این مقاله را به اشتراک بگذارید
گفتوگوی گاردین با “دیمون گالگوت” برنده جایزه بوکر ۲۰۲۱ برای رمان “عهد”
” چگونه از امتیازات خود چشم میپوشی؟ “
مترجم: یلدا حقایق
صبح روز بعد از دریافت جایزه، با گالگوت به مصاحبه نشستیم. او پیشتر دوبار کاندید دریافت این جایزه بوده؛ اولین بار در ۲۰۰۳ برای “پزشک خوب” و بار دیگر در ۲۰۱۰ برای ” در یک اتاق عجیب”. او میگوید :” من به نبردن عادت داشتم … گویی ذهنم خود را برایش آماده کرده بود. دیشب هنوز برایم غیرواقعی بهنظر میآید. گویی شیئ به سرم اصابت کرده باشد… بیتردید شبی بینظیر برای کتاب بود… پس چطور میتوانم از آن ناراضی باشم ؟ “
نویسنده ۵۷ ساله، جدی، آرام، وبسیار گزیده گو است اما شیطنتت کنایهآمیز او بهوضوح نشان میدهد که شخصیتهای رمانش مخلوق اویند. “عهد” با سبکی خلاقانه از دریچه چهار خاکسپاری، داستان خانوادهای سفید پوست در سالهای آخر آپارتاید را در چهار دهه بررسی میکند و وقایع نگاریای ظریف از آفریقای پس از آپارتاید ارائه میدهد. نام خانوادگی آنان “سوارتس” است که در زبان محلی به معنای سیاه میباشد. و این به زعم نویسنده نوعی طنز تاریک است. پس از انتشار، رمان عهد توجه بسیاری از منتقدان را به خود جلب کرد و جز یکی دو مورد منفی، سیل نظرات و نقدهای مثبت را به خود معطوف داشت. به گفته مجله هارپز:” با این که بسیاری نویسندگان خوب هستند؛ اما تنها تعداد انگشت شماری از آنان فوقالعاده اند”.
ایده روایت از زاویه چند خاکسپاری؛ در یک مهمانی به ذهنش رسید. زمانی که یک دوست ازسنت عجیب مراسم تدفین نسل به نسل در خانوادهاش برای او حکایت کرد. گالگوت میگوید: ” دیدگاههای عجیب وجدید برای من جذابیت بسیار دارد.” اندیشهی بستراصلی رمان نیز از سرگذشتی مشابه اما واقعی به فکرش رسید. در کتاب با پیمانی مواجهایم که با گذر زمان به فراموشی سپرده شده و هرگز عملی نمیشود. مادر خانواده به خدمتکار سیاه پوست که سالها در مزرعه آنان ساکن بوده قول مالکیت کلبه متروکی که با خانوادهاش در آن زندگی میکند را داده است، ولی این اتفاق هرگز رخ نمیدهد.
رمان از ۱۹۸۶ شروع شده و در ۲۰۱۸ پایان مییابد. و تبعات این عهدِ شکسته با ظرافت در طول رمان به تصویر کشیده میشود. همچنین چهار خاکسپاری در چهار دهه متوالی میتواند استعارهای باشد از چهار رئیس جمهور تاریخ معاصرآفریقای جنوبی. نویسنده بیان میکند: ” مثل همه مردم من هم ازجنبشهای پیشرو بسیار هیجانزده بودم. جنبشیهایی که ما را از روزهای تاریک “ویلیام بوتا” به عصر طلایی “ماندلا” میرساند وهرچند دور ازواقعیت بنظر میآمد اما بسیار شکوهمند بود.” و اضافه میکند؛ ” ولی بعد از سقوط به روزگار پر ابهام “امبکی”، نوبت به سلطنت فاجعهبار “زوما” رسید.”
گالگوت قصد نوشتن یک رمان سیاسی را نداشته، اما به عنوان بخشی از جامعه، روحیه ملی و رویدادها و تغییرات کشور به آثارش رنگ میدهد. وقایعی مثل جام جهانی راگبی در ۱۹۹۵، جام جهانی فوتبال ۲۰۱۰، شیوع ایدز، گسترش چشمگیر جنایت و خشوت و البته تاثیرات گرمایش زمین بر کشور. شکی نیست که سیر داستان نزولی است. برای لمس بهتر آن نویسنده روند فراموشی عهدی را پیشرویمان میگذارد که سالها پیش بسته شد و اکنون هیچ اثری ازآن نیست. او میگوید:” بشر امروزدر جایگاه مطلوبی نایستاده.”
تقریبا هیچ کدام از شخصیت ها موفق نمیشوند به قولشان پایبتد بمانند. بهخصوص نویسندهای بهنام “آنتون” که همانند خود گالگوت در حومه “پرتوریا” رشد یافته. او میگوید: ” آپارتاید بوجود آمد تا به کسانی شبیه آنتون کمک کند. بدون هیچ تلاش خاصی او به راحتی میتوانست به قدرت و امتیاز برسد. فکر میکنم در طی سالیان این قدرت و نفوذ از سفید پوستان گرفته شد، که البته اصلاچیز بدی نیست.”
