این مقاله را به اشتراک بگذارید
راهنمای کتاب/ «دست از این مسخرهبازی بردار اوستا» اثر مو یان؛ ترجمه بابک تبرایی
حمید رضا امیدی سرور
در کودکی آنقدر حرف می زد که مادرش را به وحشت می انداخت، اگر کسی دم دستش نبود با درخت و یا کوه سر صحبت را باز می کرد؛ این عادت کودکی در نوجوانی و حتی جوانی هم از سرش نیفتاد. وقتی یک ریز حرف بزنی امکان دارد چیزهایی بگویی که نباید گفت، آن هم در سرزمینی که نمی شود حر حرفی را هر جایی زد. در میانسالی نیز همچنان پر حرف است، پر حرفی وقتی با روراستی همراه باشد، می تواند موجب رنجش دیگران شود. این پر حرفی را هنگام دریافت جایزه نوبل ادبیات نیز نشان داد و یکی از طولانی ترین سخنرانی های تاریخ نوبل را از خود به یادگار گذاشت.این آدم پرحرف نامش چیست؟ در زبان محلی به او می گویند مویان یعنی «حرف نزن»!
خیلی از نویسنده های بزرگ، کودکی و نوجوانی پر فراز و نشیبی داشته اند، همین باعث شده تا مصالح بسیار جالبی برای خلق داستانهای شان در اختیار داشته باشند. مویان یکی از همین نویسنده هاست و تا دلتان بخواهد از تجربه های دوران کودکی و نوجوانی اش در داستانهایش استفاده کرده است. در چین به دنیا آمده اما در یک منطقه روستایی در شمال شرقی این کشور آن هم در این روزگار که سیاست درهای باز رونقی به اقتصاد این کشور داده و دیگر از آن فقر شدید به ویژه در دوران حکومت مائو و حکومت کمونیستی او با فضایی بسیار بسته و خفقان آور. روزگاری که اهالی گرسنه روستای آنها به خیال اینکه زغال سنگِ شفاف نوعی خوردنی ست به سمت آن هجوم می آورند و جمیعا مشغول خوردن آن می شوند.
چنین تجربهای واقعا مخیله ما نمی گنجد، شاید خیلی سورئال به نظر برسد اما زندگی مویان پر بوده از این تجربه های واقعی هولناک که بسیاری از آنها در داستانهایش نیز مورد اسفاده قرار گرفته اند. برای تصویر کردن چنین لحظه هایی باید فقر و گرسنگی در وجود نویسنده درونی شده باشد، چناکه مویان نیز همینگونه بود با اینکه سالها از آن روزگار می گذرد و امروز می تواند لذیذترین غذا ها را بخورد، اما هنوز مزه ذغال سنگ ها را از یاد نبرده.
چنین نویسنده ای وقتی از گرسنگی می نویسد می داند ارزش غذا برای فرد گرسنه واقعا چقدر است. ماجرای نویسندگی او نیز همینقدر جالب و جذاب است. او همانند آنها که با خواندن کتاب و یا سرخوشی شنیدن داستان به قصه گویی روی آورده اند، نویسنده نشده. او برای فرار از گرسنگی به نوشتن روی آورده! در روزگار انقلاب فرهنگی از دانشجویی تبعیدی که پابه پای او در روستا کار می کند، می شنود که در صورت نویسنده شدن می تواند در طول روز سه وعده غذای سیر بخورد همین او را به فکر می اندازد که به نوشتن روی آورد.
بیگمان دوران کودکی و نوجوانی مهمترین دوران زندگی برای نویسنده هاست، دورانی که نوع زندگی و تجربه های آن نقش بسزایی در غنای آثارشان دارد. مویان نیز از جمله نویسندگانی ست که از این تجربه که حاصل زندگی در محیط هایی روستایی دهقانی ست بهره بسیاری گرفت. زندگی دشوار او در دوره کودکی به درک عمیقتر او در زندگی انجامید و این درک عمیق و درونی شدن تجربه زندگی انجامید. داشتن چنین زندگی پر فراز و نشیبی خود به خود مصالح بسیاری را برای نوشتن در اختیار او قرار داده است که به روشنی رد پای آنها را در مجموعه داستان «دست از این مسخرهبازی بردار اوستا» نیز می توان دید.
مویان یکی از آن نویسنده های ست که پیش از گرفتن جایزه نوبل در ایران کاملا مهجور بوده. البته گرفتن جایزه نوبل نیز برخلاف بسیاری از نویسندگان که باعث رویکرد گسترده ناشران و مترجمان به آثار آنها می شود، چندان کمکی در این زمینه نکرده است. شاید بعد از گرفتن نوبل ۲۰۱۲ نام او در ایران سر زبانها افتاد اما این شهرت تنها از دل اخبار و مطالبی که به او و آثارش پرداخته اند بدست آمده، نه از انتشار آثار خود او.
