این مقاله را به اشتراک بگذارید
همه آنچه درباره نویدمحمدزاده می خواهید بدانید!
نوید محمدزاده، شمایل یک نسل سرخورده آرزو به دل
کریم نیکونظر
بعدِ سه دهه، سینمای ما شمایل تازه ای پیدا کرده است، شمایلی که به شکل غریبی متفاوت است با نمونه های قبل خودش، با تمام «جوان اول»های سینمای ایران که طی ۴۰ سال اخیر گهگاه خودی نشان داده اند. این سینما پُر است از نمونه های شاخص محبوب و مشهور که قهرمان یک نسل و دوره بوده اند و در فیلم های مختلف، تصویری از ایده آل های طبقات اجتماعی (به خصوص طبقه متوسط) را نمایندگی کرده اند،
از ابوالفضل پورعرب در «عروس» تا پرویز پرستویی در «آژانس شیشه ای»، از خسرو شکیبایی «هامون» تا جمشید هاشم پور «تاراج»، از فریبرز عرب نیای فیلم «سلطان» تا محمدرضا فروتن فیلم «مرسدس» و حامد بهداد «آخر بازی»، مسیری طولانی طی شده و هر کدام از این بازیگرها به شخصیت هایی ماندگار بدل شده اند، شخصیت هایی که جوان هر دوره، آنها را پسندیده و خودش را با آنها مقایسه کرده و واکنش هایشان را ستایش کرده و چنان با این افراد عجین شده که کاملا درکشان کرده است. این وسط موج چشم رنگی های باید بیلدینگی هم بوده اند که مثل همیشه مخاطبان مونث را درگیر کرده اند و نشان دادهاند که چطور بانوان در جامعه ایرانی در حال پیشروی اند و چه نقش مهمی در عرصه عمومی پیدا کرده اند.
ولی ما از این دور هم کم و بیش گذشته ایم و در یک دیزالو طولانی وارد معرکه دیگری شده ایم، حالا عصر دیگری است، عصر بی قهرمانی، عصر قهرمان های پوشالی، عصر ناامیدی. زمانه معمولی شدن و مجازی شدن. این دوره ای است که قهرمان خودش را می طلبد، که تصویر دقیقی از نسل له شده و ناکام دهه شصت باشد، شمایلی از جوان آش و لاش و مطرود و پس زده شده سه دهه پیش که کودکی اش در جنگ گذشته، نوجوانی اش با معرکه دوم خرداد در ناامیدی سپری شده، ناکام رویدادهای اواخر دهه هشتاد بوده و د نهایت به عصر «اعتدال» و «نه این نه آن» و معلق بودن رسیده است. نسلی که تمام عمرش در واهمه «از دست دادن» گذشته و در آستانه میانسالی، حسرت به دل مانده است.
نسلی که به اجبار معمولی شده چون همیشه دوره «حساس کنونی» بر تمام خواسته هایش ارجحیت داشته است. چنین نسل تی پا خورده و زخمی ای، قهرمان ندارد، شمایلی دارد که هم زندگی شخصی اش هم نقش هایش، تصویری است از جوان ناکام دهه شصت: نوید محمدزاده. با آن جثه کوچک و اندام ریز، بدون چشم های رنگی و چهره زیبا، نمونه ای ترین «جوان اول» این روزهای سینماست؛ بازیگری که زندگی اش روی پرده با تصویرش در دنیای مجازی متفاوت و متضاد است اما کنار هم یک کل واحد را می سازند: در سینما محمدزاده سمبل سپر درمانده در آستانه فروپاشی عصبی است، جوانی که دنیای بیرون مدام او را تحقیر کرده و حالا در همه وجودش، از دانشجوی عاصی «عصبانی نیستم!» تا لات بی سر و پای «لانتوری»، در حال شورش است.
