این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به زندگی و آثار «هنری جیمز»؛ نویسنده پولدارها !
آتوسا سلطانزاده
اشاره : هنری جیمز (۱۹۱۶ – ۱۸۴۳)، نویسنده امریکایی قرن ۱۹ که بعدها تبعه انگلیس شد، خالق رمان های رئالیستی و مدرن روان کاوانه است. آثار او امروزه معروف به رمان های روان شناسانه هستند. او پایه گذار نوعی رمان مدرن در اوایل قرن بیستم در غرب شد. جیمز در بیشتر آثارش به شرح زندگی ثروتمندان، اشراف و اقشار مرفه جامعه انگلیس پرداخت. او دوستدار شکل زندگی طبقه اشراف دوره معروف به عصر ویکتوریایی انگلیس بود و از رفت وآمد با اشراف و ثروتمندان «جهان دیده» احساس لذت میکرد.
پرداختن به زندگی، ادا و اطوار اشراف، موضوع چند کتاب او شد. موضوع دیگر رمان هایش، اختلاف فرهنگی جامعه امریکا با انگلیس بود. او به بحران زندگی امریکایی های غالبا جوانی میپردازد که آن زمان به دلایلی در اروپا زندگی میکردند و دچار مشکلات روحی، روانی و یا اجتماعی میشدند، حوادثی که او خود طی سال ها زندگی در انگلیس، تجربه کرده بود.
جیمز ۳۲ ساله بود که امریکا را به دلیل سادگی، توحش و ابتدایی بودن فرهنگی اش ترک نموده و به انگلیس مهاجرت کرد. پرداختن ادبی به جهان قدیم، یعنی اروپا و مقایسه آن با جهان جدید، یعنی امریکا، یکی از زمینه های فعالیت او بود.جیمز زیر پوشش عشق و توطئه و نیرنگ در آثارش، غالبا تضاد و تناقض فرهنگ امریکایی با اروپایی را به قلم میکشاند. او خود را فلوبر امریکایی نامید. به نقل از مورخین ادبیات، او از زمان خود، سال ها جلوتر بود. به این دلیل هیچ گاه به مشهوریت و محبوبیت لازم در انگلیس و امریکا نرسید. تیراژ کتاب هایش در بازار فروش هر دو قاره بسختی به رقم ۵ هزار رسید. امروزه اهل نظر او را در هنر رمان نویسی، نقطه اوج و پایان ادبی در قرن نوزدهم غرب میدانند و به آثارش عنوان «کلاسیک های مدرن» داده اند. جیمز با تکیه بر افکار روان کاوانه قهرمان داستان، تاثیر مهمی روی رمان قرن بیستم و رمان فعلی گذاشت. نام جیمز در کشورهای غربی، تداعی کننده آغاز عصر هنر رمان مدرن است. او با نقد آثار نویسندگان دیگر، تئوری رمان در قرن بیستم را پایه گذاشت .
هنری جیمز در سال ۱۸۴۳ در خانواده یی مرفه در امریکا به دنیا آمد و در سال ۱۹۱۶، با یک پاسپورت انگلیسی در جیب! در لندن بر اثر سکته قلبی درگذشت. پدرش نویسنده آثار فلسفی و خداشناسی نیز بود. برادر او، یعنی ویلیام جیمز، روان شناس و فیلسوف معروف مکتب غیرطبقاتی «پراگماتیسم » جهان سرمایه داری است. هنری جیمز در سال ۱۹۱۴ به ادعای خودش، به دلیل اعتراض به اعلان بی طرفی امریکا در جنگ جهانی اول و تنها گذاشتن اروپایی ها در جنگی غیرعادلانه و وحشیانه، بعد از سال ها اقامت در انگلیس، تبعه آن جا شد. او را اولین نویسنده حرفه یی نامیدند، چون جیمز کوشید تا بدون ادعا و تعارف های اخلاقی و اصلاح گرایانه، از راه قلم زندگی کند. غیر از آن، او فعالیت نویسندگی خود را بسیار جدی گرفت و آن را مهم ترین هدف زندگی اش نامید.
