این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به رمان «ژنرال» نوشته ژهرا گودرزی
لیلا زارعی
حضور راوی نوجوان در داستان، منجر به ایجاد شکل و سبک خاصی از روایت میشود که از مهمترین مؤلفههای آن میتوان به صراحت، بیپروایی، سرعت بالا در توصیف وقایع و بکارگیری زبانی ساده و درعینحال بسیار نزدیک به زبان روزآمد جامعه اشاره کرد. این ویژگیها از ماهیت دورهی نوجوانی نشأت میگیرند که در آن برقراری ارتباط به شکلی صریح، ساده و بیپیرایه از درجه اولویت بالایی برخوردار است. همچنین ساختار ذهنی نوجوان معمولا سرعت بالایی در ساختن و عبور از تصاویر و صحنههای مختلف دارد. علاوهبراین، این گروه سنی در عین تحلیلگری و نکتهسنجی، از فلسفهپردازی پُراطناب میپرهیزد. از اینرو، برای قصههایی که قرار است با ریتمی تند و حجم عظیمی از صحنههای کوتاه، اما سرشار از جزئیات روایت شوند، انتخاب راوی نوجوان میتواند یکی از بهترین گزینهها باشد. زهرا گودرزی در رمان «ژنرال» دست به چنین گزینشی برای خلق داستانش زده است.
پسرکِ تازه نوجوانِ راوی رمان «ژنرال» با زبانی محاورهای و منطبق بر کلمات و اصطلاحات رایج در اجتماعی که در آن رشد کرده، وقایع را برای مخاطبش تعریف میکند. صحنهها به سرعت چیده میشوند و پسرک با بازیگوشی که اقتضای سن اوست از آنها عبور میکند. بااینحال، او به جزئیات نیز توجه بسیاری میکند؛ مثلا کرمهای آویزان از کیسهی وسایل پدرش را واضحتر از بقیه افراد خانه میبیند یا به طور نمونه وقتی که پدربزرگش شروع به سوزاندن یک سری از عکسهای خانواده میکند، او با دقت و تفصیل از آدمهای توی عکس میگوید.
داستان از یک روز برفی آغاز میشود که به شکلی استعاری حکایت از حال و هوای سرد خانوادهای دارد که پسرک راوی، ابراهیم در آن زندگی میکند. ابراهیم از مهر مادری سالهاست که محروم مانده و پدری معتاد دارد که جز جنجال و مصیبت، ثمری برای خانوادهاش ندارد. پسرک با پدربزرگ منزوی و مادربزرگ عصبیاش در یک خانهاند؛ خانهای که به ندرت روی گرمی و آرامش به خود میبیند. پدر همواره پس از مدتی غیبت با کولهباری از فجایع پا به خانه میگذارد و آسایش نیمبند خانه را به هم میریزد. اهالی خانه باید تمام انرژی خود را صرف حل بحرانهایی کنند که پدر برایشان ساخته است. اما آخرین باری که پدر به خانه میآید و آخرین مصیبتی که بر سر خانواده نازل میکند از همیشه سنگینتر و دامنهدارتر است و بخش عمدهای از وقایع داستان را زیر سایهی خود میگیرد.
محلهای که پسرک در آن زندگی میکند توجیهگر بسیاری از آسیبهاست که او در این عمر کوتاه به خود دیده است. در محلهی اتابک بسیاری از آدمها مانند او از رفاه و امکانات و خانوادهای سالم و ایمن محروماند. سطح تنش و خشونت در خانوادهی ابراهیم هم بسیار بالاست و نمیتوان انتظار داشت که او در چنین شرایطی از دغدغههای طبیعی همنسلانش بگوید. به همین خاطر است که کمتر دربارهی درس، تفریحات سالم، بازیهای رایج نوجوانان و رفاقتهای معمولِ این سن از زبان او چیزی میخوانیم. هرچه هست تهدیداتی است که هر لحظه ابراهیم باید با آنها مواجه شود و در رویارویی با بسیاری از آنها هنوز بسیار خام و بیتجربه است. گویی او سربازی است که در میان یک میدان جنگ قرار گرفته و یک تنه با فوجی از نیروهای حریف میجنگد.
با وجود سادگی و روانی در زبان راوی که متناسب با سن اوست، پیچیدگیهایی در روایت دیده میشود که میتواند محصول قرار گرفتن ابراهیم در محیطی ملتهب و متلاطم باشد. آدمهای مقابل او نیز اغلب بر حجم این پیچیدگیها میافزایند. مادربزرگ در جدال میان غریزهی مادرانه و خشمش از اوضاع، تناقضات فراوانی را تجربه میکند و ابراهیم بازتاب آنها را در رفتار و نحوهی برخورد او میبیند. پدربزرگ که رویکردی بسیار متعارض با مادربزرگ در مواجهه با افراد خانواده دارد نیز به معماهای ذهن ابراهیم اضافه میکند.
در میان افراد مختلفی که راوی با آنها در ارتباط است، شخصیت پدربزرگ که او «بزرگ پدر» خطابش میکند از بقیه جذابتر و تأثیرگذارتر است و ابراهیم میکوشد بیش از همه دنبالهرو او باشد و از او برای تحلیل اتفاقات الگو بگیرد. به نظر راوی پدربزرگ بیش از باقی افراد خانه میتواند در حل بحرانها قدم بردارد و وقایع خوشایندی رقم بزند. برای پدربزرگ نیز که ناامید از پسرانش است، ابراهیم گویی تنها نقطهی روشن خانواده به شمار میآید که توان مقابله با تمامی ناملایمات و عبور از بحرانها را دارد.
خط روایی رمان «ژنرال» میان قصهی محلهای که اهالیاش سرنوشتی محتوم و تلخ دارند و قصهی پسرکی که به خاطر زندگی سخت و خشنش، زود پا به نوجوانی گذاشته، در نوسان است. گاهی نقش محیط در شکل بخشیدن به روایت پررنگتر میشود و گاه وزنهی حضور ابراهیم و ویژگیهای شخصیتی او سنگینی بیشتری در داستان دارد. در هر حال اما کتاب درصدد آن است که به شکلی تعاملی به رابطهی میان آدمها و محیط پیرامونیشان بپردازد. گویی هر یک از آنها در چرخهای بسته مدام به هم منتهی میشوند و از همین روست که تغییر در یکی قطعا تأثیر شگرفی بر دیگری خواهد داشت و این دور تسلسل میتواند تا بینهایت ادامه یابد. همهی عناصر داستان در میدان جنگی بیامان گرد آمدهاند که پیروزی در یک جناحش میتواند شکستی سنگین برای طرف مقابلش رقم بزند.