این مقاله را به اشتراک بگذارید
کتاب «کافهی پری دریایی» مجموعهایست از داستانهای فهمپذیر و تاویلمند، نوعی باز تولید از وقایع اجتماعی.در واقع میتوان گفت این داستانها یعنی متن، و متن هم نیت مولف به شمار میآید.
کافهی پری دریایی پر از دلالت است و این دلالتها نشان از پویایی متن دارند. در هر بار خوانش اثر، معنایی متفاوت را میتوان نسبت به سویه تاریخی ادراک کرد . در عرصه ساخت شکنی نیز هربار با مرور اثر، تعریفی تازه به دست میآوریم .
کارهای میترا الیاتی از نوع متون نویسا به شمار میرود. از نظر رولان بارت هر متن نویسایی ضرورتن خوانده میشود و خوانش موشکافانه خواننده، قابلیت کنش فعال را در آن مییابد .
در واقع اینجاست که خانم نویسنده باب دلالتهای خاص را بر اساس ساختار متن خود، پیش میبرد و اجازه می دهد لذت متن اتفاق بیافتد . شاید بی مورد نباشد که این گفته میشل فوکو متفکر فرانسوی را یاد آوری کنم که میگوید : «نویسنده ممکن است تجسم یک هویت تاریخی پیچیده و مرکب باشد که نه تنها ممکن است از حد یک فرد فراتر برود؛ بلکه می تواند حتی نسلی را هم در خود متجلی داشته باشد» و در مجموعه داستان کافه ی پری دریایی کار میترا الیاتی این گفته نمود پیدا میکند .
در یک داستان آنچه خوانده می شود متن است و این متن با انتخاب واژ ها شکل میگیرد ، که تولید نثر می کنند. حال نثر باید از هرگونه تعقید لفظی به دور باشد تا خواننده بتواند با داستان ارتباط بر قرار کند. و این خود نقش کلیدی در پیش برد داستان دارد، پس می توانیم مدعی شویم لحن هم در نثر متجلی میشود.
به واقع لحن تعیین کنندهترین عامل در کارکرد نثر به شمار می رود. و با تلفیق این دو سبک فرد مشخص میگردد و صد البته با چینش کلمات. حال من به جد معتقدم میترا الیاتی در کافهی پری دریایی، به سبک خاص خود رسیده است که همانا به دور از هرگونه پیچیدگی نثری است . «چنان دلم می خواست مشت محکمی حواله ی صورت کج وکوله اش کنم که حد نداشت. انگار منتظر همین بهانه بود تا فلنگ را ببندد» (از متن داستان کافه پری دریایی) نثر داستانهای میترا الیاتی در این مجموعه روان و پرکشش است، خواننده را دچار سرگیجه نمی کند و این حسنی برای نویسنده محسوب میشود که با مخاطبان راحت ارطباط برقرار کرده و همیشه پر مخاطب بماند .
زبان نویسنده نیز چون ساختار کارها پر از نشانههای معناییست . موضوعی که نظر نگارنده را در متن داستانها به خود جلب کرد، کل زبان بود که به صورت توالی خطی عمل کرده و اجزایی را که به دنبال خود میآورد، زنجیروار به یکدیگر متصلند و معنا را از طریق اتصال واژه ها منتقل میکنند . چند زبانی در این قصهها جایگاهی مهم دارد که این مهم را شخصیتهای داستانها به سر منزل مقصود میرسانند .
در بعد روایت در داستانها، این شخصیتها هستند که آنها را روایت میکنند، از این کلام منظور آنست که نویسنده در داستانها دخالت و نقش ندارد، بلکه این آدمهای داستان هستند که مسیر خود را یافته و طی میکنند . داستانها از روایتهایی خطی بهره میبرند، روایتهایی خطی که در ذهن مخاطب خوش می نشینند و برای مخاطب به عنوان عاملی برای کشش رو به جلو، به حساب می آیند تا خواننده یک نفس تا آخر هر داستان همراه راوی بماند .
یکی دیگر از ویژگیهای این مجموعه را می توان در این اصل خلاصه کرد: کم گوی و گزیده گوی است. نویسنده با رعایت ایجاز و با استفاده از جملاتی کوتاه و پرهیز از هرگونه اضافه گویی داستانها را از زبان راویانشان روایت میکند که این خود برای نویسنده امتیازی بزرگ محسوب می شود.
انتشار در «مد و مه»: ۸ دی ۱۳۸۹
1 Comment
میلاد صادقی
در ابتدا متشکرم.
کمی به نظرم این نوشته بیش تر نقل جمله های نشانه شناسان و زبان شناسان، بی تعیین ارتباط دقیقشان با محور یادداشت (یعنی مجموعه داستان کافه ی پری…) بود.
اما نکته ای که در همان ابتدا به چشمم خورد این بود: بارت تا آن جا که من می دانم نقش مخاطب را چندان فعال نمی داند و تنها از منظر انتقال معنا بر جدایی معنا از مولف، پس از تولید اثر تاکید می کند. آن هم در مقاله ای به آن کوتاهی و به آن گنگی… گواه دیگر این حرف هم این است که اگر تحلیل مخاطب (آن چیزی که مورلی و اهالی مکتب بیرمنگام به آن معتقدند و ریشه هایش را به بارت نسبت می دهند) جزو اهداف نظری بارت بوده، چرا هیچ وقت تحلیل مخاطب نکرده و همواره به تحلیل متن پرداخته است؟
از این منظر دلم می خواست توضیح بیشتر نویسنده ی این یادداشت را به عنوان یک استاد بشنوم و از دانسته های ایشان بیشتر بهره مند شوم.
متشکرم.