آنچه محمدزاده ارائه می کند نوع اغراق شده رفتار روزمره مردمی است که در گوشه و کنار متروپلیسی مثل تهران می بینیم، مردی که به حال خود رها شده است و برای رسیدن به حق اش برای حیات، درمانده می شود و به ناچار طغیان می کند. این شمال با وجه مجازی محمدزاده کامل می شود، با تصویری که از خودش می سازد، از نوع پوشش تا ژست هایش که در همان نگاه اول نظر را جلب می کند. او در سینما سرخوردگی را نشان می دهد اما در دنیای مجازی، درخشندگی را؛ دوگانه ای که نامعقول به نظر می رسد اما انگار نقطه تعادل این دو در زندگی واقعی خود او نمایان شده است: جوان اهل ایلام که در خانواده پرجمعیتی در ایلام جنگ زده بزرگ شده و قدم به قدم، از استان غربی به تهران آمده و در تئاتر و سینما آهسته و پیوسته رشد کرده است.
چهره معمولی و قد کوتاهش کارش را سخت کرده اما کمی بعد او را به محبوب ترین بازیگر این سال ها بدل کرده است؛ این که با وجود «معمولی بودن»، بدون داشتن ظاهری مثل چشم آبی های سینمای ایران، می توان درخشید و همه را جذب کرد. این همان نکته ای است که به رضا عطاران و فرهاد اصلانی هم کمک کرده است: ارزش افزوده آنها در ظواهر نیست، در توانایی شان برای ایجاد حس همدلانه مشترک و صمیمی است که با عامه مردم برقرار می کنند و برای ایجاد این حس، هر بار خودشان را تخریب می کنند و دوباره می سازند. محمدزاده تازه ترین نمونه این بازیگران است، کسی که می تواند از حس تحقیر سکوی پرش بسازد و آن را از یک انرژی پیش برنده به نیرویی سهمگین بدل کند.
فیلم بدون تاریخ، بدون امضاء
او بازیگر فیلم های رئالیستی است اما اجرایش با حذف اغراق همراه نیست، او با همه وجودش، با کمک میمیک، دست ها، نگاه و حتی صداسازی شخصیت را می سازد. بازی او در «بدون تاریخ، بدون امضاء» یک نمونه قابل بررسی است: نقشی که انگار چیزی جز ماتم ندارد ولی این ماتم در هر سکانس یک شکل به خود می گرد. در تنهایی یک جور است در جمع یک جور دیگر. آن چیزی که مهم است ایجاد حسی از عذاب وجدان، استیصال و غم بزرگ فقدان است که در بازی محمدزاده متبلور می شود؛ انعکاسی از احساس در سطح بیرونی که معمولا سخت ترین نوع بازی در سینماست.
مهم ترین ویژگی او کنترل حس است، اما راستش این کنترل، خطرناک هم هست: در بازی های تازه او نوعی خودآگاهی دیده می شود، نوعی کنترل از پیش تعیین شده که بیشتر از «حس»، «بازی» را نمایان می کند: او برای نقش های رئال نیاز دارد که به ناخودآگاهش پر و بال بدهد و تنها مانع اغراق بی رویه ای شود که گهگاه دامن بازیگران تئاتر را می گیرد. آنچه که محمدزاده، مثلا در «مغزهای کوچک زنگ زده» ارائه می کند، بیشتر شبیه تصویر آینه ای نقش است نه خود نقش. به همین دلیل، آن فاصله مرموز شخصیت با تماشاگر باقی می ماند. هر شمایلی برای ماندگاری باید مراقب باشد هم نفسی اش با مخاطب از بین نرود؛ تکرار و کنترل بیش از حد محمدزاده شاید آفت ماندگاری او شود، آن هم جوانی که تازه در دهه چهارم زندگی اش است و کلی وقت دارد تا این «جوان اول» را قوام ببخشد و با او پیر شود.
