این مقاله را به اشتراک بگذارید
گزارش روزانه سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر / ۱۰
به پایان آمد این دفتر اما حاشیه هایش باقی ست!
حمیدرضا امیدی سرور
برگزیدگان جشنواره سی و هشتم فیلم فجر عصر امروز (۲۲ بهمن ماه) معرفی می شوند و جشنواره عملا به کار خود پایان میدهد، اما برای اهالی رسانه، هرسال یک روز زودتر عصر ۲۱ بهمن همزمان با اعلام کاندیداهای رشته های مختلف جشنواره از سوی هیئت داوران، جشنواره به کار خود پایان میدهد.
از شما چه پنهان، ده روز برنامه فشرده فیلم دیدن و نوشتن درباره آنها رفته رفته چنان ما را خسته کرده که بدمان نمی آید جشنواره تمام شود و زندگی برگردد به همان روال گذشته؛ اما این مانع از حس دلتنگی در روز آخر جشنواره نمی شود. روز آخر جشنواره هرچه به پایان خود نزدیک می شود حال و هوای حاکم بر پردیس ملت هم دلگیرتر می شود؛ بخصوص وقت خداحافظی از دوستانی که معمولا سالی یکبار فرصت دیدار آنها اینجا دور هم دست می دهد.
برای روز آخر جشنواره، دو فیلم طبق برنامه در نظر گرفته شده بود، یکی «سینما شهر قصه» ساخته کیوان علیمحمدی (به همراه علی اکبر حیدری) و دیگری «خورشید» ساخته مجید مجیدی. سانس های بعدی این روز هم خالی در نظر گرفته شده بود.
در روزهای آخر جشنوراه شایع شد که چند فیلم به صورت خارج از مسابقه نمایش داده خواهند شد. از همه مهمتر فیلم پرحاشیهی «آشغالهای دوست داشتنی (اصل)» ساخته محسن امیر یوسفی که گفته می شد روز آخر جشنواره در یکی از سانس های خالی به نمایش گذاشته خواهد شد که نهایتا در همان حد همان شایعه باقی ماند و تنها فیلم «پسرکشی» ساخته محمد هادی کریمی در سانس خالی سوم روز آخر برای اهالی رسانه به نمایش در آمد.
***
«سینما شهر قصه» ساخته کیوان علیمحمدی (و علی اکبر حیدری) بیشتر از آنکه فیلمی باشد در باره خود سینما و یا در ستایش آن، فیلمی است درباره حضور سینما در جامعه ایرانی، اثری در ستایش یکی از مردمیترین سرگرمیهای جامعه ایرانی در گذشتههای دور و نزدیک، سینمایی که متآثر زمانه گاه رویاپرداز بود، گاه شعاری و… «سینما شهر قصه» مشخصا نشان می دهد که چگونه سالهای سال سینما به زندگی طیف گستردهای از مردم این دیار رسوخ کرده و حتی شخصی ترین جنبههای زندگی آنها را نیز تحت الشعاع قرار داده است. سینمایی که در میان قشر سنتی جامعه ایرانی مخالف کم نداشته است اما با وجود همه این مخالفت ها بازهم به درونی ترین لایه های جامعه و حتی در همین خانواده های سنتی نفوذ کرده است.
فیلمساز آشکارا دعوت می کند که نگاهی واقعبینانهتر درباره سینما داشته باشیم، نگاهی که این روزها تا حد زیادی اصلاح شده است و به همین خاطر هم برخی معتقدند فیلم کمی دیر ساخته شده است اگر در دهه شصت و هفتاد جلوی دوربین رفته بود، پیام اصلی آن کهنه به نظر نمی رسید.
به هر حال «شهر قصه» فیلم مفرحی است که تماشاگر خود را راضی از سالن سینما بیرون می فرستد، هم به دلیل مایه های طنز آمیز آن که مخاطب را به خنده میاندازد و هم تجدید دیدار با فیلمهایی که تماشای بخشهایی از آنها روی پرده سینما برای هر علاقمند سینمایی نوستالژیک و لذت بخش به نظر می رسد. فضا سازی موفق فیلم تنها حاصل طراحی صحنه و لباس و یا گریم خوب بازیگران نیست، استفاده از دوبله در بخشهایی از فیلم، نوع دکوپاژ و فیلمبرداری متاثر سینمای پیش از انقلاب، نمایش بخشهایی از فیلمهای قدیمی متناسب با موقعیت داستانی فیلم و جالب تر از همه شمایل پدر داوود که به شدت یادآور شمایل نصرت کریمیست، همگی دست به دست هم داده اند که تازه ترین ساخته کیوان علیمحمدی پر از ارجاعات درون متنی به سینمایی باشد که هنوز هم مخاطبان خود را در میان طیفی از مردم جامعه حفظ کرده است و احتمالا به همین دلیل «سینما شهر قصه» یکی از پرفروش های سال آیندهی سینمای ایران خواهد بود
****
پیش از جشنواره امسال گفته می شد «خورشید»، یکی از موفقترین فیلمهای جشنواره امسال خواهد بود، بازگشت دوباره مجید مجیدی به سینمایی که از او انتظار میرود و روزگاری طرفداران بسیاری هم داشت. از منظر بازگشت به سینمای آشنای مجید مجیدی «خورشید» تقریبا همان فیلمی است که انتظار می رود. یعنی یک فیلم داستانگو با حال و هوای رئالیستی که نگاهی اجتماعی گرایانه به معضلات و چالش های کودکان در مناسبات بیرحمانه دنیای آدم بزرگها دارد. فیلم حکایت آدمهای فرودست، مهاجران حاشیه نشین محلات فقیر شهر و کودکان بی سرپرستی یا بدسرپرستیست که مجبورند سر چهار راه ها دستفروشی کنند و یا آنکه تن به خلاف های کوچک بدهند و رفته آماده شوند برای جذب شدن در دارو دسته های خلافکار در سنین بالاتر.
