این مقاله را به اشتراک بگذارید
گفتوگو با عبدالرضا کاهانی، کارگردان فیلم «استراحت مطلق»
فرانک آرتا
وقتی بعد از ترافیک شبعید، بالاخره به موزه سینما رسیدم، یکساعت به اکران فیلم «استراحت مطلق» زمان باقی مانده بود. ولی کاهانی آنجا بود. او که همیشه اصرار دارد نامش را عبدالرضا ذکر کنیم تا رضا، تلفنبهدست درحال صحبت بود. وقتی به خستگی چهرهاش اشاره کردم، گفت بهدلیل اکران فیلم، سعی میکنم روزها و شبها به سینماها سر بزنم. کنار مردم به تماشای فیلم بنشینم تا از نزدیک شاهد واکنشها باشم. همینکه پشتمیز کافه موزه سینما نشستیم، شیما منفرد، تدوینگر فیلم و همسر کاهانی؛ معین مطلبی، فیلمبردار؛ سعید خانی، مجریطرح و ترانه علیدوستی هم به جمع ما پیوستند. در این فضای دورهمی، گفتوگو را آغاز کردیم. همینکه گفتم بالاخره بعد از آن کشوقوسها فیلم «استراحت مطلق» اکران شد، خنده بر چهره کاهانی نقش بست و سوالات را ادامه دادم…
در تراکتهای تبلیغاتی فیلم نوشته شده «نمایش فیلم برای افراد زیر ١۴سال ممنوع.» نظرتان درباره این نکته چیست؟
اگرچه سازمان سینمایی هم اصرار داشت این ممنوعیت برای زیر ١۴سال اعمال شود، ولی دستکم خودم در این بخش موافق بوده و هستم. نکته عجیبی نیست. در دنیا مرسوم است. بالاخره بعضی فیلمها مناسب برخی افراد نیستند. من هم دوست ندارم کودکان و نوجوانان زیر ١۴سال با فیلمی مواجه شوند که بعضی از صحنههای آن مطابق شرایط سنیشان نیست.
با این کار خواستید به معذوریات اخلاقی و عرفی جامعه احترام بگذارید؟
بله. در همهجا مرسوم است و مشکلی با این موضوع ندارم.
میدانیم فیلم برای اکران عمومی ممیزیهایی را پشتسر گذاشت. چگونه با این موضوع کنار آمدید؟
اواخر مهرماه امسال، نسخه نهایی فیلم را به وزارت ارشاد برای دریافت پروانه نمایش ارایه کردیم تا بلافاصله آن را اکران کنیم. چون حتما میدانید فیلم در فصل بهار ساخته شد و هدف ما این بود که در پاییز آن را اکران کنیم تا سرمایه راکد نماند.
اما درنهایت چنین نشد و فیلم با موانعی برخورد کرد؟
بله. منتها زمانی که فیلم به وزارت ارشاد رفت، اصلاحیههایی به فیلم زدند که من در ایران نبودم. ١۶مورد اصلاحیه بود که به زمان و مفهوم فیلم صدمه میزد. من با ممیزی تا جایی راه میآیم که به فیلم صدمهای نزند. ممیزیای که الان در فیلم اعمال شده، خوشبختانه به فیلم صدمه نمیزند. ولی رسیدن به این مرحله، حدود ششماه از وقت ما را گرفت تا بتوانیم یکدیگر را توجیه کنیم.
درحال حاضر چندمورد از ١۶مورد اصلاحیه اعمال شده است؟
حدود پنج، ششمورد.
آخرین گفتوگویی که با یکدیگر داشتیم، با قاطعیت اعلام کردید فیلم را در بازه زمانی اکران نوروزی به نمایش درمیآورید. باوجود مشکلات پیشآمده، پرسیدم چه کسی به شما مجوز اکران خواهد داد که پاسخ دادید مجوز آن را از خدا میگیرم. طبیعتا خداوند که «مسببالاسباب» است، برای اعمال اراده خودش، کارگزارانی دارد. کارگزاران فیلم شما در این مسیر چه کسی یا کسانی بودند؟
میخواهید بگویید دستهایی پشت پرده وجود داشته؟
به هرشکل این سوال برایم مطرح شده؟
پافشاری کردم.
