این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
«مبارزه علیه وضع موجود» اثر سابینه فوندیر / ترجمه محمد قائد (نشر نو)
برقرار باد قدرت تخیل
ریموند ویلیامز دو تعریف ناهمخوان از فرهنگ را رایجترین تعاریف آن میداند. نخست معنایی محدود از فرهنگ که به «تجلیات فرهیختگی ذهن» نظیر هنرها و آثار فکری انسان مربوط است. این تلقی از فرهنگ، آن را به مفهوم زیباییشناسانه نزدیک میکند. تلقی دیگر اما دارای چشماندازی گسترده است و در انسانشناسی و جامعهشناسی ریشه دارد. در این تعریف، فرهنگ «شیوه زیست» خاص و متمایز یک گروه یا طبقه است و به عبارتی شکل تمایزبخشی است که سازمان مادی و اجتماعی زندگی را بیان میکند.
سابینه فوندیرکه در کتابی با عنوان «مبارزه علیه وضع موجود» که مدتی پیش با ترجمه محمد قائد در نشر نو منتشر شد، با اشاره به این دو تعریف از فرهنگ و نیز مفهوم هژمونی یا تسلط که ریشه در «یادداشتهای زندان» گرامشی دارد، تحلیلی از جنبشهای دانشجویی در دهه ۶۰ و نیز جنبشهای جدید اجتماعی در دهههای ۱۹۷۰ و ۸۰ ارائه داده است. یکی از بخشهای خواندنی کتاب، فصلی است با عنوان «ترانههای غمگنانه پس از ۱۹۶۸» که در بخشی از آن به دو تلقی متفاوت از ادبیات پرداخته شده است. نویسنده میگوید از نمایشگاه کتاب فرانکفورت در سال ۱۹۷۵، منتقدان ادبی سنتی در صف مقدم دفاع از مفهومی بودند که باربارا کوستا «تغییر جهت از ادبیات متعهد سیاسی مبتنیبر قالبهای مستند… به قالب تأمل در خویش با دوباره رویآوردن به روایتنویسی» مینامد. او به نقدی نوشته مارسل رایش-رانیکی اشاره میکند که در آن از بازگشت به ادبیات زیبا و شیوا صحبت شده است. رایش رانیکی برای نسل نویسندگان دهه ۱۹۶۸ آیندهای میبیند به شرط اینکه «درک کنند زیادی دنبال زیباییشناسی ماتریالیستی و نوعهای کارآمدشان رفتند و پرت افتادند. به نظر او، آن نویسندهها فقط احتیاج دارند که به سنت ادبی بورژوایی برگردند، یعنی به رمان جدیدی که فلوبر پایهگذاری کرد و شعری که با بودلر شروع شد». او مثلا از ماکس فریش، زیگفرید لنتس، اریش نوساک و توماس برنهارد به عنوان نمونههای ادبیات مثبت معاصر نام میبرد. «ارجی که برای آنان قائل میشود به این سبب است که این نویسندگان ورای مدهای ادبیاند؛ به سیاسی کردن ادبیات که جنبش دانشجویی خواستارش بود تن ندادند و به جای این کار به سنت راستین ادبیات پایبند ماندند؛ سنتی که رایش-رانیکی آن را نشاندادن رنج انسان در جهان معاصر تعریف میکند. مدافعان این موضع منکر بودند که این رنج را بتوان با واژگان عظیم ادبی و همبستگیهایی بینامونشان میان تاریخ، سرمایهداری متأخر و رعایای بورژوازی به مضامینی سیاسی بدل کرد. به جای این کارها، ادبیات میتواند مضمون رنج را فقط با واژگانی فردی و هستیشناسانه بیان کند».
سابینه فون دیرکه میگوید مدافعان این موضع در تلاش بودند تا خود را از کسانی که رمانهای فونتانه و توماس مان را بهتر از آثار امروزی میدانستند، متمایز کنند. او البته اضافه میکند که منتقدانی نظیر رایش-رانیکی و همفکرانش، خواستار ادبیاتی غیرانتقادی و بیتوجه به مسائل اجتماعی نبودند. اکثریت آنها با عقبنشینی ادبیات در برابر چالشهای جامعه معاصر مخالفت میورزیدند و حتی از گرایش واپسگرای بخشهایی از ادبیات معاصر انتقاد میکردند و جانبدار این نظر بودند که ادبیات باید در برابر جامعه موضعی انتقادی بگیرد، اما در حد و حدودی که «مقوله فرد» تجویز میکند. ادبیات باید به نام نهادها و قدرتهایی سخن بگوید که میکوشند از فرد استفاده یا سوءاستفاده کنند. نویسنده میگوید: «رایش-رانیکی، همچنانکه مشخصه مدافعان این موضع است، از این نهادها و قدرت با بیانی بسیار کلی صحبت میکرد و هر تحلیل اجتماعی عمیقتری را که ممکن بود به ترسیم ساختار سلطه منتهی شود نادیده میگرفت. اما بحث او عمدا طوری طراحی شده بود که ادبیات را چیزی ورای ایدئولوژی و جانبداری تصویر کند که در عینحال، دستکم در ظاهر لبهای انتقادی دارد. منتقدان ادبی سنتی با زیباییشناسی کارآمد مخالف بودند و هدفشان احیای ایدئولوژی خودمختاری ادبیات بود که ادبیات را به جایگاه وجدان اجتماعی، یعنی اندرزگو اما همواره بیطرف، تنزل میداد». او در ادامه از کسانی مانند پیتر ام. اشتفان نام میبرد که در این بحث کار را به جایی رساندند که حتی نقش ادبیات به عنوان وجدان اجتماعی را رد میکنند. اشتفان هنز متعهد از نظر سیاسی را به شدت تخطئه میکند زیرا سیاست ذاتا به مبارزه برای قدرت مرتبط است. او سیاست را در موضعی مقابل شاعرانگی میبیند که «نزد او نمایانگر ناتوانی زبانی و آرمان چیزی است هنوز به وجود نیامده. به نظر اشتفان، بعد آرمانی شعر اگر برای زندگی روزمره یا اهداف سیاسی به کار رود تباه میشود. او با استفاده از کلیشه قدیمی سیاست کثیف در مقابل شاعرانگی خالص به موضع دهه ۱۹۵۰ پس مینشیند، موضعی که با تقلیل ادبیات به حد تمامیتی هستیشناسانه و ادبی و بالاتر از زندگی اجتماعی و سیاسی به ادبیات تأثیری پایدار اعطا میکند».
‘