این مقاله را به اشتراک بگذارید
به مناسبت تجدید چاپ «پول و زندگی» اثر امیل زولا
امیل زولا و رمان ضدسرمایه
پیام حیدرقزوینی
امیل زولا در یکی از نمونههایی که برای آفرینش رمان به شیوه ناتورالیستی ذکر کرده، برنامه کاری نویسندهای را شرح داده که برای مثال میخواهد رمانی درباره دنیای نمایش بنویسد. به اعتقاد زولا، نویسنده مدنظر از «مفهوم کلی» آغاز میکند بیآنکه هنوز هیچ واقعه یا شخصیتی را در نظر گرفته باشد. زولا میگوید که «نخستین کار او گردآوری و تنظیم تمام اطلاعات ممکن درباره دنیایی است که میخواهد توصیف کند. احتمالا چند بازیگر را میشناسد و چندین نمایش را دیده است… سپس دست به کار میشود و با خبرهترین اهل فن بحث و گفتوگو میکند، به گردآوری واژگان، سرگذشتها و تصاویر میپردازد؛ اما کار هنوز به پایان نرسیده است: سپس به سراغ اسناد مکتوب میرود و به مطالعه همه چیزهای مفید میپردازد. سرانجام از محل بازدید میکند، چند روزی در نمایشخانهای به سر میبرد تا همه گوشهوکنار آن را بشناسد، چند شبی را در جایگاه مخصوص یکی از زنان بازیگر به سر میبرد تا از فضای محیط به غایت سرشار شود و پس از تکمیل اسناد، رمان او، همانگونه که پیشتر گفتم، به خودی خود شکل خواهد گرفت. رماننویس کاری جز تقسیم منطقی وقایع نخواهد داشت… .
دیگر غرابت این ماجرا اهمیتی ندارد؛ برعکس هرچه سادهتر و عامتر باشد، تیپیکتر خواهد شد». لوکاچ در «جامعهشناسی رمان» این نظر زولا را نقل کرده و از آن با عنوان برنامه ناتورالیسم ناب یاد میکند که از سنتهای رئالیسم کهن بهطور قطع گسسته است. در این شیوه رماننویسی، توصیف جای روایت را گرفته و در اغلب موارد این توصیفگریها عکاسانه و مکانیکی و ایستا هستند: «جای وحدت دیالکتیکی عامل تیپیک و فردی را حد متوسط مکانیکی و ایستا گرفته است؛ توصیف و تحلیل جایگزین موقعیت و داستان حماسی شدهاند. تنش داستانی پیشین، کنش هماهنگ یا متضاد انسانهایی که درعینحال فرد و نماینده گرایشهای طبقاتی مهم بودهاند، حذف شده و کنش منفرد شخصیتهای متوسط جایگزین آنها شده است، شخصیتهایی که خصوصیات فردیشان از جهت هنری تصادفیاند؛ یعنی بر سیر رویدادهای ترسیمشده تأثیر اساسی ندارد». لوکاچ همچنین در یکی از مهمترین مقالههای ادبیاش با عنوان «روایت یا توصیف؟»، به این موضوع پرداخته که اساس رماننویسی روایت است یا توصیف و مقایسهای میان تالستوی بهعنوان روایتکننده و زولا در مقام توصیفکننده ترتیب داده است. لوکاچ همواره ستایشگر رئالیسم بود و نقد اصلیاش به زولا تخطی او از سنتهای رئایستی رماننویسی بود.بااینحال لوکاچ میگوید زولا به این خاطر نویسندهای بزرگ است که برنامه پیشنهادی خود را به تمامی اجرا نکرد. اگرچه همچنان میان او و نویسندهای مثل بالزاک یا تالستوی فاصله زیادی وجود دارد؛ اما شاید به این خاطر که زولا برنامه ناتورالیسم ناب را به تمامی اجرا نکرده، در رمانهایش میتوان تصویری از تحولات تاریخی و اجتماعی دوران را مشاهده کرد.
