این مقاله را به اشتراک بگذارید
چهرههایی که پس از مرگ معروف شدند
ترجمه از محمد کاملان
شهرت چیز عجیبی است و به رغم اینکه افراد زیادی تمام عمر خود را به دنبال معروفشدن هستند و دستآخر هم ناشناخته و بدون شهرت از این دنیا میروند، افراد زیادی را میشناسیم که در یک چشم به هم زدن به شهرت و آوازهای جهانی میرسند و شمع هر انجمنی میشوند.
از طرف دیگر شهرت همیشه هم خوب نیست و افراد زیادی را میشناسیم که پس از سالها تلاش، بعد از اینکه به موفقیت رسیدند، سعی میکنند از نظر مردم مخفی بمانند و زندگی کمحاشیهای را در پیش بگیرند.
جالب اینجاست برخلاف اینکه تصور میشود شهرت تأثیر مهمی در زندگی هر فردی میگذارد، افراد مهمی را سراغ داریم که در دوران حیات خود سهم چندانی از شهرت نداشتند و پس از مرگ معروف شدهاند. برای اثبات این ادعا کافی است نگاه کوتاهی به تاریخ داشته باشید، نقاشان، کارگردانها، نویسندهها و چهرههای موفق زیادی را میشناسیم که در طول زندگی خود به رغم اینکه افراد بسیار موفقی بودند، نتوانستند به شهرت چشمگیری برسند و پس از اینکه قطار زندگی آنها به ایستگاه آخر رسید و دنیا را ترک گفتند، نام آنها بر سر زبانها افتاد و به شهرت جهانی رسیدند.
از آنجایی که تعداد این افراد بیشتر از چیزی است که فکرش را میکنید و چهرههای سرشناس زیادی وجود دارند که پس از مرگ معروف شدهاند، در ادامه برای شما از این سلبریتیها و داستان معروفشدن آنها پس از مرگ خواهیم گفت.
بردلی نوول
اگر از طرفداران دو آتشه موسیقی باشید به احتمال زیاد نام و آوازه بردلی نوول (Bradley Nowell) به گوش شما خورده است و خوب میدانید که با خواننده و نوازندهای طرف هستیم که در اوج شهرت از دنیا رفت.
بردلی گیتاریست و خواننده گروه سابلایم (Sublime) بود و ترانه «What I Got» بهعنوان یکی از معروفترین آثار او بهحساب میآید. این ترانه به اندازه محبوب است که هر گیتاریست جوانی، برای شروع کار نواختن این آهنگ را فرا میگیرد/ بهرغم اینکه گروه سابلایم به موفقیت جهانی رسید و ترانه What I got در فهرست جدول موسیقیهای پرفروش قرار گرفت، عمر بردلی نوول به دنیا نبود تا این موفقیت را ببیند و مشهور شود.
بر اساس گزارشی که رولینگ استون (Rolling Stone)، در خصوص بردلی نوول منتشر کرد، گروه سابلیام با آلبومی که به همین نام منتشر شده بود شهره آفاق شد، اما دو ماه قبل از این شهرت و افتخار، بردلی نوول در یک هتل در سانفرانسیسکو بر اثر مصرف بیش از حد مواد مخدر جانش را از دست داد. شوربختانه باید گفت بردلی نوول ثروت چندانی نداشت و اعتیاد او به مواد مخدر، کارش را به جایی رسانده بود که مجبور شد سازهای گروهاش را به گرو بگذارد تا پول خرید مواد را بدست بیاورد.
درنهایت گروه سابلایم و آلبوم این گروه حسابی گل کرد و حتی پس از مرگ بردلی نوول نیز جوانها ترانههایش را زمزمه میکردند، اما جیسون وستفال (Jason Westfall)، مدیر این گروه پس از فوت بردلی گفت که گروه سابلایم پس از مرگ بردلی نوول مرده است و دیگر امکان ندارد که این گروه ترانههای جذابی منتشر کند.
