این مقاله را به اشتراک بگذارید
از هولدن کالفید تا جیسون تیلور
آرش خوشصفا*
«قوی سیاه سبز» دیوید میچل، یک اثر نیمهخودزیستنامهای است که روایت جیسون تیلور سیزدهساله لکنتی و عشقِ شعر و ادبیات را از زبان خود او پیش روی خواننده میگذارد و دنیای ارتباط جیسون با اطرافیان،بهویژه همکلاسیها و هممدرسهایهایش، را تصویر میکند. برخلاف بازیگوشیهای خاصی که همواره از نوجوانهای انگلیسی توقع میرود، لکنت زبان و شعرنویسی جیسون، او را تا اندازهای از دیگر بچههای همسنوسالش جدا میکند. شروع رمان اینگونه است: «پایت را توی اتاق کار من نگذار! این قانون بابا است. ولی تلفن تابهحال بیستوپنج بار زنگ خورده است. آدمهای معمولی پس از ده یا یازدهبار بیخیال میشوند، مگر اینکه موضوع مرگ و زندگی در میان باشد. اینطور نیست؟ بابا یک دستگاه پیغامگیر دارد درست یکی مثل مال جیمز گارنز در راکفورد فایلز با حلقههای گنده نوار. اما در این اواخر آن را روشن نمیگذارد برود. تلفن سیتا زنگ خورد. جولیا که در اتاق زیرشیروانی بازسازیشدهاش بود و صدای آهنگ «تو منو نمیخوای» گروه هیومن لیگ را تا ته زیاد کرده بود، اصلا صدای تلفن را نمی شنید.»
پس از انتشار «قوی سیاه سبز»، منتقدان و نشریات بسیاری در ستایش این رمان نوشتند، از جمله نیویورکتایمز که آن را ستودنی توصیف کرد و روزنامه گاردین نیز مروری جاهطلبانه بر دوره بلوغ نامیدش. همچنین انجمن کتابخانه آمریکا در سال۲۰۰۷، «قوی سیاه سبز» را شایسته جایزه آلِکس برای بهترین کتاب نوجوان اعلام کرد. افزون بر این، این کتاب در جمع نامزدهای جوایز بوکر و کاستای ۲۰۰۶ قرار گرفت و در همین سال فینالیست جایزه کتاب لسآنجلس تایمز نیز شد.آنچه که از نگاه من، بهعنوان مترجم چشمگیر مینماید ترفند حرفهای میچل در آمیزش دیدگاههای گروه سنی بزرگسال در قالب اثری بهظاهر نوجوانمحور است. میچل چه در «قوی سیاه سبز» و چه در دیگر رمانهایش، بهشکلی هنرمندانه در بخشهایی از آثارش مسائل سیاسیاجتماعی روز یا گذشته بریتانیا (بهویژه انگلستان) را از زبان شخصیتهای بزرگسال رمانها مطرح میکند و راوی نوجوانش را در کنار خواننده به عنوان نظارهگر گفتوگوها و جریانهای داستانی قلمداد میکند. این ویژگی، افزون بر کشش روایی منسجم زبان دیوید میچل در «قوی سیاه سبز» و اشارههای گاهوبیگاه به روزمرههای جیسون در طول رمان و روایت زندگی و افکار نوجوانانه و نخستین رویاروییهایش با مفاهیمی همچون جنس مخالف، عشق، هنر و به ویژه ادبیات و خانواده است که گستره مخاطب این کتاب را بازتر میکند و بزرگسالان را نیز به خواندن کتاب فرامیخواند. در کنار تمام این ویژگیها، پرداختن به جغرافیا، اماکن، فضاهای فیزیکی و طبیعیِ بستری که رمان در آنها رخ میدهد (ناحیه وورسِسترشایِر و روستایی که زندگی راوی در آن روایت میشود) یکی دیگر از ویژگیهای بارز «قوی سیاه سبز» و زبان روایی دیوید میچل است که امروزه در مباحث نقد ادبی مورد توجه بسیار قرار میگیرد.
«قوی سیاه سبز» پر است از تکاپو، انرژی و دنیای نوجوانی (از نوع پسرانه) که در نوعی روایت خطی به ظاهر سنتی ولی در قالبی پرکشش و مدرن پدید آمده و نکته بارزی که آن را از رمانهای صرفا نوجوان جدا میکند، مفاهیم و شیوه گزارش جنبههای زندگی انسان در نگاه کل و نه صرفا دنیای نوجوانی است که خواندن آن را هم برای نوجوانان و هم پدرومادرها الزامی میکند؛ گروه نخست میتوانند به دلیل راوی نوجوان کتاب و همراهیها و همذاتپنداریهای بیشمار خود با دنیای درونی رمان از خواندنش لذت ببرند و گروه دوم به دلیل آشنایی هرچه بیشتر با تعاملات بین خود و فرزندان نوجوانشان. و این همان نقطهای است که «قوی سیاه سبز» را از دیگر رمانهای نوجوان جدا میکند و آن را در گروه ادبیات جدی در نگاه کلان و نیز یک کلاس آموزشی بینهایت سودمند برای آن دسته از نویسندگانی قرار میدهد که در پی آفرینش رمانهای نوجوان جذاب، جدی و پرکشش هستند. بهترین مثال برای رمانهایی با شخصیت نوجوان که خوانندگان بزرگسال دارند «ناتوردشت» سلینجر است با شخصیت دوستداشتنیاش هولدن کالفید.
* مترجم «قوی سیاه سبز»
آرمان