این مقاله را به اشتراک بگذارید
در سینمای رسانه های گروهی چه میگذرد؟ / روز نهم
عنکبوت به جشنواره آمد و خون شد!
حمید رضا امیدی سرور
ازمزایای نگه داشتن فیلمهای مطرح برای روزهای آخر جشنواره این است که مخاطبان را تا آخرین سانسهای جشنواره امیدوار نگه میدارد که شاید برخی از آن فیلمهای شاخصی که تماشایش خستگی این روزها را از تن به در کرده و مارا امیدوار میکند که خیلی هم وقتمان را هدر نداده ایم، در میان همین فیلمهای آخر جشنواره باشند. اضافه شدن یک برنامه فشرده تماشای فیلم، به دیگر مشغلههای زندگی و کار روزانه، در ایام جشنواره رفته رفته چنان آدم را خسته میکند که اگر در روزهای آخر فیلم کنجکاوی برانگیزی نباشد، بعید نیست که ما به صورت شخصی زودتر اختتامیه جشنواره را برگزار کنیم.
اما خب، چه آگاهانه و چه بصورت ناخودآگاه، در روزهای آخر جشنواره، همیشه فیلمهایی هست که باید آنها دید، غیر از فیلم مسعود کیمیایی که در روز نهم به نمایش در آمد، هنوز فیلم مجید مجیدی هم مانده که در روز دهم روی پرده می رود. البته در این میان صحبت از نمایش یکی دو فیلم مهم دیگر به صورت خارج از مسابقه، مطرح شده که به برنامه جشنواره اضافه شدهاند و در همین روزهای آخر به نمایش در خواهند آمد. مثل فیلم «عنکبوت» ساخته ابراهیم ایرج زاد که بحث نمایش و عدم نمایش فیلم او یکی از حاشیه های جشنواره سی و هشتم بوده است و البته «آشغالهای دوستداشتنی اصل» که این یکی بسیاری را امیدوار و منتظر نگه داشته است.
****
برای اینکه ماهم تنوعی به گزارش های روزانه خود داده باشیم، این بار برخلال روال روزهای قبل، به جای اینکه از فیلم او شروع کرده و به سانس آخر برسیم، از سانس آخر شروع کرد و به فیلم اول می رسیم! شاید بگویید این دیگر چه جور متفاوت بودن است؟! اما از شما چه پنهان میزان خلاقیت و متفاوت بودن برخی فیلمهای جشنواره امسال چیزی در همین حد بوده است. حالا در چنین احوالی چطور فیلمی مثل عنکبوت بیرون از جشنواره میماند و فیلمهایی با این سطح از نوآوری در جشنواره حضور پیدا میکنند، الله اعلم!
چند سال پیش، وقتی ابراهیم ایرج زاد با فیلم «تابستان داغ» به جشنواره فیلم فجر آمد، نخستین ساختهی او با چنان استقبالی روبرو شد که نه تنها از نظر بسیاری بهترین فیلم آن سال لقب گرفت بلکه در هنگام اعلام نتایج برگزیدگان جشنواره نیز رکورد دار نامزدی در بخش های مختلف جشنواره شد. با چنین موفقیتی ابراهیم ایرج زاد به چهره ای مستعد و خوش آتیه بدل شد که بسیاری منتظر تماشای آثار بعدی او بودند.
رفتن به سراغ ماجرای قتل های زنجیره ای زنان خیابانی که چند سال پیش اذهان عمومی را به خود مشغول کرده و به ماجرای خفاش شب مشهور شده بود، از سوی فیلمسازی با چنین پیشینهای، از همان زمان که در خبرها شنیده شد؛ توجه بسیاری را به خود جلب کرد. البته پیدا بود که ساخت فیلمی بر اساس این داستان مساله دار و ملتهب از منظر بازتاب دادن معضلات فرهنگی و اجتماعی پیرامون ما، توسط فیلمسازی با نگاه اجتماعی تلخ و تاثیرگذار بی حاشیه نمیتوانست، و البته این حواشی خیلی زود دامن فیلم را گرفت و باعث شد تا گردانندگان جشنواره برای درگیر نشدن در حرف و حدیث هایی که برخی رسانههای خاص مطرح می کردند، از قرار دادن این فیلم در بخش مسابقهی جشنواره صرف نظر کنند. این اقدام که به سلیقهی هیات انتخاب جشنواره نسبت داده شد، اعتراضات بسیاری را به خصوص از سوی خود فیلمساز به دنبال آورد؛ ابراهیم ایرج زاد اصرار داشت فیلم را حداقل برای اهالی رسانه به نمایش بگذارند. اصرای سرانجام با توجه به فشار رسانه مستقل به نتیجه رسید و عنکبوت به پردیس ملت آمد، الببته در بدترین زمان ممکن که هرکسی امکان ماندن و تماشاکردن آن را نداشت.
