این مقاله را به اشتراک بگذارید
اگر انقلاب مشروطه را سرآغاز یک دگرگونی سیاسی و اجتماعی در جامعه ایرانی بدانیم، در حوزه ادبیات نیز باید مقامی اینچنین برای انقلاب مشروطه و پیامدهای فکری و فرهنگی اش، در نظر گرفت و آن را طلیعهبخش یک تجدید حیات ادبی در ایران دانست که هم در ادبیات منظوم و بهویژه در ادبیات منصور میتوان مشاهده کرد. «سیاحتنامه ابراهیمبیک» اثر زینالعابدین مراغهای اثری بود که در شکلگیری این مهم از نقش پررنگی برخوردار بود و علاوهبر آن در حوزه سیاسی – اجتماعی نیز مؤثر افتاده و در بیداری ایرانیان نسبت به اوضاع و احوال روزگار خود نیز سهم ویژه ای داشت.
«سیاحتنامه ابراهیمبیک» شاید بهطور کامل متکی بر اسلوب و صفاتهای رماننویسی رایج در غرب نباشد، اما با این وصف می توان آن را متضمن نخستین کوششهایی دانست که برای نوشتن رمان، اینگونه تازه کشف شده غربی در میان ایرانیان، بکار گرفته شد. سیاحتنامه ابراهیمبیک هم به لحاظ درون متنی و هم برونمتنی اثری درخور اعتنا و البته دارای حاشیه و جنجالآفرین بود.
این کتاب محتوایی انتقادی و تندوتیز درباره اوضاع و احوال حاکم براین دیار در سالهای پیش از مشروطه و اوج دوران حکومت قاجار است که در آن با لحنی گاه بسیار تند عدم آگاهی، بیسوادی، نابهسامانیهای اجتماعی و اقتصادی، تبعیض و شرایط سیاسی حاکم بر دوران خود سخن میراند لحن کتاب بهگونهای است که هر طبع آزاده و ذهن آگاهی را به تأسف و همچنین تحرک وا میدارد که با اندیشیدن به این احوال چارهای را تدبیر کند. روایت است که سیاحتنامه ابراهیمبک از جمله آثاری بود که در مجامع پنهان آزادیخواهان زمان مشروطه در جمع با صدای بلند خوانده میشد و در تحریک حاضران مؤثر میافتاد.
به هر روی این کتاب در زمانی که منتشر شد و به ایران رسید، تکانی را در میان مردم، بهویژه آنها که از سواد خواندن برخوردار بودند بهوجود آورد، بهگونهای که موجبات نگرانی حکومت را به همراه داشت. تصمیم بر آن شد که از توزیع و فروش کتاب در ایران جلوگیری بهعمل آمده و نسخ موجود را نیز جمعآوری کنند. شدت امر بهگونهای بود که خرید و فروش کتاب در صورت دستگیری اشخاص موجب جریمه و تنبیه آنها میشد. از سوی دیگر عزمی جدی برای دستگیری نویسندهای که چنین بر احوال ایران آن روز تاخته بود، شکل گرفت. اما در هیچ حای کتاب اثری از نام نویسنده آن دیده نمیشد، پس کار به حدس و گمان کشید و برخی را که ظن آن میرفت نویسنده سیاحتنامه ابراهیمبیک باشند، دستگیر و مورد استنطاق قرار گرفتند. اما همه این اقدامات پیشگیرانه دستاوردی برای آنها نداشت، جز آنکه مردم بیش از پیش نسبت به آن کنجکاو شده و برای خواندنش ولع نشان دادند و بهصورت پنهانی سیاحتنامه ابراهیمبیک دست به دست شده و بسیاری آن را خواندند، آنها هم که سواد نداشتند یا از محتوای آن مطلع شدند و یا پای جلسات جمعی نشستند که این کتاب در حضور مستمعین خوانده میشد.
