این مقاله را به اشتراک بگذارید
عقبگرد یک پیاده شطرنج
«عقبگرد یک پیاده شطرنج» نخستین اثر غلامرضا معصومی است که شروع خوبی برای یک داستاننویس است؛ اثری جاندار، پرکشش، پرنفس با ضرباهنگی تند که در آن تقابل یک افسر عجیب اداره آگاهی با جهانی سراسر شر روایت میشود. شخصیت اول رمان از نمونههای خوبی است که در ادبیات داستانی ایران کمتر به نمونههای شبیه آن برخورد داشتهایم، و همین امر، قصه و شخصیت نویی ساخته که خواننده ایرانی را دعوت میکند به خوانش آن: رمان کوتاه نودصفحهای که در یک نشست میتوان آن را خواند.
شخصیت اول رمان، پلیس خسته و کمی خشن است که در مرور پروندههای خود روایتهای تاثیرگذاری را رقم میزند و کشفشان میکند. اثر با ورود او به بند زندانیهایی آغاز میشود که برخی از آنها را خود او به آنجا فرستاده است. قهرمان رمان در این فرایند دچار فلاشبکی طولانی میشود و میرود به شهری دورافتاده و مرموز که در آنجا خدمت میکرده است و ماجراهایی را بازگو میکند که در هر یک از آنها شخصیتهای پیشپاافتاده و زمینخورده قرار است نقش خود را بازی کنند.
نویسنده در «عقبگرد یک پیاده شطرنج» از آدمهایی مینویسد که همیشه در حاشیه بودهاند: سربازهای پیادهای که حالا میخواهند نقش خود را با قدرتی مضاعف بازی کنند و پیش بروند. و قهرمان قصه هم در این فرایند است که متبلور میشود، اما قهرمان نمیشود؛ ضدقهرمانی میشود در بازی شطرنج روزگار، که مدام شکست میخورد اما از پای نمینشیند. او یادآور بسیاری از شخصیتهای آشنای فیلمهای گانگستری یا کلاسیک است که توان آن را دارد یکتنه برابر شخصیتهای شرور قرار بگیرد، با این تفاوت که نمیخواهد یا نمیتواند به سرانجام ماجرا بیاندیشد؛ او فقط سعی میکند مثال این گزینگویه نیچه باشد: «چگونه میتوانم به فراز کوه بروم؟ -تو فقط بالا برو و به هیچچیز میندیش!» و او در این سفر فلاشبکی، فقط میرود… آنطور که خودش هم میگوید: «تو تاریخ، تو کتابها به ما ظلم شده، همیشه تو سایهروشن بودیم، عین پیاده شطرنج، بود و نبودمون دست بازیکنهای آماتور بوده. کسی روی افکار و احساساتمون زوم نکرده… تمام هیبت ما هم به لباسهای رنگی و دستوپاگیرمون بوده. تو شعرها محتسب نتراشیدهای بودیم مقابل مستان حاضرجواب و شوخ و شنگ یا داروغهای که شریک دزده… مثل پیاده شطرنج… نمیتونستیم عقبگرد کنیم. ولی حالا اوضاع فرق کرده. عیبی نداره که متهمی رو که دستگیر میکنیم و براش پرونده مینویسیم، قلبا دوست داشته باشیم و باور کنیم که بیشتر از اون، کسانی مقصرن که آزادانه بیرون میچرخن. مهمتر اینکه متهمی که مقابل ماست ممکن بود خود ما باشیم…»
آرمان امروز
1 Comment
ناشناس
ما هم رمانی داریم به نام کاراگاهان خونسرد که یک تنه میتواند تاریخ ادبیات پلیسی را زیر و رو کند. دانیال حقیقی هم اندازه کل ادبیات پلیسی جهان است.