زمانی که بردلی نوول از دنیا رفت، چیزی نزدیک به هفت روز بود که همسر و پسر یازده سالهاش را به همراه سگ عزیزش که لویی نام داشت ترک کرده بود. در این بین گفته میشود سگ او در زمان مرگ، صاحبش را تنها نگذاشت و وقتی بردلی جان میداد کنار بستر او حضور داشت. سگ بردلی کوپر برخلاف صاحبش عمر طولانی داشت و در سال ۲۰۱۱ بر اثر کهولت سن از دنیا رفت.
نیک دریک
در سال ۱۹۷۴ نیک دریک (Nick Drake) در سن ۲۶ سالگی بر اثر مصرف بیش از حد داروهای ضدافسردگی از دنیا رفت و جامعه موسیقی انگلستان را عزادار کرد. بر اساس گزارشی که پی. بی. اس منتشر کرده است، آلبوم «ماه صورتی» که در سال ۱۹۷۲ منتشر شد، یک شاهکار به تمام معنا بود، اما دریک آنگونه که باید و شاید از جانب علاقهمندان موسیقی شناخته نشد.
نیک دریک از دنیا رفت، اما آلبومی که منتشر کرده بود راه نیک را ادامه داد و در طول چندین دهه پس از مرگ او، طرفداران موسیقی بهآهستگی با این آلبوم آشنا شدند تا اینکه در نهایت محبوبیت نیک از سال ۱۹۹۰ شروع شد. در آن زمان مردی با مان کالی کالومون (Cally Callomon)، به جذابیت آلبوم نیک دریک پی برد و با یک استودیو پخش موسیقی برای معرفی این آلبوم به طرفداران موسیقی اقدام کرد.
در نتیجه کالومون تبلیغاتی را برای نیک دریک و آلبوم او به راه انداخت و این تبلیغات را بهنوعی شروع کرد که انگار نیک هنوز زنده است. کالومون آثار دیگری از نیک دریک را منتشر کرد و در نهایت در سال ۱۹۹۹ ترانه «ماه صورتی» در یک آگهی تبلیغاتی برای شرکت خودروسازی فولکسواگن استفاده شد. این آهنگ صدای نیک دریک را به گوش میلیونها مخاطب رساند و در نهایت این جوان ناکام، پس از مرگش به آوازهای جهانی رسید.
اد وود
اگر از طرفداران فیلمهای درجه ۲ (B Movie)، باشید و سینمای کلاسیک را نیز دنبال میکنید به احتمال زیاد نام اد وود (Ed Wood)، به گوش شما خورده است. این روزها از اد وود به عنوان یکی از معروفترین کارگردانهای فیلمهای درجه ۲ یاد میشود، البته این معروفبودن بهدلیل ضعفهای بیش از حد این کارگردان است و به همین دلیل نیز فیلم «نقشه ۹ از فضای بیرونی» ساخته اد وود بهلحاظ سینمایی یکی از افتضاحترین کارهای تاریخ سینما شناخته میشود.
اد وود در سال ۱۹۲۴ در نیویورک بهدنیا آمد و تمام عمر خود را در هالیوود زندگی کرد، او از کودکی سودای سینما در سر داشت و میخواست اروسن ولز دیگری در سینما شود، اما تمام رؤیاهای او نقش برآب شد و بهرغم تلاش زیادی که داشت در نهایت به عنوان یکی از بدترین کارگردانهای سینما شناخته شد و جایزه بوقلمون طلایی به او تعلق گرفت. آوازه شکستها و نامرادیهای اد وود به جایی رسید که تیم برتون، کارگردان نامآور سینما نیز اقدام به ساخت فیلمی با نام «اد وود» کرد و جانی دپ، هنرپیشه افسانهای، نقش اد وود را در این فیلم بر عهده گرفت. این فیلم در سال ۱۹۹۴ ساخته شد و به لحاظ هنری دستاوردی برای تیم برتون به دنبال نداشت، اما توانست نام اد وود را دوباره بر سر زبانها بیاندازد.