حمایتی از سوی آقای ایوبی صورت نگرفت؟
ایشان نظر خود را دادند. من خودم به وزارت ارشاد رفتم و گفتم تا وقتی مجوز مرا ندهید، نمیروم. این کاری بود که کردم. آنقدر در راهرو سازمان سینمایی سرپا ایستادم که به چندساعت هم رسید. گفتند در شأن شما نیست، بروید. من هم گفتم تا زمانی که پروانه نمایش فیلم برای اکران نوروز که از ٢٠اسفند شروع میشود را نگیرم، به خانه نمیروم.
مرسوم است اکرانهای نوروزی به شرکتهای بزرگ پخش و بانفوذ میرسد. چگونه توانستید این سد را بشکنید؟
عدهای بدون استدلال فکر میکنند همهچیز متعلق به آنهاست. مگر بقیه آدم نیستند؟ مگر بقیه مردهاند؟ من به اینچیزها مثل شرکتهای بزرگ و کوچک فکر نمیکنم. فقط خواستم فیلمم اکران شود. دلایل موجه و منصفانهای هم برای آن داشتم. فیلم در بهار و با هزینه شخصی ساخته شد. به اندازه کافی سرمایه شخصیمان خوابیده بود. ضمن اینکه برای گرفتن پروانه نمایش از مهرماه در نوبت بودم و میخواستم آن را پاییز اکران کنم. اما ممیزی مرا به نوروز کشاند.
بهاصطلاح دندانی برای اکران نوروزی تیز نکرده بودید؟
اصلا.
اما میدانید فصل پاییز هم فصل خوبی برای اکران نیست؟
فصل برای من مهم نیست، مثلا فیلمهای «بیخود و بیجهت» و «اسب حیوان نجیبی است» هم در ماه محرم اکران شد. برای من این مهم است فیلم روی پرده بیاید که آمد. البته خوب است عدهای بفهمند همهچیز در اختیار آنها نیست. آدمهایی هم هستند که قدرتهایی از نوع دیگر دارند.
شخصیت محوری داستان «استراحت مطلق»، زنی است با موقعیت خاص خود که برای رفع مشکل زندگیاش مجبور است با پیرامون خود- بهخصوص مردان – به تعامل دست بزند. اما اینبار به جای زن، مردان پیرامون او هستند که مشکل دارند. چنین نگاهی را در سینمای ایران تجربه نکردیم؛ زنی که سرش به کار خود است، اما مردان او را رها نمیکنند؟
اصولا وظیفه من نیست که بگویم زنان مشکل دارند یا مردان. معتقدم اینگونه نگاهکردن، نگاه درستی نیست زیرا شما بهطور قاطعانه نمیتوانید بگویید چه کسی مشکل دارد و چه کسی مشکل ندارد. من قصهای را روایت میکنم از زنی که همسر سابقش، با اینکه از او جدا شده، از او دست برنمیدارد و برای او مزاحمتهایی به وجود میآورد. این زن به دلیل اینکه حق حیات و بچهای دارد، باید زندگی کند. حالا که جدا شده، دوست دارد روی پای خود بایستد. باید کسب درآمد کند؛ کسب درآمدی که موجب دیدن فضای مسموم جامعه میشود که البته از همان ابتدا متوجه میشویم یکی از این آدمها قرار است به این خانم صدمهای وارد کند.
با وجود نگاههای طماع، در نهایت هیچکدام از این مردان به این زن صدمه نمیزنند، بلکه جامعه است که به او ضربه میزند؟
بله. هیچکدام به آن شکلی که یک درام نیاز دارد، به این زن صدمه نمیزنند. اما، زن از جایی صدمه میخورد که ما انتظار آن را نداریم.