تولدِ یاغی
مهدی یزدانی خرّم: نوید محمدزاده به مثابه یک بازیگر در چند سال اخیر یکی از چهره های مدام تکرارشونده ای بوده که درباره اش روایت ها فراوان است. من در مقامی نیستم که بخواهم مشخص کنم او در چه وضعیتی قرار دارد از منظر زیستِ بازیگرانه اما می توانم بر این نکته تاکید کنم که او در حال ساختن روایتی از خود در روند فیلم هایش است. روایت از «خود» اتفاقی ست که ورای حضور هنرمند در متن هنری روی می دهد، درواقع بازیگر یا خواننده یا موسیقی دان در این روند با استفاده از عناصری که در دلِ اجرای آثار او را متمایز می کنند و برجسته تر کردن شان خودش را به معنایی تازه نزدیک می کند.
محمدزاده در مقام یاغی تازه سینمای ایران تلاش می کند این «عصبانی بودن» را در فضایی دیگر نیز روایت کند و نمایش دهد. خشمی که برآمده است از نوعِ زیست و باورش به جهان پیرامون، به رویارویی اش با مصادیق مختلف اجتماعی و همین امر است که اویی را که من کمی دقیق شده ام در احوالش جدا می کند از خیلِ بازیگرانِ دیگر امروز با همین رویه… محمدزاده پسر ایلام و به قول خودش ببرِ کورد که می کوشید هویت برون متنی اش را در راستای هویت های درون متنی تعریف کند راهی را پی گرفته که درش مایه گذاشتن از خودِ فردی اهمیت فراوانی دارد… فارغ از فعالیت های فراوان اش در فضای مجازی و اظهارنظرهای گاه و بی گاهِ سیاسی اجتماعی اش؛
فیلم ابد و یک روز
او از «جوان بودگی» خود به عنوان امری الهام بخش استفاده می کند. نثارِ این جوانی با انرژی فراوان برای ساختن هویت مذکور. هویتی که نشانگر همان خشمی ست که منشأهای فردی و البته بیرونی خاص خود را دارد. درواقع محمدزاده ای که توجه من را به عنوان یک نویسنده برانگیخته در این چارچوب تصور می شود؛ تنها، تک رو و کمی بی کله. اویی که تلاش می کند نظمِ مستقرِ اطرافش را برهم زند. چه گاه با پوشش های خاص، اه با موضع گیری های تند و گاه با حضور در جایی که انتظارش نمی رود. برخی این رویه را نمایشگری او می دانند و به همین امر او را محکوم می کنند اما به زعم من جانی در محمدزاده وجود دارد که این یاغی گری را صادق نشان می دهد.
میلی به تصرف جهان که در صورتی که هدف مند شود دیگر هویت خود را از دست خواهدداد. برای همین نوید محمدزاده دچار جوانبودگی ایست که او را مقابل محافظه کاری و تعقل رایج قرار می دهد. بُرشش می دهد و برای من این رویه چیزی فراتراز منش های بازیگرانه است. من گمان می کنم نوید محمدزاده تلاش می کند در عین حضور و جاه طلبی خود را با این استراتژی رفتاری تکثیر کند. الهام بخش شود و نیشخند بزند… من او را در این رفتارگرایی باور دارم. فارغ از سینما فیلم هایش. من او را به عنوان یاغی باور دارم و معتقدم ما به این شورش نیاز داریم… شورشی به سبک نوید محمدزاده…
کارنامه
در میان ابرها
«در میان ابرها» نخستین ساخته روح الله حجازی است که نوید محمدزاده در این فیلم برای اولین بار مقابل دوربین ظاهر شد. این فیلم در بیست و ششمین جشنواره فجر، موفق شد سیمرغ بلورین بهترین فیلم در بخش نگاه اول را دریافت کند. اما محمدزاده در این فیلم چندان دیده نشد، با این همه سکوی پرشی بود برای حضور در فیلم های دیگر.