جالب است بدانید منتقدین از سینمای اد وود و فیلمهایی که ساخته بود به اندازهای بدگویی کردند که هواداران انگیزه بیشتری برای مشاهده فیلمهای او نشان دادند و همین امر نیز به محبوبیت او پس از مرگ منجر شد. اد وود در سال ۱۹۷۸ و زمانی که هنوز ۵۴ سال بیشتر نداشت در فقر و بدبختی از دنیا رفت.
جف باکلی
این روزها علاقهمندان موسیقی در سرتاسر دنیا جف باکلی را میشناسند و ترانههای او را زمزمه میکنند، جف که نام اصلیاش اسکاتی مورهد بود، تنها یک آلبوم بیشتر منتشر نکرد و همین آلبوم به تنهایی توانست بار موفقیت جف را به دوش بکشد و این خواننده خوشصدا را به دنیا بشناساند.
جف باکلی از آن دسته هنرمندهای بختبرگشتهای بود که به رغم هنر و توانایی، وضعیت مالی خوبی نداشت و به گزارش گاردین، حتی از عهده پرداخت اجاره خانهاش نیز بر نمیآمد. جف در خانوادهای هنرمند، اما نابسامان بهدنیا آمده بود و پدرش نیز به رغم هنری که داشت، گرفتار مواد مخدر بود و دستآخر جانش را پای اعتیاد گذاشت. جف باکلی مرگ غمانگیزی داشت و در تاریخ ۲۹ میسال ۱۹۹۷ به همراه یکی از دوستانش عازم محل تمرین موسیقی بودند که به سرش میزند تنی به آب بزند و در رودخانه میسیسیپی شنا کند.
از بخت بد روزگار جف جان خود را در این رودخانه از دست میدهد و ۶ روز بعد پیکر بیجان او را از آب میگیرند. جف باکلی که در زمان مرگ تنها ۳۰ سال بیشتر نداشت پس از مرگ به شهرت جهانی میرسد و اگر اهل فیلم و سریال باشید بدون شک ترانههای او را در فیلمها و سریالهای «پنجاه طیف تاریکتر» (Fifty Shades Darker)، فلش فوروارد (FlashForward) و «خدای جنگ» (Lord Of War)، شنیدهاید.
امیلی دیکسون
امیلی دیکسون شاعرهای شناخته شده در دنیای ادبیات است و بهدلیل اینکه دختری خجالتی بود و زندگی در انزوا را دوست داشت در دوران حیاتاش مورد توجه جامعه ادبی قرار نگرفت و پس از مرگ و انتشار اشعارش، دنیای ادبیات زمانی به استعداد او پیبرد که دیگر دیر شده بود و امیلی از دنیا رفته بود. امیلی نویسندگی را از نوجوانی شروع کرد و در دهه ۱۸۵۰ شعرهای زیبا و قشنگی سرود که این شعرها در آن زمان به گوش کسی نرسید و کمتر کسی از ذوق شاعرانه امیلی باخبر بود.
امیلی دختر کمرو و محجوبی بود و خجالت میکشید شعرهایش را برای مجلهها ارسال کند، وی بهاندازهای خجالتی بود که حتی شعرهایش را برای اعضای خانوادهاش نیز نمیخواند و گفته میشود که در دهه ۱۸۶۰ امیلی دیکسون حتی از خانه هم بیرون نمیرفت و گوشه عزلت طلبیده بود. ناگفته نماند که مدت زیادی از وقت امیلی صرف نگهداری مادرش بیمارش میشد. از طرف دیگر گفته میشود که امیلی به افسردگی، ترس از حضور در مکانهای شلوغ و استرس نیز مبتلا بود و حتی موزه امیلی دیکسون که وظیفه نشر آثار او را بر عهده دارد، اظهار نظری در خصوص علاقه امیلی دیکسون برای چاپ آثارش ندارد.
