تقریبا ده سال پیش از این، با همکاری یکی از دوستان نویسنده، ویراستاری مطالب یک هفته نامه را برعهده داشتیم، دوستی که عجیب عشق خوان رولفو و رمان معروفش«پدرو پارامو» بود و رمانی هم متاثر از آن نوشته بود و خلاصه هرگاه صحبت به سمت ادبیات و داستان نویسی می رفت درباره این شاهکار ادبیات…
نویسندهای که تنها با یک کتاب کوچک و چند داستان کوتاه به شهرتی پایدار نه در مرزهای جغرافیایی خود، که در سراسر جهان دست مییابد، بیشک نه صرفا با زحمت و پشتکار که با اتکاء به چشمه جوشانی از نبوغ در داستاننویسی بدین جایگاه دست یافته است.
١٩۵۵، خوان رولفو تنها رمانش، «پدرو پارامو» را منتشر کرد. پیشتر در ١٩۵٣ مجموعهای از داستانهای کوتاه او با عنوان «دشت سوزان» نام او را بر سر زبانها انداخته بود. تا سالها بعد هم اکثرا رولفو را با همین مجموعه میشناختند.
رولفو را به هیچ معنی نمیتوانیم روشنفکری از نوع اوکتاویو پاز بدانیم. او مینوشت از آن روی که ناچار از نوشتن بود. بیگمان خوانندگان او این ضرورت را در داستانهایاش احساس کردهاند، نوعی فوریت و فشردگی که با تجربهای عینی و ملموس پیوند مییابد
خوزه ماریا آرگوئه داس یکی از نویسندگان اهل پرو، روز دوم ماه دسامبر سال ۱۹۶۹ در یکی از کلاس های درس دانشگاه کشاورزی لامولینا در شهر لیما خودکشی کرد. آرگوئه داس بسیار دوراندیش و بصیر بود و برای این که بهعلت خودکشیاش کسی مزاحم همکاران و دانشجویان نشود، منتظر مانده بود تا همه، دانشگاه را…
خوان رولفو نویسندهی حرفهای نبود. حرفهای به این معنی که کارش نوشتن باشد واز این راه گذران بکند. او به مشاغل متعدد روی آورد، از جمله کار کردن در ادارهی مهاجرت، بعد استخدام در کارخانهی لاستیکسازی گودریچ و آنگاه استخدام در ادارات دیگر. روزنامهنگاری هم زندگیاش را تامین نمیکرد و کار دانشگاهی هم نداشت. رولفو…
جين فرانکو در کتاب «فرهنگ نو آمريکاي لاتين» مينويسد: «پدرو پارامو نشانه و مظهر مکزيکي است که امروزه از آن نشاني نيست و تنها در خاطرهها باقي مانده است. راوي داستان، يکي از فرزندان بيشمار پدرو پارامو (که به تعبيري همه مردم مکزيک فرزندان وياند) در جستوجوي پدر به دهکده کومالا ميرود اما در آنجا…
“من به كومالا آمدم چون به من گفتند كه پدرم، پدرو پارامو نامي، اينجا زندگي مي كرد...”
چگونه ممكن است كتابي را گشود و شروعي چنين شگفت انگيز، قدرتمند و فراتر از انتظار را حتي فقط تا همين حد خواند و همچنان ادامه نداد؟
كدام اهل كتابي را كه به شكل حرفه اي داستان و…