این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
نگاهی به «سوسک»؛ نوشته: ایان مکیوون؛ ترجمه: محمدحسین واقف
حشرات و مزه شیرین قدرت
رضا فکری
ایان مکیوون، متولد ۱۹۴۸، یکی از پنجاه چهرهی شاخص ادبیات انگلستان در نیم قرن اخیر بوده است. او نهتنها در عرصهی داستاننویسی بسیار فعال ظاهر شده، بلکه در نگارش نمایشنامه، فیلمنامه و سلسله آثار غیرداستانی نیز دست خود را آزموده و تاکنون دوازده متن از او به شکل فیلم درآمده است. ذهن عصیانگر او همواره در پس نوشتههایش پیداست و اغلب موضوعاتی سیاسی را دستمایهی نوشتن خود قرار میدهد. مکیوون معتقد است وقتی دولتمردان از مسیر اصلی منحرف میشوند، برای نویسندگان چارهای جز تمرکز بر عملکرد آنها باقی نمیماند و در این هنگام نمیتوان انتظار موضعی خنثی و منفعل از جانب اهل قلم داشت. رمان کوتاه «سوسک» از این منظر انتقادیترین اثر او به شمار میآید.
مکیوون در نگارش این رمان از «سفرهای گالیور»ِ جاناتان سوییفت و «مسخ»ِ کافکا الهام گرفته است؛ هرچند این اثر تفاوتهای عمدهای با آنها دارد. سوییفت روالی محتاطانه در روایت انتقادی خود پیش میگیرد و اگرچه شخصیتهای اصلی داستانِ او، نمایندهی گروههای حاکم بر جامعهاند، او حتیالامکان از اشارهی صریح به آنها خودداری میکند. اما مکیوون بیهیچ اغماضی تیغ انتقاد خود را به دولتمردان بریتانیایی نشان میدهد و بیکفایتیِ آنها را در مدیریت بحران، به شکلی برجسته و بیپرده به تصویر میکشد. از نظر او وقتی دولتی پیوندهای دیرین خود را با مردم میگسلد و آنچه خود بهعنوان قانون مرجع قرار داده زیرپا میگذارد، تفاوتی با مستبدان تاریخ ندارد.
مکیوون همچنین در مقایسه با مسخ کافکا، راهی معکوس برای شخصیت داستان خود ترسیم میکند. گرگور سامسا تبدیل به موجودی فاقد ارزش و اعتبار در جامعهی انسانی میشود، اما جیم سمز، از حشرهای ناچیز و بیمقدار تبدیل به مقتدرترین مرد کشور میشود که تنها راه برونرفت از بنبست سیاسی در دستان اوست. جیم سمز در زمانی ظهور میکند که بریتانیا در مسائل لاینحل خروج از اتحادیهی اروپا گرفتار شده است. دولتمردان از سویی و رسانهها و روزنامهنگاران از سویی دیگر مردم را فریب میدهند. آنها میکوشند در سایهی داستانهای جذاب تبلیغاتی ذهن مردم را از بحرانی که همچون توفانی سهمگین در حال بلعیدن آنهاست، منحرف کنند. جیم سمز قادر به درک موقعیتی که در آن افتاده نیست و ماجراهایی طنز را رقم میزند و در این راه پرده از خودکامگی احزاب و حکام برمیدارد.
جیم سمز همانند گالیور و گرگور سامسا بعد از خوابی آرام و طولانی، ناگهان خود را در میانهی گودی میبیند که مجال تأمل را از او میگیرد. او در سیلی از گزارشها و شکایتها و معضلات غرق میشود. باید از طرفی با پارلمان روبهرو شود و از جانبی دیگر با اروپا و از جبههای دیگر با کل مردم بریتانیا. ذهناش یارای این حجم از تنش را ندارد و کلماتِ آنها نیز در دهاناش نمیچرخد. زبان آنها به مراتب پیچیدهتر از آن چیزی است که در لحظه بتوان روی ترکیبهای مختلف آن فکر کرد و کلماتی معنادار و منطقی بیرون داد. او در این میانه تلاش میکند از زبان خودش استفاده کند و با بیشترین مکث ممکن و در نهایت سادگی منظورش را برساند.
بزرگترین نقطهی سوءتفاهم که عمدهی طنز داستان نیز از آن مایه میگیرد، همین زبان الکن سمز و حرافیِ سرسامآور پارلمان و دولتمردان است. هرچه او در میان صحبتهایش مکث میکند و سکوتهای طولانی پیش میگیرد، سخنرانیهای درازدامن آنها بیشتر و بیشتر فضا را به تسخیر خود درمیآورد. اما مسأله این است که نه از سخنان آنها و نه از صحبتهای محتاطانهی سمز معنایی متبادر نمیشود. هر دو با سبکی متفاوت، نتیجهای یکسان را عاید مخاطبان خود میکنند و آن چیزی بیشتر از گیجی و سردرگمی نیست. گفتوگوی آنها با یکدیگر نیز شکلی کاملاً ابزورد دارد. سمز هرگز پاسخ درخوری به پرسشهای آنها نمیدهد و در مقابل، آنها نیز برآورد درستی از اوضاع به او رائه نمیدهند. هرچه بحران بیشتر اوج میگیرد، این اختلال ارتباطی شکلی وخیمتر مییابد و مسائل جدی را بیشتر به سمت هجو میبرد.
آنچه وجه اشتراک عمدهی شخصیت اصلی داستان «سوسک» با «سفرهای گالیور» و «مسخ» است، گرفتاری آنها در میان جامعهای است که از درکشان عاجزند. وضعیتی بغرنج در برقراری ارتباط که مدام زمینهساز طنزی تلخ میشود. قهرمانهای داستان میکوشند از نهایت توان خود برای حل این سوءتفاهم بهره گیرند، اما هرچه دستوپا میزنند، بدفهمیها بیشتر بروز میکند و دردسرهای بزرگتری سر برمیآورند. مکیوون در رمان «سوسک»، تلاش میکند از قدرت گرفتن موجوداتی بگوید که همچون حشرهای فاقد اعتبار و ارزشاند و حالا در موقعیت تازه هم هرچند مثبتاندیش و خیرخواه، کفایت لازم را برای ادارهی امور ندارند. این تنها ظاهر آنهاست که دستخوش مسخ شده، اما باطن همچنان تفکری حشرهوار و محدود به مسائل دارد و با زبان نارسا و پرلکنت خود تلاش در اصلاح مشکلات ارتباطی دارد. چرخهی معیوبی که مکیوون به آن اشاره میکند، همان قطارِ پرشتابِ بیرونآمده از خط در سیاستهای بریتانیا در دههی اخیر است. قطاری که هرچه سوخت بیشتری میگیرد و سریعتر میرود از مسیر خود انحراف بیشتری مییابد: «نخستوزیر و همکارانش با مرگ همچون یک ویژگی زندگی روزمره بزرگ شده بودند، همراه با سور پس از مرگ که ضرورتی بهداشتی بود، همانطور که کاری نسبتاً مؤدبانه بود؛ افکارش را کنار زد. آنقدری میدانست که پیش از گفتن "غمانگیزه. اما این چیزها تو دریا اتفاق میافته. چرا داریم دربارهاش حرف میزنیم؟" سکوت کوتاهی کند.»
نقل از الف کتاب
«سوسک»
نوشته: ایان مکیوون
ترجمه: محمدحسین واقف
ناشر: چشمه، چاپ اول 1399
۸۲ صفحه، ۱۸۰۰۰ تومان
‘