البته امیلی دیکسون بعضی از شعرهایش را به چند تن از اعضای نزدیک فامیل نشان داده بود، حتی بعضی از این اشعار راهی روزنامهها نیز شدند، اما با نام امیلی دیکسون منتشر نشدند و شاهد انتشار اشعار امیلی دیکسون با نامهای مستعار بودیم. ناگفته نماند که احتمالاً این اشعار بدون اجازه امیلی دیکسون در روزنامهها منتشر شده بودند و فرد دیگری که به اشعار او دسترسی داشت، این شعرها را با نام مستعار به روزنامهها میفرستاد.
امیلی دیکسون ۵۶ سال بیشتر عمر نداشت و پس از مرگش در سال ۱۸۸۶، اشعاری که تاکنون سربهمهر نگه داشته بود برملا شد و خواهرش، لاوینا، صندوقچهای را پیدا کرد که از شعرها و دستنوشتههای امیلی دیکسون پر شده بود. خواهر امیلی شعرهای او را منتشر کرد و شهرت و آوازهای جهانی را برای امیلی دیکسون بهارمغان آورد و او را به یکی از معروفترین شاعرههای قرن هجدهم میلادی تبدیل نمود.
اسرائیل کاماکاویوواولی
طرفداران دوآتشه موسیقی بدون شک ترانه «جایی پشت رنگینکمان» (Over the Rainbow) را شنیدهاند به خوبی میدانند که این ترانه اصالتاً برای فیلم «جادوگر آز» تصنیف شد، این ترانه به اندازهای زیبا و قشنگ بود که تاکنون خوانندههای زیادی آن را اجرا کردهاند، اما انصافاً باید اعتراف کرد هیچکدام از این اجراها به پای اجرای اسرائیل کاماکاویوواولی (Israel Kamakawiwo'ole) نمیرسد.
اسرائیل که در دنیای هنری او را با نام اختصاری «آی. زی» نیز میشناسیم در سن ۳۸ سالگی از دنیا رفت و در آن زمان روزنامه گاردین از او با نام یکی از محبوبترین شخصیتهای هاوایی یاد کرد و مدعی شد آی. زی نه تنها سبک موسیقی زیبا و جذابی داشت بلکه یکی فعالان تاثیرگذار در جنبشهای اجتماعی و مدنی هاوایی بود و همیشه از حق بومیان این منطقه حمایت میکرد.
محبوبیت آی. زی به اندازهای بود که چیزی نزدیک به ۱۰ هزار نفر از اهالی هاوایی در مراسم خاکسپاری او حضور پیدا کردند، از طرف دیگر ستاره آی. زی در دنیای موسیقی نیز پس از مرگش درخشید و صدای او به گوش هوادارانش در سرتاسر دنیا رسید. ممکن است شخصاً آی. زی را نشناسید، اما اگر اهل فیلم و مجموعههای تلویزیونی باشید و سریال «لاست» (Lost) را دیده باشید بدون شک هنرنمایی آی. زی که در این سریال از ترانههایش استفاده شده بود به گوش شما خورده است.
پس از مرگ آی. زی نیز آلبومی منتشر کرد که طرفداران زیادی پیدا کرد و ویدئوی محبوبی نیز از آی. زی در یوتیوب وجود دارد که لایکهای زیادی را از آن خود کرده است.
ونسان ون گوگ
حتی اگر به هنر و نقاشی هم علاقهای نداشته باشید باز هم مطمئن هستیم نام ونسان ون گوگ به گوش شما خورده و حتماً در جریان هستید که این نقاش که امروزه آوازهای جهانی دارد و روی تابلوهایش نمیتوان قیمت گذاشت، در زمان حیات زندگی سختی داشت و روی شهرت را ندید و طعم ثروت را هم نچشید.
