این مقاله را به اشتراک بگذارید
از «گیاهخوار» تا «کتاب سفید»
نیلوفر رحمانیانی
هان کانگ نویسنده سرشناس کرهای با ترجمه «گیاهخوار» (زنی که درخت شد) به انگلیسی توانست جایزه بینالمللی بوکر را از آن خود کند. دبورا اسمیت مترجم آثار هان کانگ دو سه سال پیش به شکل خودآموز کرهای یاد گرفته بود و بهخاطر علاقه شخصیاش به کتاب دست به ترجمهاش زده بود. «گیاهخوار» درباره زنی است که میخواهد درخت شود. میخواهد نسل بشر را رها کند تا خودش را از سیاهی ذاتی انسان برهاند. هان کانگ میگوید دوست داشته در این کتاب، به پرسشهای اساسی انسانی بپردازد، به اینکه انسانبودن یعنی چه؟ مرزهای بین معصومیت و خشونت کجاست؟ و آیا برای معصومیت تمام و کمال، میبایست قربانی شویم؟ «گیاهخوار» پیش از آنکه رمان شود، داستان کوتاه بوده؛ «میوه زن من» داستان کوتاهی از هان کانگ است که بعدتر شاخوبرگش را بیشتر میکند و در سه نوولای ۶۰ صفحهای که باهم میشوند «گیاهخوار» منتشرش میکند. این داستان در عین اینکه اثری فوقالعاده است، آزاردهنده هم هست. قرار است جاهایی میخکوبتان کند، عصبیتان کند و آتش به سینهتان بریزد. قرار است به چالش بکشد و تلنگر بزند. و درعینحال شاید شما هم لابد از این باشید که وسط خواندنش بلند شوید و برای نویسنده و نبوغش دست بزنید.آن چیزی که این کتاب را برنده یکی از ارزشمندترین جوایز ادبی دنیا کرد، شاید در وهله اول این باشد که نویسنده، نگاه متفاوتی به انسان مدرن، و علیالخصوص انسان مدرن در موطن خودش داشته است. جامعه مردسالار کره جنوبی را با ظرافت کنار طبیعت و غذاهای خاصش تصویر کرده، زن را در چنین جامعهای به دقت و با رویکردی روانکاوانه از نظر گذرانده، و چالشش را در مواجهه با نیمه تاریک وجود در خوابهاش تصویر کرده است؛ انسانی که دیگر نه لازم است قهرمان باشد نه ضدقهرمان، بلکه عادیترین آدم دنیا است. انسانی که تنهاییاش را در سکوت فریاد میزند و به جهانی عاری از «خود» پناه میبرد.
«کتاب سفید» به کل از جنس دیگری بود. این کتاب نیز نامزد جایزه بینالمللی بوکر ۲۰۱۸ شد. کتابی که سفید است اما «همه سفیدی» نیست، چیست؟ در «کتاب سفید» داستان و شعر به هم میآمیزند. به نظر میرسد نویسنده روایتی شخصی را بر بستر اتفاقی تاریخی روایت میکند. نثرش شعرگونه است، در پارههایی کوتاه (آنطور که خوشایند مخاطب امروز است و درعینحال بهترین مدیوم روایت داستانش است) نوشته شده و یک کل بههمپیوسته، یک نوول یا بهتر، یک نوولا درست کرده است و لابهلای نسخه اصلیاش عکسهایی را که خودش عکاسشان است هم گنجانده. کولاژی به نام «کتاب سفید».
اسم کتاب، «کتاب سفید»، خود در به روی بازی دیگری گشوده؛ نویسنده از فضاهای سفید صفحات هم برای روایتش استفاده کرده است، بین هر فصل صفحهای سفید گذاشته تا انگار توجه ما را به بخش روایتنشده داستان و تاریخ جلب کند. تا انگار در این رویارویی فضاهای سفید و سیاه، لایههای دیگر داستان را بخوانیم. رویاروییهایی دوگانه که در جایجای متن هان کانگ، جلب نظر میکنند. و شاید مهمترینشان دوگانه زندگی/مرگ یا بهتر، دوگانه بودن/نبودن و بعد شکستنش به چگونگی بودن و اقسام نبودن باشد.
آرمان