این مقاله را به اشتراک بگذارید
«اجارهنشینها»؛ یگانگی نویسنده و کاراکترهایش
امیرحامد دولتآبادیفراهانی
در بیست سال نخست پس از جنگ جهانی دوم رمانهای زیادی درباره یهودیان نوشته شد که یکی از برجستهترینشان «اجارهنشینها»ی برنارد مالامود است. یکی از مشخصههای بارز این دسته رمانها، نمایش سنخیت بیشتر یهودیان با رنج و محنت جسمی و روانی است تا کسب لذتهای عالم. سرشناسی مالامود در این زمره هم بیارتباط با این خصیصه نیست. در آثار او یهودیان بیش از هرچیز دیگری ارائهدهنده اوهام یهودی در ادبیات آمریکا است. در این قسم آثار مالامود بیان احساسات در نتیجه چیدمان زمان-مکان دقیق و صحیح رمان رنگوبوی دیگری دارد؛ و نیز آیرونیهای آثار بر زیبایی و عمق معناییشان میافزاید.
مالامود در این رمان برای شیوایی بیان به خلط تکنیکهای نوین و سنتی داستاننویسی روی آورده است. این عملکرد خاطرهانگیز مالامود در مقایسه با آثار نخستین نویسنده به نوعی نمادین است اما، در کل «اجارهنشینها» بیشک از زمره بهترین نوشتههای او است. مالامود پیشتر هم دو داستان درباره سیاهپوستان نوشته بود اما، هیچگاه به اندازه این رمان جسورانه عمل نکرده بود. بهطوری که در این اثر جنبههای روانشناختی و فرهنگی امر را هم دخیل گرفته و به این وسیله از جنبههای ملیگرایی و نژادپرستی و غرور و… سخن رانده است.
گفته میشود که نویسندگان سیاهپوست بهتر از سایرین از مصائب زندگانی رنگینپوستان نوشتهاند؛ چراکه آنها با تزریق جزئیات زندگانیشان سبب ملموسترشدن نوشتههایشان میشوند. حال، رمان مالامود پیشرویمان است که حول محور نویسندهای سیاهپوست به نام ویلی میگذرد که درعینحال بسیار تنبل اما، مشتاق و بلندپرواز است. زندگانی ویلی بهنحوی عجیب با حیات نویسندهای دیگر به نام هری لسر یهودی گره میخورد. برخورد آن دو نویسنده و گفتوشنودشان و در کل آنچه بینشان پیش میآید مغز رمان را شکل میدهد. در این بین مالامود بیاعتنا به نمود فولکوریک در زندگانی آنها نبوده و تاثیرش در خواننده آگاه پوشیده نخواهد بود.
مالامود در خلق این دو نویسنده از تکنیک پستیش (نوعی تقلید در ادبیات پسامدرن است که نویسنده شخصیتهای واقعی و خیالی را باهم یکی میکند؛ به طور مثال در آثار ونهگات که سیاستمداران وارد داستان میشوند-Pastiche) استفاده میکند؛ بهخصوص در قبال ویلی که به این منظور از نویسندگان حسبحالنویس سیاهپوست مثل ریچارد رایت بهره میگیرد. مالامود سعی میکند در کل اثری طنز و درعینحال بسیار جدی داشته باشد. مالامود در اصل دغدغه لحن در همه آثارش را دارد. آنچه در «اجارهنشینها» رخ میدهد این است که لحن نه آنچنان واقعگرایانه است و نه طنز و رویایی. از دیگر نکات قابل توجه آثار مالامود و بهخصوص «اجارهنشینها» نقش زن است. در تمامی آثارش چارچوبی مشخص از حضور زنان وجود دارد؛ در این رمان زن ضلع سوم مثلثی است که دو ضلع دیگرش ویلی و هری هستند.
نویسنده سیاهپوست این رمان تا حد بسیار زیادی شبیه جیببر سیاهپوست یکی از رمانهای سال بلو به نام «سیاره آقای سملر» است. بلو در این رمان او را به دور از هرگونه آیرونی و بیصلاحیت و فردی مبادی اصول اخلاقی که خطری برای تمدن است تصویر میکند؛ مردی که در رگهایش خون بربرهای شمال اروپا جاری است. اما، رستاخیز مالامود در نقطه مقابل رستاخیز سال بلو قرار دارد. مالامود در رمانش نشاندهنده تعاملات واقعی و حقیقی میان انسانها است. او اصلا انسانهای واقعی را در آثارش تصویر میکند. هرچند که ویلی در نمای اول فردی بسیار بسیار ابتدایی است که گویی بویی از تمدن نبرده و مانند بربرها دستنوشتههای لسر را نابود میکند، اما در باطن فردی دلگیر و رنجور و ضربهدیده است. ویلی هنرمند است و همه تلاشش این است که از تجربیاتش درسی بگیرد و خود را تغییر دهد. در مقابل سیاهپوست رمان سال بلو توانایی تغییر ندارد.
مالامود پایانبندی منحصربهفردی هم برای رمانش دارد. به نوعی او رمان را اصلا تمام نمیکند. مالامود «اجارهنشینها» را طوری تمام میکند که گویی تمام که نشده هیچ، بلکه قرار است تکرار هم بشود؛ آنهم نه صرفا با ویلی و لسر، شاید جایی دیگر با آدمهایی دیگر. در پایان همه دوگانهها با یکدیگر یگانه میشوند؛ واقعیت و خیال، سیاه و یهودیت، نویسنده و نویسنده… آنها یکدیگر را در اجتماعی از درد و رنج به آغوش میکشند و بههم جان میدهند.
1 Comment
ناشناس
اظهار نظر آقای سعید قطبی زاده درباره فیلم “همه می دانند” کاری از اصغر فرهادی:” من فیلم رو دوست ندارم ، و دوست ندارم درباره فیلمی که دوست ندارم حرف بزنم یا بنویسم”.