جیمز در کتاب «یادداشتهای روزانه یک نویسنده» به شکل مفصلی به موضوعات، مسائل و پرسش های نظری ادبیات، مخصوصا رمان نویسی پرداخت. او امروزه غیر از ادبیات مدرن، در فرهنگ پسامدرن نیز مورد توجه و بررسی گروهی از محققین قرار گرفته است.
جیمز خود را یک رئالیست روانکاو میدانست، درحالی که او رئالیسم سنتی پیشین در غرب را، واقعگرایی سطحی نگر در ادبیات به حساب میآورد. او میخواست به جای مطرح کردن رفتار افراد و دادن سند و مدرک و احکام در رمان، به شرح و توصیف احساسات قهرمان داستان بپردازد. بعدها سبک کار او میزان و معیاری برای رمان نویسان نسل آینده گردید. دقت و ریزبینی در شرح و توصیف روان خیال پردازانه قهرمان رمان، از جمله اهدافی شدند که هیچ گاه نویسندگان آینده به اوج آن نایل نیامدند. جیمز میگفت در رمان نو، نویسنده باید به به جهان رمز و راز و ناخودآگاه روان انسانی سفر کند و به جای اعمال، کردار و رفتار قهرمان داستان، به توصیف تغییر و تحول شخصیت وی در طول رمان بپردازد. بدین سبب خواننده به جای رفتار و عمل قهرمان داستان، شاهد شرح تصاویری از حوادث و امکانات در خیال و افکار وی میشود. ازجمله ادعاهای نظری جیمز این بود که همچون «اسکار وایلد» میگفت که هنر موجب خلاقیت زندگی واقعی میشود و فرد در یک فرم اجتماعی، هویت و شکل انسانی به خود میگیرد و هنری، خالق زندگی است که شرکت انسان در جریان زندگی را به نمایش بگذارد. معمولا هر اقدام و رابطه انسانی در اجتماع، کوششی است تا او روی دیگران تاثیر گذاشته، یا آنها را به زیر سلطه و قدرت خود درآورد یا اینکه افکار و روان سایرین را در راه اهداف خود دستکاری نماید.
جیمز در شماری از آثارش فرهنگ و جامعه امریکا را، معصوم، بی گناه، ولی ملال آور و فرهنگ و جوامع اروپایی را فاسد، حیله گر و زوال پذیر، ولی جالب و هیجان انگیز معرفی نمود. قهرمان کتاب هایش، گاهی انسان های ساده، روستایی و بی تقصیر امریکایی هستند که در اروپا زندگی میکنند و سرانجام فاسد، درنده، فردگرا، منفعت طلب و خشن میشوند. او تاثیر رابطه بین دو فرهنگ امریکایی و انگلیسی را تراژدی گونه میدید که معصومیت و پاکی انسانی را در جنگل جامعه تجاری و غیراخلاقی به فساد میکشند. جیمز، آن زمان به مطرح کردن سرنوشت امریکاییهای جوان، ساده لوح و بی تقصیری میپردازد که بعد از جذب در فرهنگ اروپایی، دچار سرخوردگی و ازخودبیگانگی میشوند. آثار او چون مشخصات تمام سبک های رمان اجتماعی را شامل بودند، زمینه یی گردیدند برای استفاده کارهای نویسندگان مدرنی مانند «ویرجینیا وولف » و «جیمز جویس .» در آثار پایانی جیمز، او در مخالفت با عصر رئالیسم که هنر و ادبیات باید نقش رهبری در تربیت جامعه ییمتمدن و انسانی را به عهده گیرند، دلایلی بدبینانه و ناامیدانه مطرح نمود. طیف گوناگون مخالفین جیمز، هرکدام دلایل خاص خود را مطرح میکرد. منتقدی نوشت که جیمز یک رمان را در لباس های گوناگون به بازار عرضه میکند و «روزولت»، رییس جمهور، درباره وی نوشت که او یک انسان متظاهر حقیری است که زاری کنان ادای بورژواها و اشراف انگلیس را درمی آورد. در زمان «مک کارتی»، آثار او را خائنانه و غیرامریکایی شمردند و ناسیونالیستها، جیمز را به دلیل تقلید از ادبیات جهان گستر روس و فرانسوی، یک وطن فروش نامیدند. «توماس هاردی »، یکی از منتقدین آن زمان نوشت که در جملات بسیار طولانی جیمز، حرفی برای گفتن نمی توان یافت. منتقدین چپ در قرن گذشته درباره جیمز نوشتند که او از پرداختن به موضوعات و حوادث اطرافش، عمدا سر باز میزند تا سخنگوی فرمالیستی تمایلات روان شناسانه در ادبیات غیرطبقاتی امریکا و انگلیس شود.