خواهر آنتون، ” آمور” در تلاش است تا میراث مادر تازه در گذشته را بهدرستی حفظ کند. اما اختلافات میان خواهر و برادر مانع آن میشود. این اختلافات به نوعی نماد تغییراتی است که سفیدپوستان آفریقا با آن مواجه بودند. راه حل آمور چشم پوشی از ارثیه خود است. اما در مقیاس بزرگتر، آیا برای کل سفیدان آفریقای جنوبی، چنین امکانی مقدوراست؟ چطور میتوان ازامتیازاتی که نسل ها دراختیار داشتهای چشم بپوشی. برادر و خواهر نماد دو سوی این طیفاند با طرز فکری متضاد که سرانجام رابطه آنها را دوپاره میکند. ازیک سو منفعت طلبی و از سوی دیگر بیزاری از قدرت و انگیزههای مقدس برای دست شستن از آن.
گالگوت میگوید: “هرچند مرگ، گذر زمان، و ناامیدی سراسرکتاب را تسخیرکرده؛ اما نوشتن آن بسیار سرگرم کننده بود. پس از به اتمام رساندن پیش نویسها برای مدتی به خود استراحت دادم و مشغول نوشتن فیلمنامه شدم. در فیلمنامه، زبان روایت اهمیت کمتری نسبت به رمان دارد چون خللها تماما با تصویر پوشانده میشود. اما هنگامی که رمان نویس هستید، زبان تنها ابزار شماست و از این رو اهمیتی چندین برابر مییابد. این تجربه برایم خوشآیند بود. در حالی که ذهن مشوشم را نظم میدادم، با اشتیاق جهان پشت دوربین را کشف کردم که چون چشمی آزاد به هرگوشه صحنه سرک میکشید.”
در رمان تنها به جهان درونی سالومه، خدمتکار سیاهپوست خانواده، سر نمیزنیم. گویی که نامرئی است، و در محیط خود حل شده. این سکوت بسیار سنجیده و ظریف است. زیرا افراد این طبقه علیرغم مبارزات هنوز هم در جامعه مدرن آفریقای جنوبی، صدایی ندارند. و از بسیاری جهات این مسئله، دغدغه روز آفریقایجنوبی است.
در نقدی از نشریه “نیویورکر”، “جمیز وود” مینویسد: “رمان عهد حتی نسبت به کتابی مانند ” بدنامی” نوشته “جی.ام.کوتزی” (برنده بوکر ۱۹۹۹) روایتی بسیار بدبینانه دارد. در “عهد” با تصویر تاریک و شاید غیر واقعی از آفریقایجنوبی پس از آپارتاید مواجهیم”. در این شکی نیست که گالگوت قبلا هرگز تا این حد از آینده ناامید نبوده. او میگوید: “تدابیر دولت در پاندمی، ملت ما را تا لب پرتگاه پیش برد. ما با مفهوم فساد در سیاست به خوبی آشنا بودیم. اما دزدی سیاستمداران از مردم در چنین شرایطی فروپاشی کامل اخلاقی دولت را نشان میداد. و در نتیجهی آن اکنون کشور کاملا ورشکسته است.”
گالگوت و خانواده اش زندگیای بسیار عادی در حومه پایتخت داشتند. و همین آنان را از تاثیرات آپارتاید دورنگه میداشت و البته فرصت ترقی شغلی و مالی را از خانواده سلب میکرد. در شش سالگی بر اثر ابتلا به نوعی ” لنفوما” ( سرطان غدد لنفاوی ) تا مرگ پیش رفت. بدلیل آمارشیوع بالاترِ بیماری در سیاهپوستان که منجر به تشخیص دیرهنگام در گالوت شد، او به کما رفت.
بهبودیاش به گفته پزشکان یک معجزه بود. این تجربه برایش نوعی ترس و اجتماع گریزی به همراه آورد که هنوز هم اورا ترک نکرده. اما ارمغان دوران نقاهت برای نوگالگوت، عشق به نویسندگی بود: ” کششی بسیار نسبت به داستانها حس میکردم و شاید همین اولین قدم برای خلق داستانهای خودم بود. در دبیرستان رمان های افتضاحی مینوشتم، حتی یکی از آنها را به نام “فصل بیگناهی” در ۱۷ سالگی به چاپ رساندم. اکنون خواندن مجدد آنها به نوعی سرافکندهام میکند.”
امروز گالگوت به تنهایی در شهر “کِیپ تاون” در جنوب کشور زندگی میکند. زندگی آرام و لذت بخشی که امیدوار است پایدار باشد. او میگوید: ” همه ما درزندگی با خود پیمانهایی داریم که گاه مهلت یا توان انجام آنها را نمییابیم. ” اما بردن بوکر آن هم بعد از ۳ بار نامزی و ۴۰ سال پس از انتشار اولین رمان او، به خودی خود میتواند نمادی از تکمیل عهد گالگوت با زندگیاش باشد.