این مقاله را به اشتراک بگذارید
خوانش هر داستانی اسلوب و ابزاری را طلب می کند ، برای اینکه خواننده متنی را فهم کند باید میان عناصر و مولفه های متن انسجام و هماهنگی موجود باشد .واین همان طبیعی سازی است که کالر راجع به آن می گوید طبیعی ساختن یک متن عبارت است از پیوند زدن متن به نوعی سخن یا الگو که از جهاتی برای خواننده طبیعی و خوانا می نماید . در واقع این مولفه همان چارچوب های بینا متنی به حساب می آید که باعث می شود خواننده با داستان های این مجموعه ارتباط بر قرار نماید و هر خواننده آگاهی با قرائت متن متوجه می گردد که اصول حاکم بر ژانر میان متن و خواننده نوعی قرارداد بر قرار می کند ، در نتیجه نوع ژانر خواسته های خواننده را بر آورده می سازد و اینجاست که رخدادهای داستانها به همان ترتیبی روایت می شوند که اتفاق می افتند.
امروز وقت حمام یزید است …چرا زن گامبوی تن لشش پشتش را کیسه نمی کشد؟ کی گفته برادر شوهر محرم عروس است؟ کجای کتاب خدا این جور نوشته ؟ / ص/۱۶
همچنین خط داستانی آثار، توالی رخدادهایی ست که افراد یکسان به صورت عنصر داستانی در قالب متن در آمده اند و زمان یکی از این قواعد است و ما در داستان بهوسیله همین خط داستانی می توانیم توالی دقیق زمانی را مشخص نماییم . از این سخنان که بگذریم اولین داستان این مجموعه داستانی شخصیت محور می باشد که با لهجه شیرین جنوبی و با تکنیک تک گویی ذهنی نوشته شده است . در این داستان شخصیت عنصر ساختار دهنده است . اشیاء و رخدادها به خاطر شخصیتی بوجود آمده اند و در واقع بر اساس رابطه با شخصیت است که منسجم و باور پذیر هستند؛ همچنین داستان دیگر این مجموعه که شخصیت آن ساتیار برای مردگان غذا تهیه می نماید نیز برا ین اصل استوار است .
صدامه می شنوی یدو ؟ مو عبدالاه یم .. همو عبدوی خودت . مونه به خاطر میاری کا ؟ …. بمیرم سیت الاهی ….یه گور درست حسابی هم خ نداری که آدم بشینه سیر بات درد دل بکنه …. ص/ ۷
البته این داستان مرا یاد داستانی بنام ریئس علی کوچک من انداخت که در سالهای جنگ نوشته بودم و پدری بر فراز گور فرزندش با وی تگ گویی ذهنی کرده و تمام خاطرات خود وفرزندش را مرور می کند که آن سالها در جراید هم چاپ شد با همین لهجه شیرین جنوبی که این گونه شروع می شود :
علی مونوم بوات وختی نومته میاروم یاد ریئس علی می افتم بوام .. از وختی رتی دلم خینه و…
قباد آذر آئین در این مجموعه سبک خودش را دارد ، همان رویکرد به متن و بافت روایتی و بدین وسیله زبان و اندیشه خو د را در دل داستانهایش پی ریزی می کند و از این رو خوب توانسته از پس هر نوع ویژگی زبان شناختی بر آید و این گونه است که مضمون داستانهایش در عالی ترین شکل آن در کالبد عناصر صوری روایت نمود پیدا می کنند و توازنی میان عناصر و داستان ودر کل مجموعه اش چشم انداز است .
دوستانم پر سیدند : چه جور زندگی ای؟ تا بوده سگها همین جوری زندگی می کردند اسمش روش است …
زندگی سگی …تو راه دیگری سراغ داری ؟ ص/ ۶۲
انتشار در مد و مه:۲۴ خرداد ۱۳۹۰
1 Comment
مریم
بسیار عالی و علمی