بزرگ ترین شکست جیمز، ناموفق بودن او در هنر نمایشنامه نویسی بود. جیمز سرانجام بعد از اینکه نمایشی از «اسکار وایلد» را دید و آن را با آثار خود مقایسه کرد، دست از نمایشنامهنویسی کشید و مدتی به دلیل افسردگی روحی، در تیمارستانی بستری شد.
آثار جیمز در زمان حیات به مشهوریت لازم نرسیدند، گرچه شاگردان و هواداران باوفا همیشه در کنار او ماندند. او بعد از مرگ، سالها در فضای ادبی و فرهنگی غرب فراموش شد، تا اینکه سرانجام در دهه ۴۰ قرن بیستم در محافل دانشگاهی مورد توجه قرار گرفت. منتقد شوخ طبعی درباره آثار او گفته بود که نوشته های ظاهرا جالب و عجیب اش مانند لانه عنکبوتی هستند که بسادگی، یک زن کلفت تمیزکار میتواند با خردگرایی بیرحمانه خود، با یک حرکت غیرارادی، آنها را از صفحه تاریخ پاک کند. در زمان او، در رمان قرن ۱۹، نویسندگان سنتی معمولا نمی خواستند خواننده را با شرایط روحی و روانی قهرمان آشنا کنند. و در نیمه دوم قرن فوق، نویسندگان غالبا وابسته به اقشار مرفه، چنان به ارزش های فرهنگ ملکه ویکتوریا در انگلیس چسبیده بودند که حاضر به تحول و مدرنیته ادبی نبودند.
جیمز، غیر از «کنراد»، شخصا با «فلوبر» و «تورگنیف » آشنا شد. او نه تنها تحت تاثیر «امیل زولا»، بلکه از نظر روانکاوی شاگرد «والتر اسکات» و «چارلز دیکنز» بود. جیمز خلاف «مارک تواین»، به جای رابطه و تضاد بین فساد و معصومیت انسان غربی، به تاثیر آنها روی همدیگر در شخصیت قهرمان رمان پرداخت. امروزه دلیل علاقه به جیمز در دهه ۲۰ و ۳۰ قرن گذشته را، نیاز کنجکاوانه به ریشه یابی مدرنیته جهانی میدانند. به نظر منتقدین، او «فورستر» را بیش از «جویس» تحت تاثیر خود درآورد. جامعه شناسان علاقه خواننده به زندگی خصوصی جیمز را مانند کنجکاوی آنان به زندگی عجیب ولی جالب «ریچارد واگنر»، یعنی یکی از چهره های موردنظر جیمز، میدانند.
ازجمله آثار جیمز: تصویر یک زن، دیزی میلر، سفیران، زنان شهر بستون، واچ و وارد، مرد امریکایی، چرخش پیچ، اتوبیوگرافی، بال های کبوتر، اروپایی ها، وارث واشنگتن اسکوار، اسناد و مدارک آسپرن، گنج های پوینتن، چند نمایشنامه، یادداشت روزانه یک نویسنده، و پیاله طلایی هستند. اثر مشهور او یعنی «دیزی میلر» تنها کتابی است که خوانندگان زیادی یافت. موضوع رمان «زنان بستونی »، شرایط زنان امریکایی بود. «تصویر یک زن » را گروهی از منتقدین، مرحله پایانی ادبیات کلاسیک رئالیستی امریکا در دهه ۸۰قرن نوزدهم میدانند. موضوع این رمان جهانی، یک کوشش و آزمایش تربیتی برای دختری جوان و امریکایی است که باید در اروپا با نرم ها و فرم های اجتماعی، برای پذیرش در جامعه غیرخودی، آشنا گردد.
اعتماد