حال که فیلم های جشنواره اغلب دیده شده اند و خود عنکبوت نیزبه صورت محدود توسط برخی از اهالی رسانه دیده شده پیداست که بیش از کیفیت فیلم، همان حاشیه ها سرنوشت عنکبوت را در جشنواره امسال رقم زدند. فیلم حکایت قتل چند زن خیابانی توسط مردی است که در محکمهی شخصی خود آنها را محاکمه و محکوم به مرگ کرده است. عنکبوت نشان می دهد که چگونه تحجر و نا آگاهی می تواند آدمی معمولی را به یک جنایتکار بی رحم بدل کند. با این حال فیلمساز کوشیده برای پرهیز از حاشیه های بیشتر نگاهی بیطرفانه به این موضوع داشته باشد، اگرچه تابستان داغ فیلمی گرمتر و تاثیر گذارتر از عنکبوت به نظر میرسد اما تازه ترین ساختهی ایرج زاد هم از نظر پرداخت سینمایی و هم ازلحاظ همراه کردن مخاطب، اثری به مراتب بهتر از نصف فیلم های به نمایش درآمده در جشنوارهی امسال است.
۰۰۰
در روز نهم جشنواره، دو فیلم قابل تحمل و دو فیلم غیرقابل تحمل برای اهالی رسانه به نمایش درآمدند. «خون شد» و «عنکبوت» حتی با فرض اینکه با آثار موفق سازندگانشان فاصله ای محسوس داشتند، اما لااقل آثاری بودند که بدون زحمت و کلافگی میشد آنها را تا انتها تماشا کرد؛ این درست پاشنهی آشیل دو فیلم دیگر روز نهم جشنواره یعنی «دشمنان» ساختهی علی درخشنده و «پوست» ساختهی بهمن و بهرام ارک بود، دو فیلم به اصطلاح متفاوت که از نیمه به بعد، تماشای آنها واقعا صبر کبرا لازم داشت. به همین خاطرهم برخی تماشاگران از اواسط هر دو فیلم رفته رفته شروع به ترک سالن نمایش فیلم کردند.
بزرگترین معضل این دو فیلم (که از قضا هر دو ایده های مضمونی جالبی هم داشتند) این بود که به جای بدل شدن به فیلم های کوتاه و نهایتا نیم ساعتهای که می شد پای آنها نشست و با رضایت تماشاکرد، به فیلمهای بلند سینمایی کشداری بدل شده بودند که به واسطه لحظه های کشدار و تکراری نمیشد به راحتی تا انتها به تماشای آنها نشست. نکتهی جالب اینکه راه یافتن این دو فیلم به جشنواره همانقدر تعجب برانگیز مینماید که بیرون ماندن «عنکبوت» از جشنواره و در نظر گرفتن آن به عنوان فیلم رزو پنجم!
در «دشمنان» زندگی کسالت آور مادری که نزدیکانش را به دلایل مختلف از دست داده یا از خود رانده، با ریتمی چنان کند و ملال آور روایت میشود که تماشاگر نیز ترجیح میدهد همانند نزدیکان آن زن، پابه فرار گذاشته زندگی و سرنوشت او را رها کند!
