این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
نگاهی به «پراگماتیسم» اثر ویلیام جیمز
جهان جای واقعی و خطرناکی است!
آزاده غلامی گنجه
کتاب پراگماتیسم، شرحِ مختصر و مفیدی است دربارۀ یکی از مهم ترین جنبش های فلسفیِ دو سدۀ اخیر به قلمِ یکی از مهمترین فیلسوفانِ قرن بیستم: ویلیام جیمز.
ویلیام جیمز، فیلسوف و روانشناس آمریکایی، از پایه گذارانِ جنبش یا مکتبِ پراگماتیسم است. کتاب پراگماتیسمِ او در واقع، شامل هشت سخنرانی است و یک فصل پایانی دربارۀ معنای حقیقت. این سخنرانی ها، طی ماههای نوامبر و دسامبر ۱۹۰۶ تا ژانویۀ ۱۹۰۷، در موسسه لوول در دانشگاه کلمبیا در آمریکا ایراد شده اند.
در آغازِ کتاب پیشگفتار سودمندی به قلم ِ"جوزف ل. بِلا" نوشته شده که در آن بیوگرافیِ جیمز و سیرِ تکاملِ علمی و فلسفی او به کوتاهی بیان شده و نظرش دربارۀ چیستیِ مکتبِ پراگماتیسم هم آمده است، از جمله اینکه: "در نظریۀ جیمز حقیقت و سودمندی کاملا به یکدیگر آمیخته اند." و از خودِ جیمز نقل می شود که: "به طورِ خلاصه در تفکرِ ما، حقیقی، همان مصلحتی است."
این کتاب با سوالی اساسی شروع می شود که جیمز در سخنرانی اول بدان می پردازد. پرسشی که دغدغۀ اندیشمندانِ بسیاری است و ویلیام جیمز آن را به عنوانِ یک تناقض شناختی مطرح می کند. این تناقض و تعارض محصولِ اختلافاتِ فکریِ دو دیدگاهِ کلانِ عقل گرایی و تجربه گرایی است که در طی قرنها به بار آمده بود؛ به این ترتیب: در این دوره ما از سویی با تفکر مادی گرایانۀ تجربه گرایان روبرو هستیم که پاسخ بسیاری از دغدغه های انسانی و مذهبی را در آن نمی یابیم و از طرف دیگر فلسفه های عقل گرا و ایدئالیسمی که اگر به دغدغه های مذهبی و احساسی پاسخ می گویند اما با واقعیت زندگی ما و احساسات مان فرسنگ ها فاصله دارند. فلسفه های عقل گرا گویی جهانی هستند که با خانه و کوچه و محله و شهرمان، با روابط و احساسات مان، با غم ها و شادی هایمان به کل بیگانه هستند. اکنون تکلیف چیست و چه باید کرد؟
جنبشِ پراگماتیسم از نظرِ طرفداران و پایه گذارانش که ویلیام جیمز نیز یکی از ایشان است، یک راهِ پیشنهادی ست برای رفعِ این معضل. او در سخنرانیِ اول از کتاب پراگماتیسم به صراحت می گوید: "من آن چیزی را که نامِ عجیبِ پراگماتیسم به خود گرفته است به مثابۀ فلسفه ای پیشنهاد می کنم که می تواند هر دو گونه تقاضا را برآورد. این فلسفه می تواند همانندِ فلسفه های عقل گرا مذهبی بماند، اما در عینِ حال، همانندِ فلسفه های تجربه گرا غنی ترین تماس را با واقعیتها حفظ کند."
تعریفِ جیمز از چیستیِ پراگماتیسم در سخنرانیِ دوم می آید. او روش پراگماتیستی را پیش از هر چیز "روشی برای حلّ نزاعهای متافیزیکی می نامد." در آغاز سخنرانی، جیمز به تقدمِ پیرس در وضعِ اصطلاحِ پراگماتیسم و تعریفِ او که: "پراگماتیسم را در واقع قواعدی برای عمل می نامید"، اشاره می کند. او راهِ خود را ادمۀ راهِ پیرس می داند.