زولا سلسله رمانی بیست جلدی با عنوان «روگن- ماکار» دارد که در سال ۱۸۹۳ پس از بیستوپنج سال کارکردن آن را به پایان رساند. «پول و زندگی» هجدهمین رمان این مجموعه و از کتابهای مهم آن است. زولا در این اثر به توصیف محافل سفتهبازان، سوداگران و بورسبازان پاریس پرداخته است. قهرمان داستان، آریستید ساکار، سوداگر و بنده پول است و همه چیز برایش در پول خلاصه میشود. ساکار ورشکسته است و در این شرایط در پی تأسیس بانکی است که بعدتر انیورسال نام میگیرد و قرار است پشتوانه مالی برای استثمار گسترده خاورمیانه فراهم کند. اکبر معصومبیگی که این رمان را به فارسی ترجمه کرده در بخشی از مقدمهاش با اشاره به این موضوع نوشته: «محور اصلی نگاه زولا در این اثر نقش ویرانگر، هولآور و بیگانهکننده پول در روابط انسانی در سرمایهداری معاصر است. بسیاری کسان از دژوآی دربانِ روزنامه گرفته تا ژانتروی ادیب و استاد پیشین دانشگاه و نجیبزادگانی مانند اعضای خاندان مفخم بوویلیه، بارونس ساندورف، مارکی دوبوئن و نیز مقاماتی مانند اوره وکیل مجلس به تبی یگانه گرفتار میآیند: تب پول و کسب سود بیشتر. ساکار از این تب و جنون همگانی سود میجوید، زمینه را برای ارضای جاهطلبیهای خود هموار میبیند و به همه آنان اطمینان میدهد که میل به ثروتاندوزی و کسب سود یگانه انگیزه راستین ادامه زندگی است». ساکار در آغاز در پیشبرد ایدهاش برای تأسیس بانک با موفقیتهایی روبهرو میشود؛ اما پس از مدتی مسائلی پیش میآید که روند ماجرا را به گونهای دیگر پیش میبرد.امیل زولا این رمان را به واسطه ضرورت دورانش و در مواجهه با نظام سرمایهداری نوشت و در روایت رمانش با نگاهی تیزبینانه به مسائل معاصر عصرش پرداخت.
زولا در این رمان که ماجراهای آن در جهان پرآشوب بورس پاریس میگذرد، بیش از هر چیز به نقش پول در جهان سرمایهداری و سلطه آن بر روابط و مناسبات انسانی توجه کرده است. او برای نوشتن «پول و زندگی» آثاری از مارکس را بازخوانی کرده بود و در روایت اثرش برخی از نظرات مارکس مثل نظریه ارزش و نظریه ازخودبیگانگی دیده میشوند.زولا به میانجی تصویرکردن بورس پاریس در قرن نوزدهم، نگاهی به آینده سرمایهداری هم داشته و از این نظر این رمان هنوز هم امروزی به نظر میرسد. او با نشاندادن روابط پولی و مالی در نظام سرمایهداری تجسمی عینی به پول بخشیده و نشان داده که پول چطور بر سرنوشت انسانها حاکم میشود و «زندگی بردهوار» پدید میآورد. در بخشی از رمان، زولا توصیفی درخشان از ساختمان بورس به دست داده و در آنجا آدمها را به شکل حیوانهایی انساننما به تصویر کشیده که انگار مانند مورچههایی بیاختیار در پلههای ساختمان بورس در هم میلولند: «ساکار درواقع هرگز بورس را از چنین منظر غریبی، از چشمانداز هوایی، با چهار شیروانی شیبدار و رویینِ بام آن که گسترشی فوقالعاده یافته بود و با جنگلی از لولهها و تنبوشهها سیخسیخ شده بودند، ندیده بود. میلهای برقگیر مانند نیزههای کوهپیکری که آسمان را تهدید کنند، راست برخاسته بودند. و خود عمارت جز مکعبی از سنگ نبود که با ستونهایی در فواصل معین رگهدار شده بود، مکعبی برهنه و زشت با تهرنگ خاکستری چرکین که پرچمی ژنده و پاره بر بالای آن در اهتزاز بود؛ اما بیش از هرچیز دیگر پلهها و ستونبندها او را به تعجب انداخت: پلههایی پوشیده از مورچههای سیاه، ازدحامی از مورچههای درحال غلیان، همه نگران و بیتاب، در حالتی از جنبش و هیاهوی شگفتآور که از چنین ارتفاعی نمیشد از آن سر درآورد و احساسی از ترحم برمیانگیخت». ساکار با خود فکر میکند که این توده انسانی چقدر کوچک به نظر میرسند و انگار همه آنها را میتوان به چنگی در مشت گرفت.
زولا با تشبیه توده انسانها به مورچه، نشان میدهد آدمهایی که در ساختمان بورس در رفتوآمدند تحت سلطه نیرویی بیگانه با خود هستند. غالب آدمهای رمان «پول و زندگی» از پولی که به دست میآورند، لذتی نمیبرند و تنها کیفیت موجود در زندگی آنها افزایش کمی پول یا به عبارتی انباشت سرمایه است. پول بهجای آنکه آدمها را به سمت خوشبختی ببرد، به چیزی بیگانه تبدیل شده که هرکجا که بخواهد آدمها را با خود میبرد. ساکار بر موج کسب سود بیشتر سوار است و سود بیشتر را تنها انگیزه حقیقی زندگی میداند. «پول و زندگی» را میتوان مهمترین رمان ضدسرمایه قرن نوزدهم دانست که در آن به روابط پولی و مالی پیچیده سرمایه مالی توجه شده است.
منابع:
– «جامعهشناسی رمان»، جورج لوکاچ، ترجمه محمدجعفر پوینده، نشر ماهی
.- «نویسنده، نقد و فرهنگ»، جورج لوکاچ، ترجمه اکبر معصومبیگی، نشر نگاه.
شرق / شماره ۴۱۹۷ / ۲۷ دی ۴۰۰