زمانی که ون گوگ در سال ۱۸۹۰ از دنیا رفت و به رغم اینکه از کودکی علاقه زیادی به نقاشی داشت، تا اواخر دهه دوم زندگیاش دست به قلمو نزده بود و بیشتر شاهکارهای خود را در اواخر عمرش کامل کرد. ون گوگ از رنگ روغن بسیار غلیظی برای نقاشیهایش استفاده میکرد و به همین دلیل نیز تابلوهای او چیزی بین ۱۲ تا ۱۸ ماه زمان میبرد تا خشک شوند. ون گوگ نقاش بسیار پرکاری بود و بیشتر از ۲۱۰۰ اثر هنری از خود به جای گذاشت که بیشتر آنها با رنگ روغن و آبرنگ نقاشی شدهاند.
پرتره، مناظر و گلهای آفتابگردان، سوژههای اصلی این نقاش هلندی را تشکیل میدهد و او علاقه زیادی به نقاشی از مردم طبقه کارگر و زحمتکش داشت. هیچ هنردوستی در زمان حیات ون گوگ به استعداد او پی نبرد و به رغم تعداد زیاد تابلوهایی که نقاشی کرده بود، ون گوگ تنها توانست تابلوی «تاکستان سرخ» را بهفروش برساند. در خصوص مرگ ونسان ون گوگ، گمانهزنیهای زیادی شده است و بسیاری بر این باورند که بیماریهای روحی و روانی او را وادار به خودکشی کرد.
پس مرگ ون گوگ، تابلوهای او که بسیاری از آنها هنوز خیس بودند به برادرش تئو رسید. دو ماه بعد برادرش نیز دار فانی را وداع گفت و تابلوهای ون گوگ به زن برادرش که جوآنا نام داشت ارث رسید. خوشبختانه جوآنا فروشنده آثار هنری بود و توانست آثار ون گوگ را به دنیا معرفی کند.
باب کین
این روزها ابر قهرمانها سینمای هالیوود را تسخیر کرده اند و سالی نیست که چندین فیلم ابرقهرمانی پرخرج را شاهد نباشیم. در میان تمامی این ابرقهرمانها، بتمن، شخصیت شناختهشدهتری است و کتابهای کمیک، فیلمهای سینمایی و کارتونی، سریال و بازیهای ویدئویی زیادی با محوریت بتمن ساخته شده است.
جالب است بدانید هرزمان که بتمن را در یک فیلم میبینید، عملاً در حال مشاهده شخصیتی هستید که باب کین (Bob Kane) آنرا خلق کرده است. اما قضیه خلق شخصیت بتمن از چیزی که بن نظر میرسد پیچیدهتر است و در کنار باب کین، بیل فینگر (Bill Finger) نیز تأثیر زیادی در خلق شخصیت بتمن داشت و درواقع باب کین به همراه بیل فینگر این شخصیت را خلق کردند، اما افتخار خلق بتمن بیشتر به باب کین رسید و به رغم اینکه کین از هر فرصتی برای تأکید بر نقش مؤثر بیل فینگر در خلق بتمن استفاده کرده است باز هم عملاً میتوان گفت بیل فینگر در زمان حیاتاش بابت خلق بتمن شهرتی پیدا نکرد.
از قرار معلوم پروژه ایجاد بتمن توسط باب کین شروع شد و باب در نظر داشت تا شخصیتی با نام بت – من را خلق کند، این شخصیت موهای بلوندی داشت و به لحاظ قیافه چیزی شبیه به شخصیت رابین (Robin) بود. باب کین طرحی که از بتمن کشیده بود را به بیل فینگر نشان داد و بیل پیشنهاد کرد تا لباس بتمن که به رنگ قرمز طراحی شده بود تغییر کند و ظاهر بتمن نیز مردانهتر و باابهتتر طراحی شود. از طرف دیگر داستان غمانگیزی که از زندگی بروس وین (Bruce Wayne) و تبدیل شدن او به بتمن سراغ داریم را نیز بیل فینگر داستانسرایی کرد و باب کین بیشتر مشغول طراحی شخصیت بتمن بود.
