این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
بازگشت برای انتقام
سیما باوی
روزالی هَم، پیش از اینکه نویسنده شود و نویسنده مشهور و جهانی، بیستویک سال پرستار بود. تا اینکه در آستانه دهه چهارم زندگیاش تصمیم گرفت «داستان خیاط» را بنویسد. کتاب پس از انتشار مورد ستایش منتقدان و نشریات بسیاری از استرالیا زادگاه نویسنده تا دیگر کشورهای دنیا قرار گرفت. نیویورکتایمز خواندن این رمان را «لذتبخش» توصیف کرد و بوستنگلوب نوشت: «روزالی هم از ظرافتهای شیطنتآمیز، طنز و به طرز شرورانهای گوتیکوار سبک رماننویس بریتانیایی آنجلا کارتر تاثیر پذیرفته و در «داستان خیاط» جلوه داده است. رمان به سیاقی جسورانه، بکر و کموبیش خیالی، بهطور همزمان ظلمت نومیدی و روشنایی امیدوارانه در قلب انسانها را نمایش میدهد.» سیدنی مورنینگهرالد نیز، روزالی هَم را نویسندهای بدیع و خلاق توصیف کرد که از استعداد و لحنی غیرسانتیمانتال برخوردار است که میتواند کاراکترهایی نامتعارف را به نحوی چشمگیر خلق کند، و قادر است بهنحوی با قطعیت منحصر به خویش، پلاتی حیاتمند و سرزنده و نیز بدسگالانه ایجاد کند. عجیب نیست که «داستان خیاط» روایتی با مضمون عشق و کینه و انتقام از خیاطی زنانه از شهری کوچک، دستمایه ساخت اثری سینمایی میشود.» نشریات استرالیا در ستایش کتاب نویسنده کشورشان کم نگذاشتند و نوشتند: «خانم هَم قطعات مختلف داستان را به زیبایی و مهارت خاصی کنار هم قرار میدهد تا آن را پرمحتوا و درعینحال شیوا و لذتبخش جلوه دهد. او دید بازی در سبک و طنز و کمدی دارد. این کتاب یکی از بهترین رمانهای دنیا است و قطعا هر قشری از جامعه از خواندن آن لذت خواهد برد.»
پس از موفقیت کتاب در استرالیا و نیوزلند و سپس انگلستان و آمریکا و کانادا، کتاب به سرعت به زبانهای دیگر هم ترجمه شد و سرانجام با بازی کیت وینسلت در ۲۰۱۵ به سینما راه یافت. فیلم نیز مانند کتاب که در استرالیا به یکی از آثار مهم ادبیات استرالیا تبدیل شد، عنوان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ استرالیا را از آن خود کرد: با سیزده نامزدی و پنج جایزه.
«داستان خیاط» داستان تیلی دانیج است که پس از پنج سال دوری به خانه مادریاش در روستایی در استرالیا بازمیگردد. دانگاتار مکانی است که همه اهالی آن همدیگر را میشناسند و میدانند چه کسی در کودکی لباسهایشان را برایشان دوخته بود. مکانی دورافتاده که آدمهایی با کاراکترهای ناجور در آن زندگی میکنند؛ از داروساز بدطینت آقای آلاماس و همکارش گرفته تا زن مسئول دفتر پستی که نامههای مردم را پیش از تحویل به آنها باز میکند و خانواده ثروتمند الیته و باقی اهالی شهر که غرق فرومایگیهای اخلاقی هستند.
تیلی با تجربه سالها خیاطی تحت نظر خیاطان و هنرمندان بسیار مشهور و حرفهای در پاریس، اکنون برای مراقبت از مادر لجبازش مالی به خانه بازگشته، اهالی شهر با نگاههای چپچپ و با سکوت مرموز و ترشرویی از او استقبال میکنند. علت این واکنشها در طول خوانش کتاب رفتهرفته آشکار میشوند: «وقتی از جلو مدرسه عبور میکردند، تیلی یاد گذشته و دوران کودکی افتاد. هنوز صدای فریاد بچهها را وقتی که عصر جمعه سافتبال بازی میکردند یا کنار نهر با آببازی مشغول بودند، میتوانست بشنود. وقتی که گروهبان فارات از جلوی کتابخانه رد شد و به سمت تپه رفت، تیلی بوی کفپوش چوبی کتابخانه را میتوانست حس کند و روی چمن، قطرات خون تازهریختهشده را بهخاطر آورد. خاطرات سالها قبل وقتی که با همین مرد تا ایستگاه اتوبوس میرفتند، همگی دوباره زنده شدند و زخم دلش دهان باز کرد.»
«داستان خیاط» آکنده از عناصر جادویی و سوررئال است. تغییر ظاهر و لباسهای کاراکترها، بهترین بخشهای داستان است. روزالی هم، در کسوت نویسنده تصاویر و ظواهر، جامه بلند تیلی را بسیار حیرتانگیز و سرشار از عناصر حیات به داستان میآورد. جامه بلند زنانه بسیار شادی با جنسی از ابریشم تافته، یقه اسکوپ صورتیرنگ با آستینهایی که با توری ابریشمی دوردوز شده است، گویی از زنی ساده، عروسی زیبارو ساخته و زنی دیگر که شلخته است و گویی وقت راهرفتن شلنگتخته میاندازد در کرپی ابریشمین آبیرنگی بلند با توری بلند که جوشهای صورتش را میپوشاند آراسته و جلوه زیبایی به او بخشیده است.
مضمون انتقام در داستان غامضتر است. تماشای مجازات مردمان دانگاتور در نثر تصویری روزالی هم لذتبخش است. آنها مردمانی بدسگال هستند و سزاوار گذشت نیستند و مجازاتشان در اردوگاه، زیرکانه و خاص است مانند هر آنچه که لومنی اسنیکت توصیه کرده است. اما روزالی هم، گذشته ملول و غمین تیلی را با تراژدیهایی در کودکی و بزرگسالیاش در هیات زنی جوان نشان میدهد و تراژدیهایی که در جهان پرزرقوبرق ابریشم و تور و تاروپود رنگین او بهسختی جای گرفتهاند.
تیلی سالهای عمرش را دور از خانه در شهر پاریس برای تعلیم هنر دوزندگی سپری کرد و به خانه بازگشت و در آنجا است که شاهد نقطهعطف زندگیاش در داستان هستیم؛ توام با عوامل کلیدی دیگر: مردی جوان با کتی چرم، جشن پایان تحصیلات دبیرستان و یک انتقامگیری نمادین که توسط این زن راندهشده از شهر صورت میپذیرد.
‘