این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
درباره «چون بوی خوش کندر» (زندگینامه فرهاد مهراد) اثر وحید کهندل
کسی که مثل هیچکس نبود
حمید رضا امیدی سرور
کم خواند و گزیده کار کرد، اما همان تعداد اندک نیز آوازش را به صدای اعتراض نسل خود بدل ساخت. با صدایی گرفته و خش دار، به اجرای اشعاری با مضامین اجتماعی و سیاسی پرداخت که موسیقی تاثیرگذار آنها را تعدادی از بهترین آهنگسازان آن روزگار ساخته و تنظیم کرده بودند؛ این چنین فرهاد به عنوان خوانندهای متفاوت و مورد پسند قشر تحصیل کرده و روشنفکر ایرانی شهرت یافت.
فرهاد که روزگاری تنها به زبان فرنگی میخواند، به دعوت دو تن از چهره های جریان ساز موسیقی و سینمای ایران، با خواندن ترانه مرد تنها برای فیلم رضا موتوری، فارسی خواندن را شروع کرد و این تجربه چنان موفق بود که فصل تازه ای برای فعالیت هنری او شد. به این ترتیب در ساحت سینما نیز موسیقی و ترانه های او با موج نو سینمای ایران گره خورد که آن هم سینمایی متفاوت با بدنه تجاری و بی مایه سینمای ایران را نمایندگی می کرد.
ترانه های فرهاد اما به عنوان آثاری نخبه پسند، تنها به قشر روشنفکر محدود نشد؛ با گذر زمان آثار او بیش از پیش به میان مردم رفت، تا آنجا که در میان توده مخاطبان نیز شهرتی همپای معروف ترین خوانندگان روزگار خود یافت. برای آنکه فرهاد در میان خیل خوانندگانی که قبل و بعد او آمده بودند، ممتاز و متفاوت باشد ویژگی های بسیار داشت؛ که بخشی از آن به موسیقی و هنرش بر می گشت و بخشی نیز به ویژگی های فردی و زندگی شخصیاش. آنچه مسلم است محبوبیت و اعتبار فرهاد هیچگاه روبه افول نگذاشت، حتی زمانی که در لابیرنت باید و نبایدها و یا بلا تکلیفی سیاستگذاران فرهنگی در عرصه موسیقی گرفتار بود و به همین خاطر نتوانست چنانکه انتظار می رفت، کار کند. با این حال کجدار و مریز آلبوم هایی منتشر ساخت؛ با اینکه خواها ن بسیار داشت، اما اجازه برگزاری کنسرت به او داده نشد؛ جز یکبار آن هم به صورت محدود و کم سرو صدا!
همانند هر هنرمند محبوبی، علاقمندان پر شمارش کنجکاو هستند که درباره زندگی شخصی او بیشتر بدانند؛ اگر چه در مورد جایگاه فرهاد در موسیقی پاپ ایران و همچنین کیفیت آثارش و تاثیری که بر مخاطبان خود گذاشته اند، زیاد نوشته شده است؛ اما زندگی شخصی او همچنان در هالهای از ابهام مانده و در میان خیل مقالات و کتابهایی که در طول این سالها (به صورت پراکنده) درباره او نوشته شده است، همواره جای یک زندگی نامه جامع و کامل که مورد تایید بستگان و نزدیکان او باشد، خالی بوده است.
کتاب «چون بوی خوش کندر» نوشته وحید کهندل که اخیرا به همت نشر ماهی منتشر شده، می تواند تا حد زیادی این خلاء را پرکرده و پاسخ مناسبی است برای علاقمندان فرهاد که کنجکاو بودند درباره زندگی و آثار او بیشتر بدانند.
ویژگی مهم کتاب مهر تاییدی است که همسر فرهاد (که در دهه های پایانی عمر کوتاه او همراه و همپایش بوده) پای متن آن گذاشته است و به شناخت شگفت انگیز کهندل از فرهاد اشاره کرده و همچنین شباهت های او از منظر حساسیت غیر معمول و دقت و نکته سنجی اش گفته است.
کهندل مقدمه ای کوتاه برای کتاب نوشته است که در همان خطوط آغازین این مقدمه تکلیف مخاطب را با کتابش مشخص می کند: «در این کتاب قرار نیست موسیقی و هنر فرهاد معرفی شود. کاری نداریم که سبک موسیقی او چه بود، چه خواند و چگونه خواند. این جا فرهاد در مقام یک انسان معرفی میشود.»
همین رویکرد که عملا در کلیت کتاب نیز حفظ شده، به عنوان یکی از مهمترین جذابیت های آن برای مخاطبان علاقمند به آثار فرهاد، موثر عمل کرده است و استقبال خوبی که از آن به عمل آمده را تاحد زیادی به واسه همین جذابیت ها در نظر گرفت که هم در متن مکتوب آن قابل مشاهده است و هم در خیل تصاویر کتاب که تا کنون نمونه مشابهی نداشته است.
به جایگاه فرهاد در موسیقی پاپ معاصر، ویژگی های سبکی و تغییرات آن در گذر زمان و… در مقالات گوناگون فراوان اشاره شده، جای آنچه خالی است، این زندگی فرهاد است که درباره آن جز یکسری کلیات که مدام تکرار می شوند نمی دانیم. بنابراین می توان آماده شد برای خواندن یک زندگی نامه جذاب درباره خواننده ای محبوب که در نوع خود زندگی اش فراز و فرودهای گوناگونی داشته است.
