این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
نگاهی به کتاب « قدرت خواندن از سقراط تا توییتر» اثر فرانک فوردی
خیر و شرّ کتاب خواندن
آزاده غلامی گنجه
اگر جامعه امروز را با ۵۰ سال پیش مقایسه کنیم افراد کمی را می بینیم که سوادِ خواندن و نوشتن نداشته باشند. اما چرا با وجود اینکه آمارِ باسوادها بسیار بیشتر شده، تفاوت چندانی در سطح فرهنگ، اخلاق، بینش و منشِ اجتماعی حاصل نشده است؟ حتی در قشر دانشگاهی که بیشتر از دیگر اقشار با کتاب سر و کار دارند، گویی خواندن، تأثیرِ عملی چندانی در گفتار و کردار ایشان نمی گذارد؛ و در اغلب موارد جز پریشانی احوال و سخنان پراکنده چیز دیگری نمی بینیم.
این پریشانیِ احوال و سرگشتگیِ ذهن ناشی از چیست؟ خواندن هر متن مکتوبی پیامدهایی دارد؛ آیا همین پیامدهاست که به صورتِ پریشانی و سرگشتگی خود را نشان می دهد؟ جالب است بدانیم سقراط اولین کسی بود که نسب به مطالعه دودلی و تردید داشت. سقراط خواندن را تیغِ دو دَمی می دانست که می تواند هم زهر باشد هم پادزهر. به عقیده سقراط "اگر اکثریت مردم متون حکمت آمیز بخوانند دچار سردرگمی می شوند." و باز به نظرِاو "جست و جوی حقیقت چنان طاقت فرساست که چنین وظیفه ای را فقط به معدودی از شهروندان می توان سپرد." چرا که "همین که کلمات مکتوب اجازه یابند همه جا سرک بکشند، تغییری بازگشت ناپذیر در دنیا پدید می آید."
امروزه به خوبی معنای این نگرانی را می فهمیم و بیش از هر زمان دیگر سرک کشیدنِ این کلمات مکتوب را در همه جا می بینیم. کافی ست گوشی تلفن خود را بردارید و وارد فضای مجازی شوید تا ببینید چگونه کلمات مکتوب بی شماری محصورتان کرده اند. رسانه ها به قدری اطلاعات می دهند که گاهی تردید می کنیم که آیا بشر تا این اندازه ظرفیت درک دنیای پیرامونش را دارد؟
کتاب "قدرت خواندن از سقراط تا توییتر" از فرانک فوردی جامعه شناسِ مجارستانی ست. فرانک فوردی در این کتاب سیر تاریخی خواندن را بررسی می کند: از سقراط و سنکا که نگران خواندنِ زیادی اند، تا امروز که هواداران مطالعه نگران زوال کتابخوانی اند. فرانک فوردی در این کتاب بررسی می کند که چگونه پارادوکس سقراط در دوره های مختلف تاریخ مطالعه خود را آشکار می کند: از یک طرف هشدارهایی دربارۀ تأثیر سواد بر فرد و اجتماع، و از طرف دیگر تبلیغِ و تحسینِ فوایدِ کتابخوانی. نکته ممتاز و جالبِ کتابِ فوردی این است که ریشه معضل کتابخوانی را فرهنگی و سیاسی می داند نه پیامدهای مضر اینترنت و فناوری دیجیتال.
اما آیا امروزه محتوای رسانه ها تغدیۀ فرهنگیِ مناسبی برای خوانندگان است؟ در گذشته که رسانه ها نبودند مردم چگونه می خواندند؟
در عهد باستان و حتی قرون وسطی خواندن ابزاری بود هدفمند برای جست و جوی حقیقت. بسیار می شنویم که خواندن موجب رشد جوامع توسعه نیافته و در حالِ توسعه است و حتی صاحبنظران یکی از عللِ عقب ماندگی اینگونه جوامع را در نخواندن و مطالعه نکردن شهروندان آنها می دانند. امروزه یکی از نتایجِ مطالعه پرورشِ سطح فکری و روحی افراد است اما در عهد باستان و قرون وسطی مطالعه بعد معنوی داشت. برای مثال یهودیت و مسیحیت، برای پیروانشان از طریقِ یک متن مقدس تعریف می شدند. از این جهت، تفسیرِ متنِ مقدسِ مکتوب، در طلبِ معنا، یکی از ضروریاتِ عهدِ باستان است.
با شروع رنسانس بُعد معنوی و رمزگشایی متن مکتوب جای خود را به توسعه خودآگاهی می دهد، و در برابرِ حیثیت اجتماعی و آیینیِ متن، تحقیقاتِ شخصی اوج می گیرد. با ابداع صنعت چاپ و اصلاحات پروتستان جماعت گسترده ای قادر به خواندن می شوند. با گسترده شدن جمعیتِ خوانندگان، ژانرها و محتویاتِ تازه ای تولید می شود تا نیاز همگان برآورده شود. همخوان نبودن سلیقه کتاب خوانانِ نوپدید و نخبگان، موجب تولید فکرها و ایدئال های جدید می شود. القصه، مطالعه هر چه عمومی تر و فردی تر می شود به حس نوپدید خودآگاهی نزدیک تر می شود. دستگاه چاپ با تولیدِ انبوهِ متون چاپی اولین رسانه جمعی خود را پدید آورد.
اما نخستین نگرانی ها و اضطراب ها در مورد تأثیر رسانه جمعی در قرن شانزدهم علنی شد. در این دوره، متن های چاپی به شکل انبوهی تولید می شد و تأثیر آن می توانست تهدیدی برای فرد، جامعه و فرهنگ باشد.
پیامدِ مطالعۀ فراگیر و تولید انبوه متون چاپی چیست؟ هر فرد با خواندن هر متن مکتوب تفکراتی مخصوص را می پروراند و گاهی این تفکرات با نظم اخلاقیِ حاکم در جامعه همخوانی ندارد. از این رو، انقلابِ کتابخوانی، با اضطراب های اخلاقی درباره مطالعه همراه بود. خواندن که بیشتر یک فضیلت اخلاقی بود در این دوره به عنوان یک ابزار و مهارتِ شناختی قلمداد شد و هرگونه وصفِ ممدوحِ اخلاقی از آن سلب شد. کم کم متفکران و سیاست مداران واکنش های تندی نسبت به خطرات کتابخوانی ابراز کردند. رمان های قرن نوزدهم، در نظر برخی کسان، سمِّ اخلاق و سبب سازِ ترویج بی اخلاقی شناخته می شدند.
در این دوره که خطرات مطالعه برملا می شود، برخی نخبگانِ سنتیِ محافظه کار، به نوعی تلاش می کنند هدایتگریِ جریان مطالعه را به دست گیرند. این نخبگان، می کوشند که با استفاده از مراجع فرهنگی، مطالعۀ همگانی را تا جای ممکن جهت دهند.
فرانک فوردی در کتاب "قدرت خواندن از سقراط تا توییتر" بازگو می کند که چگونه جریانات سیاسی و فرهنگی، جریان آموزش و مطالعه را هدایت می کنند. این کتاب علاوه بر اینکه سیر تاریخی مطالعه و دغدغه های هر دوره را با زبانی روایت گونه بیان می کند به زوایای پنهانی از کتابخوانی می پردازد.
نقل از الف کتاب
« قدرت خواندن از سقراط تا توییتر»
نویسنده: فرانک فوردی
مترجم: محمد معماریان
ناشر: ترجمان علوم انسانی، چاپ اول ۱۳۹۶
۳۴۲ صفحه، ۲۹۰۰۰
‘