شنیده بودم «اولیس» برترین رمان قرن بیستم است. شنیده بودم محال است بتوان آن را با آنهمه پیچیدگی زبانی ترجمه کرد. شنیده بودم بااینحال، سالها پیش در ایران ترجمه شده
یکصد سال از انتشار «اولیس» شاهکار جیمز جویس میگذرد. درست در همان زمانی که ما اولین قدم جدی را در داستاننویسی نوین برداشتیم. در این قرنی که بر این کتاب گذشته، همواره مایه بحث نویسندگان و منتقدان بوده، ستایشگران آن بسیارند و کم هم نیستند آنهایی که آن را نمیپسندند، یکی وی.اس. نایپل، برنده نوبل…
داستان هم میتواند زبانی مشترک شود. درست مثل موسیقی. داستان آنقدر قدرت دارد که باعث پیوند بین فرهنگها و ملتها باشد. زبان بهعنوان عنصر زیربنای نوشتن یا داستاننویسی از چنان قدرتی برخوردار است که میتواند شرق و غرب عالم را بههم پیوند بدهد.
البته خواندن کوه جادو آنقدر پیچیده، سختخوان و غیر قابل فهم نیست که خواندن آن شکنجه محسوب شود؛ شاید اگر اواگاردنر مجبور به خواندن اولیس جیمز جویس یا بیداری فینیگانها شده بود، این ادعا جای تأمل بیشتری داشت!
در بخش «ایتاکا» از رمان یولیسس، استیفن ددالوس دو داستان کوتاه برای لئوپلد بلوم تعریف می کند؛ یکی ماجرایی که در هتلی دورافتاده می گذرد و دیگری «حکایت درخت آلو» (که پیشتر نیز در کتاب به آن اشاره شده بود). بلوم، که در اینجا جایگاه خواننده را اشغال می کند، دو واکنش نشان می دهد.…
ریچارد اِلمان، بیوگرافی نویس جویس که کتابش برترین بیوگرافی ادبی قرن بیستم نام گرفته، بخت این را داشت که با بسیاری از دوستان و معاشرین و معاصرین جویس مصاحبه کند و در لابلای صفحات کتاب سترگش حقایقی را آشکار می کند که نشان می دهد اودیسه هومر چه تاثیر عمیقی بر جویس داشته و ارتباط…
انتشار بریده ای از رمان اولیس در مد و مه در سال ۹۰ با واکنش های مختلفی همراه بود، که برخی از آنها معطوف به ترجمه منوچهر بدیعی از این رمان می شد. حالا که به دلایل فنی مجبور به بازنشر برخی مطالب قدیمی مد و مه شده ایم بهتر دیدیم این نوشته نیز به…
اهالی دوبلین که از کتاب متنفر بودند، آنها تصویر خود در رمان را دوست نداشتند. جرج برنارد شاو، زبان رمان را “هرزگی و بد دهنی” خواند و گفت دستِ خودِ او {برنارد شاو} هرگز نمی توانسته چنین کلماتی بیافریند و با اینحال تصدیق کرد که این کتاب یک شاهکار است.
ماجرای رمان اولیس در ایران حکایتی ست پر فراز و نشیب، از انتشار ناممکن آن بگیریم تا مدعیانی که ترجمه منوچهر بدیعی را نامطلوب می دانند و نهایتا پز خواندن رمانی که اگر هم منتشر شده بود بعید بود جز انگشت شماری از پس خواندن آن برآیند