چنانکه انتظار می رود، کهندل از زمان تولد و کودکی فرهاد آغاز می کند و با حفط توالی زمانی به شرح مهمترین اتفاقات زندگی این خواننده که در کودکی علاقه ای بسیار به موسیقی داشت ، می پردازد و از هوش و قریحه بسیار او در یادگیری آن می گوید. دوران جوانی فرهاد دوران همکاری با گروهای موسیقی مختلف و اجرا در مکانها گوناگون بود. خواندن به زبان انگلیسی، تجربه ناموفق برای خواندن ترانه در فیلم بانوی زیبای من، کنار گذاشتن خوانندگی به زبان فارسی، خواندن ترانه برای فیلم رضا موتوری ساخته مسعود کیمیایی و موفقیت او در سالهای بعد، انقلاب، زندگی در دوران جنگ و….هریک گوشه هایی از زندگی فرهاد را تشکیل می دهند که نویسنده با بیانی جذاب و زبانی روان روایت می کند و در جای جای متن کتاب نیز تصاویری از خود فرهاد، دوستان بستگان و حتی کارنامه های تحصیلی، یادداشت ها و حاشیه نویسی های او برای برخی کتاب ها دیده می شد.
در این کتاب برای نخستین بار از دیگر علایق و دغدغه های شخصی و فکری او می شنویم، از کتابهای مورد علاقه اش، از گرایشهای مذهبی اش، همچنین علاقه او به عکاسی که در آلبوم عکسهای کتاب نیز نمونههایی از عکسهایی که توسط فرهاد گرفته شده، آمده است. در این کتاب علاوه بر تصاویر منحصر به فردی که از اسناد مختلف مربوط به زندگی و کار هنری فرهاد دیده می شود، عکس های فراوان و دیده نشده ای برای اولین با ر منتشر شده اند.
علاقه و اشتیاق نویسنده کتاب از یک سو و اسناد دست اول و منحصر به فردی در اختیار او قرار گرفته، زمینه ساز شکل گیری کتابی خواندنی درباره فرهاد شده است، کتابی که برای جوانها خواندش جذاب است و برای بزرگترها نوستالژیک.
نقل از الف کتاب
‘
4 نظر
ناشناس
مهر تایید همسر فرهاد؟!! ایشون چه نقشی در کارنامه هنری فرهاد داشته؟ همین حالا وکیل آقایان منفردزاده و قنبری- که بخش عمده کارنامه فرهاد رو شکل دادند- در حال پیگیری شکایت از این خانمه. پس این مهر تایید پشیزی ارزش نداره؛ به خصوص برای اهلاش. نه کسانی مثل آقای امیدی سرور که هنوز از عبارت ترانههای فرهاد استفاده میکنند. نه آقا! آوازخوان صاحبِ ترانه نیست. اجرا کننده است. هر اثری هم درباره فرهاد بدون حضور همکاران نزدیکش یک اثر ناقص و کلاه بردارانهست.
کامیار
من البته هنوز این کتاب را نخوانده ام، اما چیزی که در فضای مجازی دائما میبینم این است که متاسفانه خصومت منفردزاده و قنبری از اینکه فرهاد همکاری اش را با آنها برای همیشه قطع کرده باعث شده پس از درگذشت فرهاد عزیز، اینها مدام همسرش را مورد اهانت قرار دهند حال آنکه تا فرهاد عزیز زنده بودجرات بد گویی از او و همسرش را نداشتند. جای تأسف داره واقعاً …
مهدی
منظور جناب امیدی سرور این بوده که چون به زندگی شخصی فرهاد پرداخته مهر تایید همسرش ارزش داره
من که برداشتم اینه. یعنی اینکه اگه به کارش پرداخته بود جریان جور دیگه ای می شده شاید اصلا این تایید اصلا اهمیتی نداشته؟
برداشت من اینه درسته جناب امیدی سرور؟
ناشناس
جناب کامیار! یاد بگیر که باخبر باشی بعد سخن بگی. پس ابتدا کتاب رو بخون. بعد کل زندگی فرهاد رو مرور کن. منفردزاده و شهیار قنبری وقتی فرهاد زنده بود به خودش هم بابت اجرای بیاجازهی ترانهی نجوا اعتراض کردند. حالا از پوران گلفام یا به قول منفردزاده علیا مخدره چه ترسی دارند؟ مسئله اینه که خانم گلفام بدون حضور همسرش احساس خلای شخصیتی میکنه . برای همین چارهای نداره جز اینکه هر روز خودش رو با نقاب فرهاد معرفی بکنه. دلیل حمله مدام و کینهورزی ایشون نسبت به منفردزاده و قنبری هم همینه. اونا هنرمند هستند. کار هنری میکنند. بدون فرهاد یا با فرهاد، آهنگساز و شاعر هستند. اما همسر فرهاد بدون فرهاد کیه؟ واقعا کسی ایشون رو به نام پوران گلفام میشناسه؟ با باندبازی و نوشتههای امثال امیدی و کهندل و دارالشفایی این خانم صاحب کارنامه هنری فرهاد که نمیشه. اون ترانهها رو منفردزاده و قنبری و جنتی و سرفراز و نگهبان و دیگران ساختن. خانم گلفام و یاران نقابدارش هم بهتره مثل خود فرهاد در مقابل هنرمندان بزرگ ایران فروتن باشن. فرهاد، فروتن بود چون خودش هنرمند بود. هنر رو میشناخت. اما امثال گلفام و کهندل و دارالشفایی تا ابد این بغض و کینه رو نسبت به هنرمندان دارند چون زبان دنیای هنر رو بلد نیستند. این طور «کتاب سازی»ها هم بیفایدهست. ریگ بی ارزشیه که خیلی زود میره کف رودخانه.