چنانکه جیمز می گوید: در فلسفۀ پراگماتیسم "معنایی غیر از معنای عملی" وجود ندارد، و بدین ترتیب بسیاری از نزاعهای فلسفی بی معنا می شود. جیمز اذعان می کند که "در فلسفۀ پراگماتیسم هیچ چیز تازه ای وجود ندارد،" و سقراط، ارسطو، لاک، بارکلی و هیوم را نیز پایبند به این روشِ فلسفی می داند اما معتقد است که این روش، در دورانِ او (اوایل قرن بیستم) است که تعمیم پیدا کرده و از رسالتی جهانشمول آگاهی یافته است. جیمز صراحتا قرابتِ بیشترِ پراگماتیسم را با تجربه گرایان بیان می کند اما تذکر می دهد که این فلسفه را، هم به صورتِ رادیکال تر و هم بی ایرادتر عرضه می کند. پراگماتیسم به بسیاری از عادت های رایج و موردِ علاقۀ فلاسفۀ حرفه ای پشت می کند. در یک تعبیرِ جالبِ جیمز از یکی از فیلسوفانِ پراگماتیست نقل می کند که این روشِ فلسفی در وسطِ نظریه ها قرار دارد مانند راهرویی در یک هتل که راهِ ارتباطی به همۀ اتاقها تنها از طریقِ آن میسر می شود. او تأکید می کند که پراگماتیسم یک "روش" است، روشی فلسفی.
در این سخنرانی سوم چند مساله چالش برانگیز مابعدالطبیعی و نزاع های فکری در رابطه با این مسائل مطرح می شود: مسائل مهمی مانند صنع، آزادی اراده، ذهن مطلق، روح به جای ماده. این مسائل در تاریخ فلسفه و تفکر هرگز حل نشده اند. پراگماتیسم پاسخ دیگری به این سوالات می دهد: این اصول و مفاهیم باید از اموری که متعالی و فوق واقعیات هستند، به اموری که واقعی هستند برگردانده شوند. جیمز اعلام می کند که: "مرکز ثقل فلسفه باید جایش را عوض کند". پراگماتیسم در موضع گیری در قبالِ برخی مفاهیم به عقل گرایی پشت می کند. به نظر او این مسائل آنگاه معنا می یابند که وارد زندگی مان شوند. او می گوید: این مسائل تنها معنایی که دارند این است که به بهبودی عاقبت جهان نوید بدهند.
در سخرانی بعدی (چهارم) ویلیام جیمز در مورد "واحد یا کثیر بودن جهان” سخن می گوید. او گونه های خاص وحدت را بررسی می کند که به اندازه گونه های افتراق، واقعی هستند و هم زیستی دارند. واحد بودن و کثیر بودن جهان هر یک از جهاتی صادق است.
جیمز معقد است که واحد بودن جهان به شکل انتزعی تصدیق شده است و وحدت انگاران هر چیزی جز وحدت مطلق را غیر معقول می دانند. "پهناورترین عرصه شناختی هم که تا کنون موجود بوده یا خواهد بود باز حاوی نوعی جهل است. زیرا ممکن است بعضی اطلاعات برایمان ناشناخته باشند.". پراگماتیسم علی رغم اصل واحدی که در روش دارد، دیدگاه چندگانه گرا را معقول تر می یابد.