منظورتان، نگاه حذفی است که در جامعه مرسوم است. یعنی هر کس از ما نیست، باید حذف شود؟
در چنین جامعهای انگار بهتر است که این نوع آدمها نباشند. در فیلم، چند دیالوگ وجود دارد که به این نکته اشاره میکند. مثل «تهران اینقدر بزرگ هست که بشه توش گم شد» یا «اگر اینجا بمیرم کسی مرا پیدا نمیکند»، آدمهای دیگر هم همین وضع را دارند. آنها هم خیلی متفاوت نیستند. وقتی جنسیتی به آنها نگاه میکنید، ممکن است تفاوتهایی در آنها وجود داشته باشد. ولی آنها هم، همین وضع را دارند. بالاخره روزی جامعه به آنها هم ضربه میزند. من در فیلمهایم دوست ندارم صددرصد آدم بد یا خوب داشته باشم. من طرفدار آدمهای میانه هستم. چون آدمهایی که ضعف ندارند، شبیه آدم نیستند.
برخیها اعتقاد دارند براساس تعریف کلاسیک شخصیتپردازی در فیلمنامه، آدمهای فیلم به مرز شخصیت نمیرسند و شخصیتپردازیها کامل نیست. نظرتان چیست؟
هرکدام شخصیتی دارند و هر بازیگری شخصیتی را بازی میکند. کدهای زیادی برای هر شخصیت وجود دارد که میتوانیم به درونیات آن آدم پی ببریم. مثلا نقش «رضوان» را که خانم فریده فرامرزی بازی میکند را چطور میتوانیم بگوییم که شخصیت نیست. یا نقشی که امیرشهاب رضویان، آقای خسروی، بازی میکند. اصلا اینکه من شهاب رضویان را انتخاب کردم به همین دلیل است. وگرنه آدمهای تیپیکال زیادی در سینما بودند – اسم نمیآورم – و میتوانستند این نقش را بازی کنند. اگر آقای رضویان در فیلم بازی میکند، حضورش کمک میکند که شخصیتی خلق شود. یا نقش حامد که بابک حمیدیان بازی میکند را چطور میتوانیم بگوییم شخصیت نیست.
یعنی معتقدید شخصیتهای فیلمنامه با وجود بازیگر تکمیل میشود. مثل نگاهی که آرتور میلر دارد که معتقد است شخصیت با بازی بازیگر تکمیل میشود؟
وقتی من از رضا عطاران برای این فیلم دعوت میکنم، نمیخواهم رضا عطاران شبیه آدمهای فیلمهای قبلیام شود. بههمیندلیل همزمان، هم به شخصیت و هم به بازیگر فکر میکنم. اینها مکمل یکدیگرند. حالا از نظر تماشاگر چه چیزهایی میتواند برای عطاران جدید باشد؟ بالاخره معتقدم جدا از خلق اثر هنری، این هنر باید در معرض نمایش قرار گیرد. این هنر باید در گیشه موفق باشد تا در کارهای بعدی به کمک ما بیاید. اینها بخشی از جذابیتهایی است که میتواند تماشاگر را همراه کند.
اصولا در فیلمهایتان از بازیگران طنز بهره گرفتهاید و با توانمندیهای جدیدی از ایشان آشنا میشویم که پیش از آن ندیده بودیم. در فیلم «استراحت مطلق» این اتفاق برای مجید صالحی افتاد. براساس چه معیاری ایشان را انتخاب کردید؟
اگر مجید صالحی انتخاب میشود، بهدلیل نگاهی است که به بازیگران دارم. با احترام به کارهایی قبلیشان، هیچوقت آنها را تکبعدی نمیبینم. کارهای گذشته آنها، ملاکی برای انتخاب در فیلمهایم نیستند. درعوض به این نکته توجه میکنم حضور یک بازیگر در فیلم، چه هیجانی میتواند به فیلم و قصه ما بدهد. اگر شما تصویر قبلیای که از مجید صالحی دارید را از ذهنتان پاک کنید، آن وقت میتوانید بهدرستی انتخاب من پی ببرید. فقط در انتخابها نباید ترسید.