سیاحتنامه ابراهیمبیک در سه مجلد نوشته شده است و آنچه اشاره شد، وقایعی بود که جلد نخست آن از سرگذراند، کتابی بدون ذکر نام نویسنده و حتی تاریخ نگارش و چاپ در قاهره منتشر شده بود و علاوهبر حکومت بسیاری مشتاق بودند که از نام و نشان نویسنده آگاهی یابند. نکته جالب آنکه اگر بخواهیم مبدأی برای ترجمه رمان فارسی به زبانهای دیگر تعیین کنیم، باید به سال ۱۹۰۳ رفت که دکتر شولتز آلمانی آن را از فارسی به آلمانی برگردانده و در لایپزیک منتشر ساخت. جلد دوم کتاب به سال ۱۳۲۳ هجری قمری نوشته شده دو سال بعد در سال ۱۳۲۵ قمری (۱۹۰۷میلادی) در کلکلته هند منتشر شد و جلد سوم نیز در همین محل دو سال بعد از آن از زیر چاپ بیرون آمد. با چاپ جلد سوم و کامل شدن سیاحتنامه ابراهیمبیک کنجکاویها درباره نویسنده کتاب پایان یافت چراکه علاوهبر نام نویسنده زندگینامه او که به قلم خودش نوشته شده بود، در این کتاب منتشر شد. نویسنده کتاب زینالعابدین مراغهای تاجر ایرانی مقیم استانبول (عثمانی) بود که با اثر انتقادی خود هیجانی در میان اهل ذوق و آزادیخواهان ایجاد کرده بود.
***
سیاحتنامه ابراهیم بیک به نقل از کتاب روشنگران ایرانی و نقد ادبی (ایرج پارسی نژاد):
سیاحتنامهی ابراهیم بیک را میتوان رمان اتوبیوگرافیک خواند که قهرمان و و ماجراهای آن البته ساختگی است، اما از آنجا که در پرداخت آن کمتر اغراق شده احتمال واقعیت آن نیز میرود. سیاحتنامه در سه جلد نوشته شده است. تاریخ چاپ جلد اول ذکر نشده اما به قراین تاریخی باید در سال ۱۳۱۴ هجری منتشر شده باشد. جلد دوم در ۱۳۲۳ در کلکته و جلد سوم در ۱۳۲۷ در قسطنطنیه انتشار یافت.
صراحت و شدت لحن انتقادی کتاب در حدی است در آن دوران استبداد و اختناق نویسنده، با آنکه در خارج از کشور میزیسته، صلاح ندانسته نام خود را فاش کند از این رو، بسیاری را نویسندهی آن دانستند تا سرانجام دوازده سال پس از برقراری مشروطه در مقدمهی جلد سوم نام زینالعابدین مراغهای به عنوان نویسندهی آن فاش شد .
با این همه واقعیت این است که نثر جلد اول سیاحتنامه به فارسی شیواتر و روانتری نوشته شده و دور نیست که آنرا نویسندهی دیگری ویراسته باشد. اما به هر حالت اصالت افکار و نظریات انتقادی زینالعابدین مراغهای در هر سه جلد یکسان است .
موضوع سیاحتنامه داستان «ابراهیم» پسر بازرگان ایرانی است که از کار تجارت در مصر ثروتی اندوخته است و هر چند دختری به نام «محبوبه» را دوست دارد، اما عشق واقعی او به ایران است که سرزمین مادری اوست و آرزوی دیدارش را دارد. از این رو همراه «یوسف» – عمو، معلم و لل هی خود راهی ایران میشود و از اسکندریا به استانبول میرسد. در آنجا کتاب «احمد» اثر «عبدالرحیم طالبوف» را مییابد و میخواند و انتقادهای او را از اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران، به طعنه، حمل بر بیخبری نویسنده میکند. اما چون در مسیر سفر خود در قفقاز حال و روزگار ایرانیان مهاجر را میبیند بیدار و غمزده میشود، تا سرانجام به ایران میرسد و در سفر به شهرها، وطن خود را غرق فقر و نادانی و ستم میبیند .
در اینجا به حقیقت گفتار نویسندهی کتاب احمد پی میبرد و سخت متاثر و خشمگین میشود و از عوامل پدید آورندهی این اوضاع سخت انتقاد میکند و خسته و شکسته دل به مصر باز میگردد .
دنبالهی ماجرا را یوسف عمو روایت میکند که چگونه ابراهیم بیک در بگومگوهای تعصبآمیز خود دربارهی حال زار وطن آتشی بر میافروزد که خود از آن آسیب میبیند .
در اینجا جلد اول سیاحتنامه به پایان میرسد .
