشتری پول صد صفحه کتاب را می دهد اما در واقع بیست صفحه کتاب عایدش شده!
کم فروشی به چند شکل اتفاق می افتد، بزرگ کردن فونت کتاب، بیشتر کردن فاصله خطوط، زیاد کردن حاشیه سفید، گذاشتن صفحات سفید بی دلیل و خارج از عرف در لابلای کتاب و از این دست. همه این کارها در جهت افزودن به صفحات کتاب انجام می شود که چون حجم کتاب را بالا می برد قیمتش را نیز می افزاید. با این روش می توان داستانی نیمه بلند را جای یک رمان کوتاه قالب کرد و یا یک مقاله کوتاه را جای یک کتاب دست مشتری داد. چنین ناشری در واقع کاغذ دست مشتری می دهد.
اما آنچه باعث شد یاد این حکایت بیفتم دیدن کتابی بود که مصداق بارز همین اصطلاح بود. البته از این نوع کتابها زیاد است که توسط ناشران بازاری و سودجو منتشر می شوند، اما این کتاب توسط یکی از ناشران معتبر بازار آمده، محتوای خوب و ترجمه مقبول دارد و همین است تعجب آدم را برمیانگیزد.
«هنر مردن» که با ترجمه اصغر نوری که توسط نشر مرکز به بازار آمده را می گویم کتاب عنوانی جذاب دارد که با علاقه آن را بدست گرفتم اما وقتی آن را بازکردم بسیار جاخوردم. حجم کتاب حدودا ۹۶ صفحه است اما چه ۹۶ صفحه ای؟ اگر نشر مرکز در فونت متعارف کتابهای خود این اثر منتشر می کرد حجم آن به بیست صفحه هم نمی رسید. اما با انواع و اقسام پولتیک ها حجم آن را به حد فعلی رسانده و ۱۴۹۰۰ تومان روی آن قیمت گذاری کرده اند. نشر مرکز کتاب جیبی منتشر نمی کند، این کتاب هم در قطع جیبی نیست که ای کاش بود. قطع کتاب رقعی است اما برای آنکه حاشیه سفید دور متن کمتر شود، برش دور آن بیشتر شده است، اما این حاشیه سفید آنقدر زیاد است که اگر قطع کتاب جیبی هم بود باز هم توی ذوق می زد! جوری که در شرایط فعلی دختر شش ساله من اگر آن را بردارد وسوسه می شود دور تا دور صفحات نقاشی بکشد! اما مشکل به همین جا ختم نمی شود فونت کتاب به شکل آزاردهنده ای بزرگ، فاصله خط ها زیاد شده و صفحات سفید هم تنگ آن زده اند خلاصه اینکه مصداق بارز کاغذ دست مشتری دادن است.
براستی چرا باید چنین کتابی منتشر کرد؟ اگر متن مورد نظر آنقدر ارزشمند است که نمی توان قیدش را زد، می توان آن را در قالب یک مقاله منتشر کرد، و یا اگر مترجم به هر دلیل به انتشار آن در قالب کتاب علاقه دارد، آیا نمی توان آن را کنار چند مقاله دیگر با موضوعی واحد و یا حتی متفاوت منتشر کرد که بدین شکل خریدار مغبون نشود.
بی تعارف اگر یکی از ناشران بازاری و یا غیر بازاری اما تازکار و کم تجربه این کار را کرده بود، میشد بی توجه از کنار آن گذشت اما وقتی پای نامی معتبر در میان است قضیه فرق می کند. کتاب برای خود شأنیتی دارد که به گمانم بکارگرفتن چنین روش هایی به آن لطمه می زند.این هم نوعی کتابسازی است، چه بسا بدتر از آن ناشری که یک محتوا را به اشکال مختلف به مشتری می فروشد و یا متنی بی کیفیت دست خواننده می دهد، اگرچه سر مشتری کلاه می گذارد اما وصله کم فروشی و کاغذ دست مشتری دادن به او نمی چسبد.
1 Comment
فرهاد
جالب بود. اسم این جور کارهارو چی می شه گذاشت کم فروشی یا نوعی کلاه برداری که نمیشه یقه طرف رو گرفت مخصوصا وقتی که کتاب رو از راه دور خریداری کرده باشی که حتی فرصت مرور کتاب رو نداری و وقتی کتاب به دستت می رسه می گی ای دل غافل چه کلاهی سرم رفت. احساس بدی بهت دست میده طوری که حتی دیگه رغبت نمی کنی اون کتاب رو دستت بگیری و بخونی. هنر سینما و تاریخ سینمای دیوید بوردو و کریستین تامسن نشر مرکز با قیمت ۷۹۵۰۰ و ۱۰۰۰۰۰ تومان که حالا گرونتر هم شده همین بلاها سرشون اومده. نوشته ها در یک طرفه صفحه چاپ شده با حاشیه های سفید خیلی زیاد بطوریکه با حذف این صفحات سفید می شد این کتابها رو در نصف حجم شان چاپ کرد. عجیبه که این کارهارو اونایی انجام می دن که ازشون چنین انتظاری نداری صنف نشر و کتاب.