چرا علاقهمندید از بازیگران کمدی در نقشهای جدی استفاده کنید؟
آنها بازیگران خوبی هستند. بهنظرم ما باید نگاهمان را به آدمهای دوروبرمان عوض کنیم. چون دیگر ابعاد آنها را نمیبینیم و تواناییشان از نظر ما گم میشود. کلا از اینکه فکر میکنند بازیگر فقط باید مردم را بخنداند یا به گریه بیندازد، رنج میبرم. این تقسیمبندیها را دوست ندارم. بهنظرم بازیگر کسی است که توانایی ایفای نقشهای متفاوت را داشته باشد. او هم میتواند گریه بیندازد و هم بخنداند. مجید صالحی یکی از کسانی است که احساس کردم این انرژی و توانایی را دارد. ضمناینکه علاقهای که خودش وارد فیلم کرد و انرژیای که به سایر بچهها داد، تاثیرگذار بود. روزها و ساعتهای زیادی تمرین کرد. اگر شما میگویید در فیلم خوب است یا میشنوید که خوب بازی کرده، دلیلش این است که حتما شجاعتی از سوی من و انرژیای از سوی او خرج شده است.
کلا در فیلمهایتان به طبقه فرودست جامعه توجه میکنید. بهاینمعنی که از زاویه لانگشات، بهنظر میرسد زندگیشان متعفن و سراسر نکبت است، اما شما آنقدر به آنها نزدیک میشوید که وجوه دیگری از زندگی آنها را به نمایش میگذارید که حتی دوستداشتنی به نظر میرسند. چرا؟
واقعا نمیشود اینطور نگاه کرد. گاهی اوقات آدمهای شیکی میبینید که بوی تعفن میدهند! من آدمهای فیلمهایم را میشناسم و دوستشان دارم. بههمیندلیل حاضر نشدم حامد، (بابک حمیدیان) با وجود ضعفهایی که دارد، کاملا منفی بهنظر برسد. بههمیندلیل صحنه مشترک سیگارکشیدن او با صابر (مجید صالحی) را در فیلم گذاشتم و صحنه را طوری برگزار کردم که خودش هم به رویاهای خودش بخندد و رویاهای خودش را مسخره کند تا برای تماشاگر هم دوستداشتنی بشود. زندگی مجموعهای از این اتفاقات است. آدمهایی که دوستشان داریم، همیشه که دوستشان نداریم. گاهی اوقات از آنها بدمان میآید و زمانی هم خوشمان. من کمتر آدمی را سراغ دارم که همیشه خوب باشد.
وجود برخی از صحنههای فیلم این پرسش را مطرح میکند که کارکردشان در فیلم چیست؟
مثلا چه صحنههایی؟
مثلا چرا دیالوگهایی که میان زن و مرد (فریده فرامرزی و رضا عطاران) درخانه مطرح میشود، حتما باید میان بازیگرانی رخ بدهدکه در دنیای واقعی زن و شوهر هستند؟ صحنه قولنج شکستن یا صحنه فوتبالبازی؟ کرمهای خاکی و توالتفروشی و برهنهبودن مردان و…؟
خب آن صحنهها برای ایجاد فضاسازی بود. من برای اینکه لایههای دیگر فیلمم را مطرح کنم، مجبورم تصاویری را به نمایش بگذارم تا روی ناخودآگاه تماشاگر تاثیر بگذارم. اینکه اساسا فریده فرامرزی که زن واقعی رضا عطاران است، چرا در این فیلم بازی میکند و قولنج او را میشکند و… یا مردان فیلم برهنه هستند همه اینها برای فضاسازی است. برای چرکیننشان دادن، مجبور بودم چنین نماهایی در فیلم بگنجانم. چون این فضاسازیها مسیری ایجاد میکند که فیلم در دل خودش بتواند حرفش را پیش ببرد.
