این مقاله را به اشتراک بگذارید
#وجیزه / یادداشت های فرهنگی و هنری
در خیابان آرام یا وقتی سلامت جسمی کتابها محل تردید است!
حمید رضا امیدی سرور
عرض شود که خیابان انقلاب آرام است؛ راسته کتاب فروشان خیابان و ایضا گوشه کنار شهر تهران به طرز قابل توجهی از لوث وجود عاملین توزیع کتابهای کپی غیر مجاز، پاک شده است. ناممکنی که بالاخره ممکن شد آن هم بعد از کلی اگر و اما از سوی مسئولان مربوطه و مقدار بسیار زیادی خواهش و تمنا از سوی ناشران و… البته باید گفت که با فشار اتحادیه ناشران و پیگیری تعدادی از اعضای فعال آن این مهم به واقعیت پیوست.
ارقام اعلام شده به صورت رسمی و غیر رسمی حکایت از میزان عجیب و غریبی کتاب قاچاق بدون مجوز داشت که باتوجه به بدنه نحیف صنعت نشر ایران توزیع این کتابها ضربه هایی محسوس به اقتصاد لرزان این حوزه وارد می ساخت. دهها کامیون کتاب که فقط در یکی از انبارها کشف شده بود و انبار بزرگ دیگری هم اندک زمانی بعد پیدا شد، این میزان کتاب حکایت از وجود سازو کاری طراحی شده به صورت شبکه ای داشت. فردی که کتابها را منتشر کرده بود قریب به هزار نفر دستفروش را نیز در سطح شهر برای فروش این کتابها به خدمت گرفته بود.
هرچند که فرد متخلف با وثیقه نه چندان سنگینی (گویا صد میلیون) آزاد شده تا بعدا محاکمه شود، اما بساط کتابهای قاچاق فعلا به شکل چشمگیری برچیده شده است و امیدوارم مدتی بعد از جای دیگری سرباز نکند! این ماجرا اما چند نتیجه گیری برای ما داشت که می خواهم به یکی از آنها اشاره کنم.
کتابهای قاچاق خریدار داشت که اگر نداشت اینطور روی آن سرمایه گذاری نمی کردند! به حجم کتابهای پیدا شده توجه کنید. این تعداد کتاب از وجود پتانسیلی در میان خریداران حکایت دارد که از بازار قاچاق تغذیه می کرده است. اما آیا این پتانسیل به بازار رسمی کتاب تزریق می شود؟ بعید می دانم. بخش از آن شاید. یعنی کسانی که به واسطه ارزانتر بودن کتابهای قاچاق آگاهانه از آنها خرید می کردند. اما بخش قابل توجهی از این پتانسل هم عملا هدر می رود. اما چطور؟
ماجرا این بود که مردم همان کتابی را که پشت ویترین کتابفروشی ها وجود داشت، با رضایت از دستفروش ها میخریدند در حالی که از کیفیت چاپ نازلی هم برخوردار بودند. اما چرا؟ شاید بگویید به خاطر قیمت ارزان تر. بله ارزان بودن یکی از فاکتورها بود اما مهمترین دلیل آن عدم اعتمادی بود که بخش قابل توجهی از این خریداران به کتابهایی داشتند که رسما منتشر شده بودند.
کم نیستند کسانی که فکر می کنند هرچه منتشر می شود به دلیل سانسوری گه ارشاد اعمال می کند مخدوش هستند. بنابراین به نسخه های کپی شده چون غیر مجاز منتشر شده ند اعتماد بیشتری دارند.خود دستفروشان هم به این توهم دامن می زدند. برای مثال کتاب ابله داستایفسکی را با ترجمه سروش حبیبی از روی نسخه منتشر شده در بازار کپی کرده و به کنار پیادره رو بساز می کردند و به عنوان نسخه کامل و سانسور نشده این کتاب به مخاطبان کم اطلاع معرفی می کردند. با این حربه خریدار را از تردید بیرون می آوردند . چرا که باور می کرد کتابی ارزان و سانسور نشده به دستش داده اند!
می خواهم نتیجه بگیرم که برخلاف نظر آنها که سانسور کتاب در ایران را عاملی موثر در افت مطالعه نمی دانند، سانسور عاملی موثر در این زمینه است؛ حتی اگر تاثیرش محدودتر از ذیگر عوامل باشد. بخصوص در جو روانی و بی اعتمادی که بسیاری از مردم نسبت به متولیان حوزه فرهنگ دارند. مسئله قاچاق کتاب خوشبختانه فعلا حل شده به نظر می رسد؛ ای کاش بحث ممیزی کتاب هم یک بار برای همیشه تعیین تکلیف می شد جوری که مخاطبان تا این اندازه نسبت به سلامت جسمی کتابها بی اعتماد نباشند!