این مقاله را به اشتراک بگذارید
هوشنگ اتحاد با مجموعه کتابهای مفصل «پژوهشگران معاصر ایران» به نامی شناخته شده بدل شد. کاری پژوهشی که بر مبای تدوین محتوای منابع گوناگون شکل گرفته بود و منبع خوبی برای علاقمندان و و پژوهشگران به شمار می آمد. الگوی مورد استفاده در آن کتاب، تقریبا در اثر حاضر هم البته به شکلی موجز تر بکار گرفته شده و با توجه به کم بودن منابع این حوزه اثری در خور اعتنا محسوب می شود.
«چهرههای موسیقی ایران معاصر» عنوان کتابی است از هوشنگ اتحاد که پیش از این سه جلد آن منتشر شده بود و بهتازگی جلد چهارم آن به چاپ رسیده است. هوشنگ اتحاد در پیشگفتار جلد اول کتاب، عدم شناخت و آشنایینداشتن با موسیقی ملی ایران را دلیل نوشتن این کتاب دانسته بود.
نویسنده در نوشتن این کتاب چندبخشی منابع متعدد و مختلفی را درباره موسیقی ایران در دوره معاصر و چهرههای شاخص آن مورد بررسی قرار داده و در کتابش ارجاعات متعددی به منابع موجود دیده میشود. جلد اول این کتاب به دوره اول موسیقی ایرانی مربوط است و با آقاعلیاکبر فراهانی شروع میشود. جلد دوم نیز با عارف قزوینی آغاز میشود و پیش میآید. عارف قزوینی چهرهای چندوجهی است که در سه حوزه موسیقی، شعر و آواز فعالیت میکرد و بنا به اقتضای زمانهاش هنرش پیوند عمیقی با سیاست داشته است. عارف به اعتبار فعالیتهای مختلف ادبی و هنریاش در همان زمان خودش به هنرمندی بدل شده بود که در میان عوام هم به خوبی شناخته میشد. عارف قزوینی از هنرمندان مهم مشروطیت به شمار میرود و بهعنوان موسیقیدان، ردیفدان، آهنگساز و خواننده نقش مهمی در موسیقی آن دوران دارد. هوشنگ اتحاد در همان ابتدای جلد دوم «چهرههای موسیقی ایران معاصر» درباره عارف قزوینی نوشته: «عارف را بسیاری شاعر انقلابی خواندهاند. عارف بیتردید سرآمد همه تصنیفسازان است. تصنیف معروف او از خون جوانان وطن لاله دمیده، که وی با افزودن ملودیهایی همچون چه کجرفتاری ای چرخ/ چه بدرفتاری ای چرخ، نه دین داری/ نه آیین داری ای چرخ/، تحولی شگرف در کار تصنیفسازی به وجود آورد به حدی که داوود پیرنیا تأثیر آن را در انقلاب مشروطیت، همسنگ با سرود مارسیز در انقلاب کبیر ۱۷۸۹ فرانسه میداند».
جلد سوم کتاب با اسماعیل ادیبخوانساری، خواننده ردیفدان و آشنا به نوازندگی پیانو و سهتار آغاز میشود. ادیبخوانساری از پایهگذاران جامعه باربد و از شاخصترین چهرههای آوازی مکتب اصفهان است و چهره مهمی در موسیقی معاصر ایران به شمار میرود. او مورد ستایش بسیاری از موسیقیدانان و خوانندگان همدوره و بعد از خودش بوده است. ابوالحسن صبا در مصاحبهای، ادیب و بنان را خوانندگان محبوب خود معرفی کرده بود.
در جلد چهارم کتاب به زندگی و آثار این چهرهها پرداخته شده است: احمد عبادی، اسماعیل مهرتاش، روحانگیز، حسینقلی مستعان، علیاصغر بهاری، مهدی ناظمی، قمرالملوک وزیری، نورعلی برومند، حسن رادمرد، نصرالله زرینپنجه، سلیمان سیاح سپانلو، رضاقلی میرزاظلی، محمد عشقی، حسن مشحون، حسین یاحقی، حسینعلی وزیریتبار، حسین یاوری، علیمحمد خادممیثاق، سلیمان روحافزا و احمد فروتنراد. به این ترتیب جلد چهارم این کتاب با احمد عبادی، نوازنده سهتار و ردیفدان آشنا به وزن و ترانههای ضربی آغاز میشود. عبادی در نوازندگی صاحب سبکی مختص به خود بود و از این حیث بسیار مورد ستایش قرار گرفته است. نصراللهزرینپنجه، حکایتی شنیدنی درباره سهتار نوازی عبادی دارد که در آن گفته: «در سال ۱۳۳۰ یک روز صبح که از خواب بیدار شدم، خواستم لولای در اتاق را باز کنم که از پشتسر به زمین خوردم و نفهمیدم که چه شد. دوستانم به صدای شیون بچههایم به منزل ما آمدند، دکتر آوردند و به مداوای من پرداختند ولی من درحال اغما بودم. نزدیک ظهر آقای عبادی، استاد سهتار که از دوستان صمیمی و حقیقی بنده است، به اتفاق آقای مجید وفادار و خانم فروغ سهامی و چند نفر دیگر برای آنکه بچههایم ساکت شوند، در اتاق را میبندند و بالای سرم آقای عبادی شروع میکند به شورزدن و به حال بچههایم گریهکردن. در این وقت من به صدای دلکش سهتار و پنجه سحرآسای عبادی که با کمال خلوص نیت مینواختند، حالم بهتر شد. دراینحال حس میکردم که سازی نامطبوع مرا مسموم ساخته و حال سازی آسمانی دارد مرا معالجه میکند و بدن من که تاکنون سرد و قلبم بسیار گرم بود، دارد برعکس تنم گرم و قلبم خنک میشود. درحال خواب و بیداری یا مرگ و زندگی گفتم همینطور بنواز و ادامه بده و کمکم قدری گریه کردم و زنده شدم و این اثر معجزهآسا را از سهتار دوست عزیزم به چشم دیدم». آنطورکه در کتاب هم اشاره شده، عبادی به شهادت بسیاری از استادان موسیقی سنتی ایرانی، در سهتارنوازی جایگاهی چنان متفاوت داشت که از نوازندگان همدورهاش کاملا متمایز بوده است. بسیاری معتقدند که کمکردن فاصله سیمها تا صفحه ساز، ایجاد تغییرات در فاصله سیمها، تغییرات در کوکهای سهتار و ابداع کوکهای جدید و استفاده بیشتر از مضرابهایی مانند تکسیم از جمله دلایلی بودهاند که سهتارنوازی عبادی را متمایز کرده، بهطوریکه میتوان سهتارنوازی را به قبل و بعد از او تقسیم کرد.