آن حرف چیست؟
آن حرف را باید تماشاگر درک کند. گفتنی نیست.
چرا اسم فیلم را «استراحت مطلق» گذاشتید؟
همه بهگونهای در استراحت مطلق بهسر میبرند. به خصوص وقتی ماجراهایی که بر زن رفته را میبینیم بیشتر به این باور میرسیم که بعضیها نباید باشند. بعضیها اگر نباشند، جامعه هم راحتتر است. استراحت مطلق کنایهای است به ضد زندگی و سکون.
آیا این فیلم محصول شرایط خاصی است؟
داستان فیلم از ماجرای واقعی گرفته شده که برایم مساله شد.
منظورم شرایط خاصی از جامعه ماست؟
هر قصهای ممکن است با شرایط اجتماعی و سیاسی و… در جامعه ارتباط داشته باشد. به این دلیل که هر آدمی که زنده است و نفس میکشد، دیدگاه اجتماعی و سیاسی و… دارد. فیلم میتواند سیاسی نباشد ولی آدمهای فیلم نمیتوانند ذهنیت سیاسی، اجتماعی نداشته باشند. چون، هرکس در هر سنی و شرایطی دارای دیدگاهی است.
چرا مرز طنازی درفیلمهایتان تا گروتسک پیش میرود؟
نمیدانم که جواب درست چیست. مهم آن چیزی است که سر صحنه میبینم و احساس میکنم. تا زمانی که تازه نباشد، به درد نمیخورد.
یعنی چه تازه نباشد؟
یعنی برای تماشاگر باید تازگی داشته باشد؛ یعنی تا جایی که امکان دارد باید به زندگی نزدیک و نزدیکتر شویم. وقتی به زندگی نزدیکتر میشویم، بوی تازگی میدهد. این تنها چیزی است که به ذهن من میرسد و میتوانم بگویم.
چرا به طبقه غیرمرفه شهری علاقهمند هستید؟
آگاهانه نیست. وقتی فیلم نوشته و بعد ساخته میشود، آنوقت متوجه میشوم که این فیلم در مورد چنین آدمهایی است. کلا در فیلمهایم به طبقه بالا و پایین و متوسط فکر نمیکنم. من فقط درباره مشاهداتم فیلم میسازم. شاید مشاهداتم در این طبقه میگنجند. شاید فیلم ساختن در مورد این طبقه برای من جذابتر است. همه اینها را میگویم شاید!
چرا فیلمنامه را بهطور مشترک با سعید قطبیزاده نوشتید؟
نیاز به مشورت داشتم؛ چون نمیخواستم فضاهای فیلمهای قبلی خودم را به طور کامل تکرار کنم. بنابراین با سعید قطبیزاده فیلمنامه را نوشتم. او زیاد فیلم میبیند. اطلاعات خوبی از سینما دارد. کمااینکه به درستی کمکم کرد تا من بتوانم ساختار بهتری در فیلم و جدیدتری داشته باشم. او به من کمک کرد تا در ساختار قصه از کجا به کدام نقطه بروم و چگونه فیلم را روایت کنم.
دلیل انتخاب ترانه علیدوستی چه بود؟
ترانه در میان بازیگران همسنوسالش برای این نقش با توجه به فیزیک، چهره و… مناسبتر بود و میدانستم همکاری با او جذاب خواهد شد.
تحلیلتان از نظرات مردم درباره «استراحت مطلق» چیست؟
بهترین فیلمها هم مخالفانی دارند. طبیعی است که «استراحت مطلق» مخالفانی داشته باشد و هم موافقانی. مهم این است که تعداد موافقان بهمراتب بیشتر از مخالفان است. فیلم را درسالنهای سینما با مردم تماشا کردم. داستان را به خوبی پیگیری میکنند و با لحظات فیلم درگیر میشوند.
قصد ندارید فیلم «وقت داریم حالا» را در ایران اکران کنید؟
اکرانکردن آن در ایران قدری سخت است، اما ناامید نیستم.
شرق