اهمیت بیل فینگر در دنیای ابر قهرمانها تنها به خلق بتمن خلق نمیشود و او شخصیتهای شرور شهر گاتم مانند جوکر، کتوومن و پنگوئن را نیز خلق کرد. شوربختانه باید گفت عمر بیل فینگر به دنیا نبود و قبل از اینکه بتمن به شخصیتی معروف تبدیل شود بیل از دنیا رفت و تمام افتخارهای مربوط به طراحی بتمن از آن باب کین شد.
بیل فینگر به اندازهای غریب ماند که تا سال ۲۰۱۶ و اکران فیلم «بتمن علیه سوپرمن: طلوع عدالت»، نام بیل حتی در تیتراژ فیلمهای بتمن نیز استفاده نمیشد.
رابرت جانسون
داستان رابرت جانسون یکی از جذابترین روایتهایی است که در خصوص خوانندهها وجود دارد، جانسون درسالهای ۱۹۳۶ و ۱۹۳۷ ترانههای بسیار تاثیرگذاری در سبک بلوز منتشر کرد و خوانندگی و نوازندگی گیتار او در آن زمان رقیب نداشت. جانسون تنها ۲۷ سال بیشتر عمر نکرد و سن و سال کم او و هنر چشمگیری که در موسیقی داشت باعث شد تا شایعههای جالبی هم در خصوص توانایی او در خوانندگی و نوازندگی مطرح شود.
گفته میشود که جانسون از کودکی عاشق موسیقی بلوز بود و خواست نوازندهای مطرح شود. به همین دلیل یکی از شبها سازش را بر میدارد و به مزرعهای میرود تا ساز بزند. در آنجا شیطان به ملاقات رابرت جانسون میرود و ساز او را کوک میکند تا در ازای روح او به وی تونایی خوانندگی و نوازندگی بدهد. به این ترتیب جانسون روحاش را به شیطان میفروشد و در عرض کمتر از یک سال به یکی از معروفترین خوانندههای سبک بلوز تبدیل میشود.
بدون شک چنین داستانی افسانهای بیش نیست و جانسون واقعاً استعداد خوبی در موسیقی داشت. این استعداد به اندازهای بود که اریک کلپتون، یکی از گیتاریستهای معاصر که آثار خوبی را از او شنیدهایم رابرت جانسون را مطرحترین موسیقیدان سبک بلوز در تمام تاریخ موسیقی میداند.
در بازه زمانی که جانسون زندگی میکرد، گیتاریستها و خوانندههای آفریقایی آمریکایی، وضع خوبی نداشتند و زندگی خود را با درآمدی ناچیز در کنار رودخانه میسی سیپی، سپری میکردند. به همین دلیل جانسون نیز تنها ۲۹ آهنگ از خود به جای نگذاشت و گفته میشود بیشتر عمر خود را کنار خیابان مینشست و ساز میزد. در نهایت جانسون به طرز نامعلومی از دنیا رفت و در دوران زندگی خود اندازهای ناشناس بود که سالها پس از مرگش، شرکت کلمبیا رکوردز (Colombia Records)، حتی عکس مناسبی از این خواننده و گیتاریست در دست نداشت که به آلبوم کامل ترانههای او اختصاص دهد.
استیگ لارسن
به احتمال زیاد شما هم مانند ما استیگ لارسن (Stieg Larsson) را تا قبل از زمان انتشار فیلم «دختری با خالکوبی اژدها» در سال ۲۰۱۱ نمیشناختید، این فیلم از روی کتابی با همین نام نوشته استیگ لارسن، نویسنده فقید سوئدی ساخته شد و کتابی که از آن صحبت میکنیم در سال ۲۰۰۵ انتشار یافت و نام استیگ لارسن را بر سر زبانها انداخت. این کتاب قسمتی از سهگانه کتابهای استیگ لارسن با نام «هزاره» بود و با رمانهای جنایی و جذابی طرف هستیم که تعریف و تمجیدهای زیادی را از مجامع ادبی دریافت کردند، نسخه سینمایی کتاب دختری با خالکوبی اژدها نیز با هنرنمایی دنیل کریگ و کارگردانی دیوید فینچر، فیلم بسیار جذابی از آب در آمد که اگر آن را ندیدهاید پیشنهاد میکنیم در اولین فرصت به تماشای آن بنشینید.