عصبانی نیستم
سومین تجربه بازی نوید محمدزاده با فیلم «عصبانی نیستم» به کارگردانی رضا درمیشیان اتفاق افتاد. این فیلم در سی و دومین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و برای محمدزاده سیمرغ بلورین به رضا عطاران اهدا شد. بازی در نقش جوان عاصی و سرخورده، از این فیلم با او عجین شد.
ناهید
آیدا پناهنده کارگردان «ناهید» درباره بازی محمدزاده می گودی: «مهم ترین ویژگی نوید عشق به بازیگری است. بازیگری را به خاطر بازیگری دوست دارد نه نتایجش. کارش را دوست دارد و کمال گرا است. اگر بد بازی کند و از خودش راضی نباشد شب و روز خواب ندارد و تا احساس نکند که بهترینِ خودش را انجام داده آرام نمی گیرد.»
لانتوری
فیلم رضا درمیشیان، در کارنامه نوید محمدزاده جایگاه ویژه ای دارد. او در این فیلم نقش یک عاشق پیشه لات را از خود به نمایش می گذارد که رفتار متعارفی ندارد و هر طوری شده می خواهد دختر مورد علاقه اش را به دست آورد و در انتها هم روی صورت دختر اسید می پاشد. بازی برون گرا و رها که با گریم فوق العاده عبدالله اسکندری فوق العاده شده است.
خشم و هیاهو
بازی در فیلم «خشم و هیاهو» ساخته هومن سیدی نامزد شدن نوید محمدزاده برای دریافت سیمرغ بلورین نقش اول مرد را به همراه داشت. داستان این فیلم زندگی خواننده متاهلی را روایت می کرد که همسرش وقتی متوجه شد او با دختر دیگری ارتباط دارد، اقدام به خودکشی کرد. محمدزاده در این فیلم نقشی منفی برعهده داشت، نقشی پیچیده که بیشتر چالشی برای خود او بود.
ابد و یک روز
نوید محمدزاده با بازی در فیلم سعید روستایی «ابد و یک روز» بیش از پیش نظر منتقدین و هیات داوران جشنواره فجر را به خود جلب کرد و در نقطه اوج قرار گرفت. او موفق شد از سی و چهارمین جشنواره فجر سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را دریافت کند. محمدزاده در این فیلم نقش یک آدم معتاد را بازی می کرد.
بدون تاریخ بدون امضا
یک بازی کنترل شده در دومین ساخته وحید جلیلوند. کارگری که مسئولیت یک خانوار را عهده دار است و در مناطق پایین شهر روزگار می گذارند. فیلم «بدون تاریخ، بدون امضاء» سال گذشته در جشنواره فجر به نمایش درآمد و سیمرغ بهترین نقش مکمل را برای محمدزاده به همراه داشت. او جایزه بهترین بازیگر مرد از جشنواره فجر به نمایش درآمد و سیمرغ بهترین نقش مکمل را برای محمدزاده به همراه داشت. او جایزه بهترین بازیگر مرد از جشنواره ونیز را هم دریافت کرد.
خفگی
نخستین همکاری با فریدون جیرانی در فیلم «خفه گی». باز هم شخصیتی که تعادل رفتاری ندارد و مدام از نظر عصبی دچار مشکل است. این فیلم داستان مردی را روایت می کند که همسرش را به تیمارستان می برد و داستان هایی برایش اتفاق می افتد. «خفه گی» در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و از سوی هیات داوران مورد توجه قرار نگرفت.
مغزهای کوچک زنگ زده
شخصیتی تندخو و عصبی که به دلیل ناتوانایی هایش سرخورده شده است. فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» جدیدترین ساخته هومن سیدی در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و سیمرغ بلورین بهترین فیلم نامه، بهترین فیلم از نگاه هنر و تجربه و بهترین صداگذاری را دریافت کرد. محمدزاده هم برای بازی در این فیلم کاندیدای دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد شد.
روزنامه سازندگی
1 Comment
فرشید
آخر چطور می شود طیف های رنگارنگ جوان های امروز را در تحلیل های بالا خلاصه کرد؟