جلد دوم به روایت یوسف – عمو همنان ادامه مییابد. هر چند که ابراهیمبیک به علت سوختگی و آسیب دیدگی هنوز بیهوش و بیمار است، اما مژدهی پادشاهی «مظفرالدین شاه» و زمامداری «صدراعظم امینالدوله» در ایران موجب بهبود حالش میشود و به اصرار اطرافیانش محبوبه را به زنی میگیرد .اما عمر این دورهی خوشی نیز کوتاه است .
شاه در نتیجهی نفوذ و وسوسهی عوامل فساد دربار صدراعظم ِ مصلح ِ خدمتگزار را از کار برکنار میکند و برنامهی اصلاحات اجتماعی ایران ناکام میماند. رسیدن این خبرهای بد به ابراهیمبیک او را از پای میاندازد و سرانجام از غصه میمیرد و محبوبه، همسرش، نیز همراه او جان میسپارد و جلد دوم سیاحتنامه نیز در اینجا تمام میشود .
در جلد سوم سیاحتنامه یوسف – عمو، معلم و لل هی ابراهیم بیک، در رویا سفری به مصر میکند و به راهنمایی پیری روشن ضمیر در سفری روحانی به جهان دیگر میرود و ابراهیم بیک را در بهشت مییابد که همچنان در آن جهان هم با دیگران دربارهی مسایل جامعهی ایرا ن سرگرم بحث و گفتوگو است.
یوسف عمو پس از بیداری، دیدار ابراهیم بیک را در رویا به فال نیک میگیرد و آنرا به بهبود اوضاع وطن تعبیر میکند.
در اینجا داستان سیاحتنامهی ابراهیم بیک تمام میشود، اما زینالعابدین مراغهای همراه با این فصل پایانی داستان مجموعهای از شعرها و نوشتههای کوتاه و پراکندهی دیگر را هم برای عبرت خوانندگان آورده است .
این آثار البته ربطی به موضوع کتاب ندارد و، به قول خودش، میخواسته علاقهاش را به شعر و سخن بنماید و از شاعران و نویسندگانی که در جلدهای پیشین کتاب بر آنها تاخته است پوزش بخواهد.
از سوی دیگر شاید که پس از شهرت و موفقیت سیاحتنامه و مساعد دیدن نسبی اوضاع سیاسی ایران و بازگشتن به تابعیت ایرانی خود، خواسته است هویتش را به عنوان نویسندهی آن اثر در جلدی دیگر فاش کند، از این رو مطالبی را سر هم کرده و جلد سومی بر کتاب خود افزوده است.
در سنجش کلی مایه و مضمون سیاحتنامه ابراهیمبیک البته باید به اوضاع و احوال تاریخی زمان انتشار آن توجه داشت و به یاد داشت که اندیشهی آزادی و مشروطهخواهی در ایران از دههی آخر سلطنت ناصرالدین شاه به بعد اوج و گسترش یافت .
متفکران روشن اندیشی چون «میرزا ملکمخان»، «میرزا آقاخان کرمانی»، «سید جماالدین اسعدآبادی»، «میرزا یوسف خان مستشارالدوله» و همچنین نویسندگان مطبوعات خارج از ایران با نشر و و تبلیغ آثار و افکار روشنگرانهی خود در نقد اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور اثر کردند و فضای سیاسی اجتماعی ایرانی نیز برای اعتراض به اصول سلطنت مطلقه و دفاع از برقراری حکومت قانون آماده بود.
در چنین زمینه و زمانی است که سیاحتنامهی ابراهیمبیک منتشر میشود و با نقد بیپروا و ستیزندهای که جوهر آن نواندیشی و ترقیخواهی است، در ذهن خوانندگان خود اثری عمیق بهجا میگذارد، اثری که بیشتر مورخان عصر مشروطیت ایران، از «ناظمالاسلام کرمانی» گرفته تا «سیداحمد کسروی»، آنرا تایید کردهاند.
مضمون اصلی سیاحتنامهی ابراهیمبیک متوجه نظام سیاسی و مستبد و فاسد، اقتصاد پریشان، بیسوادی و معتقدات خرافی مردم، روحانیت ریاکار و ادبیات سرشار از تکلف و تملق است.
نقل از رادیو کوچه – انتشار در مد و مه: ۱ شهریور ۱۳۹۰