شوربختانه عمر استیگ لارسن به دنیا نبود تا موفقیت کتابهایش را ببیند و در سال ۲۰۰۴ به صورت کاملاً ناگهانی دچار ایست قلبی شد و از دنیا رفت. دوستان و آشنایان لارسن پس از مرگش مدعی بودند که او سیگاری قهاری بود و به ورزش و سلامتی اهمیتی نمیداد.
یوهان سباستیان باخ
این روزها یوهان سباستیان باخ بهعنوان اسطورهای در دنیای موسیقی کلاسیک شناخته میشود، اما این موسیقدان بزرگ در زندگی سهم زیادی از شهرت نداشت و آثارش بازخورد خوبی دریافت نکردند.
سباستیان باخ در خانوادهای موسیقیدان زاده شده بود و بیشتر همدورههای او، آثار باخ را قطعات موسیقی پیچیده و ناشناختهای قلمداد میکردند و به همین دلیل نیز هنر موسیقی باخ در دروان حیات خودش درک نشد و بعضیها نیز موسیقیهای او را قدیمی و از مد افتاده میدانستند.
اما وقتی یوهان سباستیان باخ از دنیا رفت، کارهای او به تدریج مشهورتر شدند و موسیقیدانهای بزرگی مانند بتهوون و موتسارت از آثار باخ الهامهای زیادی گرفتند. ناگفته نماند آهنگساز و موسیقیدانی با نام فلیکس مندلسون (Felix Mendelssohn) نیز تأثیر مهمی در شناساندن یوهان سباستین باخ به دنیای موسیقی داشت.
ایوا کسیدی
ایوا (Eva Cassidy) خواننده و گیتاریستی در سبک بلوز و جاز بود و در سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۶ فعالیت درخشانی در دنیای موسیقی جاز داشت، اما عمرش به دنیا نبود و در ۳۳ سالگی در اوج جوانی و زمانی که تازه داشت به موفقیت میرسید، دار فانی را وداع گفت. آلبوم موسیقی ایوا کسیدی پس از مرگش منتشر شد و در صدر جدول آلبومهای پرفروش قرار گرفت.
این آلبوم چیزی نزدیک به چهار میلیون نسخه فروش رفت و شهرت افسانهای را پس از مرگ برای ایوا کسیدی به ارمغان آورد. نیویورک تایمز، ایوا کسیدی را دختر جوانی و خجالتی میداند که علاقه زیادی به خوانندگی داشت، اما خجالتی بودن او باعث شد تا تمایلی به حضور در پیشروی تماشچیان نداشته باشد و به همین دلیل حتی از حضور در جمعهای خودمانی و دورهمی نیز خودداری میکرد.
در این بین گاهی اوقات ایوا به اصرار دوستان و هوادارانش به روی صحنه میرفت و در این شرایط نیز ترانههای درخواستی طرفدارانش را نمیخواند و تنها آهنگهایی را اجرا میکرد که برای او معنای خاصی داشتند. خوشبختانه کسیدی در نهایت توانست به خجالتاش غلبه کند و یک آلبوم را در طول عمر خود منتشر کرد. کسیدی که در آن زمان طرفداران زیادی نداشت، بازاریابی آلبوماش را شخصاً بر عهده گرفت و تبلیغات این آلبوم را به روی صندوق عقب خودروی خود چسباند تا بازاریابی کند. درنهایت نیز ایوا به سرطان پوست دچار شد و در سال ۱۹۹۶ از دنیا رفت. اما پس از مرگش به شهرت زیادی رسید و نسخهای از یکی از ترانههای او در مراسم المپیک سال ۲۰۰۲ پخش شد.
