هفتهی پیش ترجمهی جدیدی از «چنین گفت زرتشت» نیچه (انتشارات پرسش، ۱۳۹۳) به لطف دوستی از ایران به همراه ضمیمهای بر آن به دستم رسید اما شگفت آن بود که از واژه به واژهی این ضمیمه تنها بوی لجاج و عناد و کینتوزی برمیآمد و همین هم مرا وادشت تا دربارهاش این یادداشت را بنویسم.
دو مطلبی که در ادامه می خوانید یکی گفتگوی داریوش آشوری ست که به بوف کور و تحلیل ماشاءالله جودانی از این رمان می پردازد و دیگری نوشته ای از خود او ست به عنوان معمای بوف کور.
نیچه یکى از نمونههایِ عالیِ خردمندیِ بینایِ ’دیونوسوسی‘ِ خود را در حافظ مییابد نامِ حافظ ده بار در مجموعهیِ آثارِ وی آمده است. بیگمان، دلبستگیِ گوته به حافظ و ستایشى که در دیوانِ غربی–و–شرقی از حافظ و حکمتِِ ’شرقیِ‘ او کرده، در توجّهِ نیچه به حافظ نقشى اساسی داشته است
خاطراتی از فصل اول کانون نویسندگان ایران 1349-1346
هرچند که تشکیل کانونهای مستقل و غیر دولتی در عرصه هنر و ادبیات، در کشور ما همواره با چالشهایی اساسی از درون و بیرون روبهرو شده، اما این مسئله مانع از آن نمیشود که بتوان از کنار اهمیت وجود داشتن چنین تشکیلاتی که بهنوع حافظ منافع صنفی…