این مقاله را به اشتراک بگذارید
درباره فیلم «بیهمهچیز» به کارگردانی محسن قرایی
زیبایی بانوی سالخورده
آنتونیا شرکا
فیلم «بیهمهچیز» بیش از هر چیز گواهی است بر این مدعا که وقتی مواد لازم برای ساخت یک فیلم خوب، از قوام کافی برخوردار باشد و به درستی ترکیب شود، نتیجهاش فیلمی ارزشمند و قابل دفاع خواهد بود.
نمایشنامه «ملاقات بانوی سالخورده» (فریدریش دورنمات) – با داستان اغواگرانه و جذابی که دارد – فقط یک درام تودرتو با تم جاودانه انتقام نیست بلکه یکی از بهیادماندنیترین کاراکترهای زن ادبیات نمایشی جهان را دارد. زنی که پس از چندین سال به روستای زادگاهش بازمیگردد تا انتقام ظلمی که کسی در جوانی بر او روا داشته بود را بگیرد. حالا که او بانوی متمولی شده میتواند نه تنها حق پایمالشدهاش را از کسی که دوست میداشته بستاند بلکه با سایر اهالی روستا که با او رفتاری ناجوانمردانه داشته و از اجتماع خود رانده بودند، نیز تسویهحساب کند.
شالوده این کاراکتر، یک زن قدرتمند و اهل تدبیر است که با همه کینهای که دارد اما بیرحم نیست و بیشتر نقش آینهای را بازی میکند که در مقابل همولایتیهایش قرار میگیرد تا پلشتیهای آنها را به رخشان بکشد. در واقع دورنمات در سالهای دور پس از جنگ دوم جهانی، چنان شخصیتی را خلق کرده که هرگز کهنه و بیگانه نمیشود و اینگونه است که در ایران دهه ۹۰، زمانی که در کالبد یک بازیگر قدَر ایرانی میرود، نه تنها طراوت خود را از دست نمیدهد بلکه بُعد تازهای را به آن میافزاید: به نظر میرسد این کاراکتر به قامت هدیه تهرانی دوخته شده: یک زن پا به سن گذاشته، زیبا، مرموز و قدرتمند که همانقدر که میتواند زاینده باشد، به وقتش میتواند کشنده هم باشد.
پایه اصلی دیگر این جذابیت زنانه در گرو دارایی و مالی است که به واسطه آن – یا تصور آن – میتواند اطرافیان خود را بازیچه قرار دهد و روی سرانگشت خود بچرخاند. همان مردمی که تا دیروز به واسطه فقری که در آن به سر میبردند، همدرد و متحد بودند و اینک با وعدههای وسوسهکننده زنی که روزگاری نه چندان دور به اتهام هرزگی از جمع خود رانده بودند، حتی سه روز هم به پای قهرمان خود نمیایستند و به راحتی حاضرند با رأیدادن به قتل مرجع اخلاقی خود، با آن زن و خواسته بیرحمانهاش همپیمان شوند.
«بیهمهچیز» فیلم باشکوهی است. در ایجاد فضایی قابل باور – روستایی در ایرانِ پیش از انقلاب – و خلق صحنههای خوشترکیب و دیدنی با فیلمبرداری عالی و بازیهای متفاوت – که هر یک میتوانند نقطه عطفی در کارنامه بازیگری خالقانش باشد – و کارگردانی خوب (خصوصا در صحنههای پرجمعیت و شلوغ) موفق عمل میکند.
یک نمونه برتر در اقتباس سینمایی از یک متن تئاتری خارجی و کلاسیک. فیلم اشارات صریح و گاه شعاری به سیاست امروز ما دارد؛ موضوعی که چندان هم توی ذوق نمیزند: کیست که نداند آنجا که پای پول و زن و قدرت در میان باشد، کوچکترین جوانب زندگی میتوانند رنگ سیاست به خود بگیرند.
در آغاز فیلم نوری – دختر شیرینعقل روستا (با بازی و گریم غافلگیرکننده باران کوثری) به دلیل ازدستدادن ناخواسته گاوش، به مرز جنون میرسد و بعد از ۵۰ سال خاطره فیلم «گاو» مهرجویی را زنده میکند. ولی در این فیلم، بانوی سالخورده، با اهدای یک گاو تازه، اسطوره تعلق خاطر بیمارگونه به یک گاو را میشکند و نشان میدهد که این دلبستگی تا زمانی میتواند صاحب گاو را از خود بیخود کند که یک جایگزین قیمتی جایش را نگرفته باشد و احساس غم ازدستدادن با مادیات فراموش نشود.
«بیهمهچیز» با هر متر و معیاری بررسی شود – از نظر ساختار سینمایی و بازیها، معانی نهان و آشکار برونمتنی و اقتباس از ادبیات نمایشی – فیلم مهمی در سیونهمین جشنواره فیلم فجر است و چرخشی در کارنامه سینمایی «محسن قرایی» نیز.
شرق