«پوست» ساختهی برادران ارکی اگرچه کوشیده بود تصویری بومی شده از ژانر وحشت را در سینمای ایران ارایه کند اما بیشتر از آنکه فیلمی ترسناک یا هیجان آور باشد، فیلمی دربارهی سحر و جادو آن هم با پرداخت سینمایی ضعیف و داستانی خسته کننده بود. بدون تعارف نشست پرسش و پاسخ فیلم با توجه به فضای نسبتا شاد و پر از خندهی برادران ارکی و پاسخ های جالب و شیرین آنها برای حاضران در نشست، جذاب تر از تماشای خود فیلم بود.
****
مسعود کیمیایی امروز اگرچه با روزهای اوج خود، فاصلهی بسیار دارد اما نام و اعتبار او(با وجود همهی فیلم های ناموفقش در سالهای اخیر) همچنان می تواند از جذابیت های اصلی جشنواره فیلم فجر باشد ، اگرچه مسعود کیمیایی ترجیح میداد که فیلمش به دلایلی که همه میدانیم امسال در جشنواره حضور نداشته باشد، اما به دلیل اینکه مالکیت فیلم با تهییه کننده است، فیلم به جشنواره آمد اما خود کیمیایی نه. عدم حضور کیمیایی در نشست پرسش و پاسخ فیلم فرصتی بود که گردانندگان جشنواره با پخش سخن پراکنی های شهاب حسینی در سالن رسانه های گروهی، بی مهری کیمیایی را تلافی کنند. اما شهاب حسینی که متاسفانه این روزها در باره حد و جایگاه خود در سینمای ایران دچار توهم شده، وارد میدانی شد که چندان به نفع او نبود.
این اقدام کیمیایی (به درست یا غلط آن کاری ندارم) فرصتی شد که برخی از علاقمندان حضور در جشنواره همانند شهاب حسینی انتقادهایی را آن هم با لحنی مطرح کنند که نه شایسته بود و نه گوینده در حد و اندازه مطرح کردن آنها به نظر می رسید. بخصوص اینکه از سوی کسی مطرح می شد که خود برای زندگی بهتر و البته آینده تضمین شده تر فرزندش آمریکا را برای زندگی انتخاب کرده است! و حالا برای ما نسخه های دیگر می پیچید . شهاب حسینی چندی است به واسطه برآورده شدن آرزوی عکس انداختن و بازی درکنار ستاره دیروز سینمای ایران بسیار کیفور شده اما توجه نداردکه آن ستاره محبوب دیروز تنها یکی از ستاره هایی است که به واسطه حضور سینمای مسعود کیمیایی بازیگر شدند و به اعتبار آن همچنان فخر می فروشند.
«خون شد» تقریبا بر اساس همان مولفه های آشنا در سینمای کیمیایی ساخته شده است، حکایت زخم و خون و چاقو و قهرمانی خسته که برای شروعی دوباره بازگشته؛ اما زمانه عوض ده و حضور او را برنمیتابد. فضلی با بازی سعید آقا خانی همان قهرمان آشنای سینمای کیمیایی است که آمده تا خانوادهی از هم گسیختهی خود را دوباره دور هم جمع کرده و سر و سامانی دهد، هدفی که نهایتا جان خود را پای آن میگذارد.
«خون شد» در قیاس با «قاتل اهلی» و یا دیگر فیلم های اخیر سینمای مسعود کیمیایی فیلمنامهای جمع و جورتر و داستانی شسته و رفته تر دارد، خوشبختانه کیمیایی اینبار صرفا به آدمها و مناسبات اجتماعی خاصی بسنده کرده که در جغرافیای جهان سینمایی او میگنجند و همانند قاتل اهلی به سراغ آدمها و روابط سیاسی و زد و بند های نهاد قدرت که اشرافی نسبت به آن ندارد نرفته است .
خون شد صرف نظر از پاره ای ضعف ها و خلا های فیلمنامه که پای ثابت آثار دو دههی اخیر او بوده است، لااقل به قوت حضور قهرمان آشنای سینمای او و بازی خوب سعید آقاخانی در این نقش، همچنین قریحه کیمیایی در خلق لحظه های گرم و تاثیر گذار ، فیلمی را پیش روی مخاطبان گذاشته که شاید بازمانه نسبت چندانی نداشته باشد، اما در جهان سینمایی کیمیایی پذیرفتنی است و به یک بار دیدنش می ارزد.