جیمز دین
در میان تمامی سلبریتیهای هالیوود، جیمز دین معروفترین سلبریتی است که قبل از اینکه مشهور شود تصادف کرد و از دنیا رفت. جالب است بدانید جیمز دین اولین بازیگری بود که دوبار پس از مرگ، نامزد دریافت جایزه اسکار شد. جیمز دین در سال ۱۹۵۵ و زمانی که تنها ۲۴ سال بیشتر نداشت سوار بر خودروی پورشه اسپایدرش میشود و در یک حادثه رانندگی از دنیا میرود.
جیمز دین در فیلمهای مشهوری مانند «شرق بهشت»، به کارگردانی الیا کازان، «غول» «Giant)، و «شورش بیدلیل» را در کارنامهاش دارد، اما قبل از اینکه این فیلمها اکران شود، از دنیا رفت و نتوانست موفقیت و شهرت واقعی را تجربه کند. مرگ نابهنگام این هنرپیشه جوان و خوشتیپ باعث شد تا آوازهاش بیشتر شود و حتی پس از گذشت نیم قرن از مرگ او، هنوز هم شاهد برگزاری مراسم یادبود برای جیمز دین هستیم.
بازی جیمز دین در فیلم «شورش بیدلیل» نیز که یک نوجوان خشمگین و شورشی را به تصویر کشیده بود باعث شد تا جیمز دین به چهرهای سرشناس در دنیای پوشاک و لباس تبدیل شود و بعید میدانیم به این زودیها خاطره این هنرپیشه از ذهن هواداران پاک شود.
اچ. پی لاوکرفت
اگر به کتابها و فیلمهای ترسناک علاقه داشته باشید بدون شک نام اچ. پی لاوکرفت (Lovecraft) به گوش شما خورده و داستان «احضار کتلهو» که با نام «ندای کاتولو» (call of cthulhu) نیز شناخته میشود را میتوان یکی از مهمترین آثار او دانست که که چندین فیلم سینمایی و بازی ویدئویی نیز با الهام از این داستان ساخته شده است.
لاوکرفت زندگی کوتاه و مشقتباری داشت و بیشتر عمر از تنهایی و افسردگی رنج میبرد، پدر و مادر لاوکرفت هر دو در بیمارستان روانی بستری بودند و شبها کابوسهای وحشتناکی میدید. لاوکرفت سبک ادبی نا نام «وحشت کیهانی» (cosmic horror) را در نوشتههایش استفاده میکرد و به نوعی خالق این سبک به حساب میآید. اچ. پی لاوکرفت در فقر و بدبختی از دنیا رفت و چندین دهه بعد آثار او مورد توجه جامعه ادبیات وحشت قرار گرفت و عبارت Lovecraftian که به سبک داستانهای لاوکرفت اشاره دارد حتی به فرهنگهای لغت معتبر دنیا نیز راه پیدا کرده است.
شوربختانه باید گفت اچ. پی لاوکرفت دیدگاه نژادپراستانهای داشت و این دیدگاه ناپسند در بعضی از کتابهای او نسبت به سیاهپوستان مشاهده میشود. این امر باعث شده تا در چند دهه اخیر از محبوبیت اچ. پی لاوکرفت کاسته شود و جشنواره دنیای فانتزی (World Fantasy Awards) نیز مجسمه لاوکرفت را با مجسمهای دیگر تعویض کرده است تا عدم حمایت خود از دیدگاههای نژادپرستانه اچ. پی لاوکرفت را ثابت کند.
در این قسمت به پایان فهرستی از سلبریتیهایی رسیدیم که پس از مرگ به شهرت جهانی رسیدند، از آنجایی که مرگ هرگز خبر نمیکند و بدون شک شما هم افراد زیادی را میشناسید که خدمتهای آنها در حیاتشان قدردانی نشده است، در پایان پیشنهاد میکنیم اگر چنین افرادی را سراغ دارید، در پایان برای ما و سایر کاربران از این افراد بگویید.
منبع: grunge
برترینها