اما مشکلی که در این میان وجود دارد آن است که این سبک از فیلمسازی برای میانه دهه هفتاد و نهایتا اوایل دهه هشتاد جذاب و تاثیر گذار به نظر می رسید؛ و اگر برای سینمای ایران پیشرفتی قائل باشیم، نباید از اینکه دوران این نوع نگاه و این نوع فیلمسازی تمام شده تعجب کنیم. بازگشتمجید مجیدی به سینمای ده پانزده سال پیش خود امتیازی برای این فیلمساز نمیتواند باشد؛ مگر اینکه فیلمش بازتاب دهنده روزگار خود باشد.
فیلم مجیدی را تنها با همان منطقی می توان پذیرفت که فیلمهای مسعود کیمیایی را در جهان سینمایی او میتوان توجیه کرد. با این تفاوت که جهان شخصی و سینمایی مسعود کیمیایی هواداران سنتی خود را دارد و اگر نسبتی هم با زمانه خود برقرار نکند، تاثیر تعیین کننده ای در پذیرش یا عدم پذیرش آن توسط دوستدارانش ندارد.
اما سینمای اجتماعی مجید مجیدی در دوران اوجش همه لطف خود را مدیون نسبتی بود که با زمانه خود برقرار می کرد و تاثیری که به همین دلیل بر مخاطب می گذاشت. این چیزیست که در فیلم تازه مجیدی آن گونه که انتظار میرفت از کار درنیامده است. در «خورشید» به جز تلفنهای همراه شخصیتها (که آن هم نشانه ای ظاهری است)، نشانه جدی خاصی که بازتاب دهنده روح جامعه امروز و مناسبات آن باشد، دیده نمیشود. صرف نظر از دستمایه فیلم، بازی های خوب و کارگردانی مجیدی از نقاط قوت «خورشید» محسوب می شود.
****
محمد هادی کریمی با فیلمنامه نویسی وارد سینمای ایران شد، روزگاری فیلمنامههایش (که برخی نسخه امروزی شده فیلمهای قدیمی به نظر می رسیدند)، در جذب مخاطب چنان موفق بودند که تصمیم گرفت خودش پشت دوربین قرار گرفته و این فیلمنامهها را به تصویر درآورد. در کسوت فیلمساز موفقیتهایی نسبی در گیشه داشت که به سالها قبل برمی گردند.
گذر سالها، تغییر و تحولهای محسوسی در سینمای ایران به همراه داشته که سینمای موفق امروز را فیلمسازانی جوان نمایندگی می کنند که شناخت بهتری از زمانه دارند. این شناخت تنها به جامعه و خانواده و مناسبات جهان امروز محدود نمیشود، بلکه به خود سینما نیز برمیگردد. سطح توقع مخاطبان سینما بالا رفته و با قواعد دو دهه پیش نمیتوان فیلم موفق امروز را ساخت.
به همین خاطر است که بسیاری از فیلمسازان موفق در دودهه پیش (هم در بدنه تجاری سینما و هم در طیف هنری آن)، در این سالها اگر هم حرفی برای گفتن داشته باشند، در سطح نخست سینمای ایران جای نمی گیرند.«پسرکشی» محمد هادی کریمی همانند فیلم قبلی اش «کمدی انسانی» اثری است که او تمام سلیقه و توانایی اش را خرج آن کرده است، فیلمنامه داستانگوست و پیچ و خم های قصه نیز حکایت از ساختار فکر شده آن، از منظر چفت و بستهای داستان دارد. اما متاسفانه به دل نمینشیند، چرا که نگاه فیلمساز نگاهی جامانده از زمانه است.
مخاطب امروز چنان تریلرهای دلهره آور و جذابی را دیده که تماشای فیلمی در سطح پسرکشی، هیجانی در او به وجود نمی آورد. بخصوص که فیلمساز تکلیف خود را مشخص نکرده به جای ترکیبی موفق از گونه های عاشقانه، خانوادگی، جنایی و ژانر وحشت باشد، به فیلمی سرگردان در این میانه بدل شده است.