با این اوصاف می توان گفت مجموعهداستان «دست از این مسخرهبازی بردار اوستا» که به همت نشر چشمه و با ترجمه بابک تبرایی به فارسی در آمده نخستین کتابی ست که از این نویسنده به فارسی در آمده است. معمولا در چنین مواقعی این پرسش به ذهن می آید که کتاب مورد نظر تا چه حد معرف خوبی برای نویسنده خود محسوب می شود. افزون بر آن آیا از کیفیتی برخوردار هست که مخاطب را برای خواندن دیگر آثارش مجاب کند؟
به گمانم مجموعهداستان «دست از این مسخرهبازی بردار اوستا» از عهده این مهم برمی آید. اگر چه مترجم به همراه ناشر مجبور شده اند برای اینکه کتاب امکان انتشار پیدا کند دو تا از داستانهای آن را کنار بگذارند و از قضا یکی از آنها، یکی از مهمترین داستانهای کوتاه مو یان محسوب می شود که عنوان کتاب نیز از آن گرفته شده است. از این مسئله که گریز ناپذیر بوده اگر بگذریم شش داستان دیگر کتاب از هشت داستان آن با ترجمه ای مقبول به فارسی در آمده اند. داستانهای مویان به دلیل در آمیختگی شان با فرهنگ عامه از ویژگی های زبانی خاصی برخوردارند که تنها در زبان چینی امکان درک آنها وجود دارد، البته مترجم با اذعان به این مسئله کوشیده از بهترین ترجمه کتاب به زبان انگلیسی برای برگرداندن آنها به فارسی استفاده کند.
تبرایی همچنین برای آشنایی بهتر با نویسنده و حال و هوای آثارش مقدمه ای برای کتاب نوشته و مقدمه ای نیز از مویان بدان افروده است. در پایان کتاب نیز سه پیوست برای آن در نظر گرفته شده است. دو بریده رمان که می توانند نشانگر حال و هوای رمانهای مویان باشند، به خصوص اینکه مویان بیشتر به رماننویسی شهره است و مخصوصا که در چین علاقه ویژه ای به رمان در قیاس با داستان کوتاه وجود دارد. از سوی دیگر با توجه به ترجمه نشدن رمانهای مویان به فارسی این دو پیوست می توانند از از اهمیت زیادی در نزدیک شدن به آثار او برخوردار باشند. و آخرین پیوست کتاب نیز سخنرانی مویان در هنگام دریافت جایزه نوبل است. متن این سخنرانی نیز در شناخت حال و هوای ذهنی مویان بی اهمیت نیست.
در مجموع کتاب حاضر با اینکه از جنبه هایی قربانی سایه ممیزی بر آثار منتشر شده به زبان فارسی شده است، اما با این حال اثری ست خواندنی؛ غنیمتی برای راه یافتن به دنیای جذاب مو یان که در آن از روزگار تلخ انقلاب فرهنگی چین گفته است آن هم به سبک سیاقی منحصر به فرد که اگرچه یاد آور رئالیسم جادویی ادبیات امریکای لاتین است، اما مویان چنان آن را با فرهنگ و اسطوره های شرق پیوند زده و مال خود کرده که می تواند رقیبی برای آن آثار باشد نه اثری به تقلید یا دنباله روی از آنها.
«دست از این مسخرهبازی بردار اوستا»
نوشته : مو یان
ترجمه: بابک تبرایی
ناشر : چشمه، چاپ اول ۱۳۹۴
۱۹۳ صفحه ، ۱۴۰۰۰ تومان
نقل از الف کتاب
مطالبی که با عنوان راهنما یا پیشنهاد کتاب نوشته می شوند، نه به جهت نقد که برای معرفی و تشویق مخاطبان برای مطالعه آنهاست
****
تکمله
این کتاب مرا یاد کتاب دیگری از نشر چشمه می اندازد، مجموعه داستانی به نام «دو کام حبس» نوشته مریم منصوری. مجموعه داستانی خواندنی که از قضا بهترین داستان مجموعه را که اسم کتاب نیز از آن گرفته شده بود، در ممیزی حذف کرده بودند. روبه رو شدن با کتابی که عنوان جذاب آن از داستانی غایب در کتاب گرفته شده بود، کنجکاوم کرد اصل داستان را در فضای مجازی یافتم و خواندم. ای کاش این سنتی می شد برای مقابله با سانسور و نویسندگان و مترجمان بخشها و آثار سانسور شده را به طور کامل در فضای مجازی منتشر می کردند. / مد و مه