در سخنرانی پنجم جیمز به سه دوره مهم اندیشیدن می پردازد. اول دورۀ عقل سلیم: "عقل سلیم به معنی به کارگیری صور عقلی یا مقولات فکری معین است." این دوره فلسفی بر مفاهیمی مانند جوهر، شیء، زمان و مکان، اذهان، علیت، وهمی، واقعی متکی است. عقل سلیم از جانب علم با انتقادهای بسیاری روبرو شد. دوم، دوران سیطرۀ علم؛ تفکر علمی "واقع گرایی ساده لوحانه را متوقف کرد و برخی از مفاهیم آن مانند کیفیات ثانویه را غیرواقعی دانست." گرایش علمی فواید علمی بسیاری پیش روی انسان قرار داد اما شتاب علمی چنان زیاد است که خود ما از آن عقب مانده ایم. مرحلۀ سوم فلسفه نقادی است که به گفتۀ جیمز: تمامتر و کاملتر از مرحلۀ علمی به نفی همه چی پرداخت اما هیچ پهنۀ نوینی از توانایی علمی را به روی ما نگشود. لاک، هیوم، برکلی، کانت، و هگل از نظر پرتوافکندن بر جزئیات طبیعت، همگی بکلی عقیم بوده اند و من نمی توانم هیچ اختراع یا کشفی را به خاطر آورم که بتوان آن را مستقیما به اندیشه های خاص آنها ردیابی کرد.
پراگماتیسم هیچکدام از شیوههای اندیشدن را بازگو کننده ی تمام حقیقت نمی داند. "همه آنها چیزی جز راههای که ما دربارۀ جهان سخن می گوییم نبوده است. این راههای باید از طریق "فایده های عملی شان مقایسه شوند. در واقع آنها "ابزارها" و شیوه های ذهنی "تطبیق" با واقعیت هستند.
در سخنرانی ششم جیمز از دیدگاه پراگماتیکی حقیقت را تعریف می کند و این یکی از مباحثی است که تفاوت و فاصلۀ بینش و به تعبیرِ بهتر روشِ پراگماتیسم را با دیگر مکتب های فلسفی به خوبی نشان می دهد. به تعبیرِ جیمز حقیقت "عبارت است از توافق برخی تصورات مان با واقعیت." اما بدست آوردن تصور صحیح به معنای بدست آوردن حقیقت نیست. "تصورات صحیح آنهائی هستند که ما می توانیم جذب، تصدیق، تائید و تحقیق کنیم. تصورات غلط آنهائی هستند که نمی توانیم." حقیقت به معنای داشتن تصورات صحیح نیست بلکه حقیقت این است که "تصورات صحیح برای ما یک تفاوت عملی ایجاد کند." حقیقت نمی تواند یک امر ثابت و ساکن باشد بلکه "حقیقت برای یک تصور رخ می دهد."
در سخنرانی هفتم، جیمز پراگماتیسم و انسان گرایی را بررسی می کند. پراگماتیسم حقیقت جهان را ثابت نمی داند، به عبارت دیگر، ما با تجارب جدید به واقعیت های محسوس می افزاییم. واقعیت در حال ساخته شدن است و منتظر است تا بخشی از کمالش در آینده محقق شود. جهان یک واقعیت ثابت و تغییر ناپذیر ندارد بلکه انسان در حیات خود فعال است و جهان هم شکل پذیر و متغیر است.
در آخرین سخنرانی، جیمز از رستگاری می گوید. از نظر او رستگاری مفهومی ازلی، آرمانی و تغییرناپذیر نیست، اعمال انسان، موجب رستگاری می شود. جهان جای واقعی و خطرناکی ست که رستگاری در آن تضمین نشده است. رستگاری نه ضروری است و نه غیر ممکن بلکه امکانی ست که عمل ما آن را خلق می کند. "یک پراگماتیست اصیل مایل است بر طبق طرحی از امکانات تضمین نشده که به آنها اعتماد می کند زندگی کند، و برای تحقق آرمان هایی که در ذهن می پرورد، اگر لازم باشد از شخص خود مایه بگذارد."
آخرین مبحث کتاب با معنای "حقیقت" پایان می یابد. جیمز حقیقت را "همان چیزی می داند که در طرز تفکر ما مصلحت است."
نقل از الف کتاب
«پراگماتیسم»
نویسنده: ویلیام جیمز
مترجم: عبدالکریم رشیدیان
ناشر: علمی فرهنگی، چاپ پنجم، ۱۳۹۶
۲۱۴ صفحه، ۱۲۰۰۰ تومان
‘