این مقاله را به اشتراک بگذارید
بالاخره وسترن اسپاگتی کوئنتین تارانتینو روی پرده رفت، و همانطور هم که پیشبینی میشد فیلم پرحاشیهای از کار در آمد. حاشیههایی که از زمان ساخت فیلم شروع شده بود، بعد از آن نیز ادامه یافت و این بار نیز تارانتینو همچون دیگر آثارش هم استقبال در میان تماشاگران را دارد و هم توجه منتقدان را و البته گذشته از گلدن از جمله بحتهای اصلی در مراسم اسکار نیز هست.
تارانتینو که در فیلم قبلیاش لعنتیهای بی آبرو تمایل داشت با لئوناردو دیکاپریو همکاری کند و این امر میسر نشده بود، این بار یکی از نقشهای اصلی و البته منفی فیلم خود را به دیکاپریو داد، البته او ابتدا قصد داشت از کوین کاستنر برای ایفای این نقش استفاده کند که سرانجام شانس با دیکاپریو بود که برای اولین بار در نقشی منفی ظاهر شود. برای ایفای نقش جانگئ نیز ابتدا ویل اسمیت را در نظر گرفته بود که او این نقش را نپذیرفت و سرانجام جیمی فاکس ایفاگر نقش جانگو شد.
از نکات جالب حاشیه فیلم این است که برخلاف سنت معمول که فیلمنامه آثار مطرح سینمایی منتشر میشوند، فیلمنامه جانگو به صورت کتاب مصور منتشر شده و به علاقمندان ارائه خواهد شد. هنرمند مشهور آر.آم گوئرا برای این کتابها تصویرسازی خواهد کرد. پیش از نمایش عمومی فیلم هم”اسپایک لی” کارگردان سیهچهره و مشهور آمریکایی که رابطه خوبی با “تارانتینو” ندارد، اعلام کرد که به تماشای فیلم جدید “کوئنتین تارانتینو” نخواهد رفت.
“اسپایک لی” که فیلمهایی چون «مالکوم ایکس» و «تابستان رد هوک» را درکارنامه دارد همچنین عنوان کرده است که برده داری آمریکایی چیزی مانند وسترن اسپاگتی “سرجیو لئونه” نیست، یک هولوکاست است. اجداد من همه برده بودند که از آفریقا دزدیده شده اند، و من به آنها افتخار می کنم”.
او افزود: “نمی توانم درباره ی این فیلم صحبت کنم چون به تماشای آن نخواهم رفت. تنها چیزی که می توانم بگوییم این است که این فیلم به پیشینیان من توهین می کند. این نظر من است و من از سوی خودم صحبت می کنم و به دیگران کاری ندارم”.
البته از طرفداران فیلم «جانگو رها شده» هم در جواب “اسپایک لی” نوشته اند که این تنها یک فیلم است و نباید آن را جدی گرفت. در جواب این طرفداران نیز “اسپایک لی” نوشته است که “اشتباه می کنید. رسانه ها بسیار قدرتمند هستند. خواب نباشید و بیدار شوید”.
از سوی دیگر “دوآیت براون” یکی از منتقدان این فیلم نیز می گوید: “بیشتر خشونت های این فیلم کاریکاتوری است تا بازسازی مجدد آنها. خشونت هایی که بیشتر آن را در فیلم های ترسناک یا فیلم های اکشن سطحی مشاهده می کنیم.
نکته قابل اشاره دیگر اینکه تارانتینو خود نیز در جلوی دوربین ظاهر شده و نقش کوتاهی را بازی کرده است و سرانجام اینکه طبق پیش بینیها همزمان با اکران فیلم نسخه پردهای جانگوی رهاشده نیز به بازار آمده و در فضای مجازی نیز به راحتی میتوان جانگوی رهاشده را دانلود کرد.
نیره رحمانی
***
Django Unchaind
جانگوی رها شده
نویسنده و کارگردان: کونتین تارانتینو
بازیگران: جیم فاکس، لئوناردو دی کاپریو، کریستف والتز و جونا هیل
خلاصه داستان :
برده ای که حالا جایزه بگیر شده است، با کمک استاد خود سعی دارد همسرش را از چنگ یک برده دار در منطقه می سی سی پی نجات دهد.
جیمز براردینلی
درباره فیلم:
یکی از نقاط قوت فیلم های «کوئنتین تارانتینو» در شیوه فیلم سازی اوست که عشق او را نسبت به سینما در تک تک فریم های فیلم جاری می کند. از نکته های ظریف نمایشی و شوخی ها گرفته تا موارد آشکار و عینی (مثل به کاربردن لوگوی قدیمی شرکت «کلمبیا» که در تیتراژ فیلم های دهه ۷۰ استفاده می شد)، این تفکر و ابراز محبت در سراسر فیلم دیده می شود. تارانتینو، در طول مسیر حرفه ای خود به ژانرهای زیادی ادای دین کرده و حالا با «جانگوی رها شده» به سراغ ژانر وسترن رفته است. البته او هیچ وقت هیچ کاری را در مسیر مستقیم انجام نمی دهد، بنابراین فیلم علاوه بر وسترن ترکیبی است از تم انتقام و تا حدودی کمدی خارج از ریتم. تارانتینو شاید بهترین کارگردان حال حاضر باشد که صحنه های خشونت، ضرب و شتم و قصابی را به لحظه های پرشور و نشاط تبدیل می کند! با «پالپ فیکشن»، این گرایش دیده شد («وای پسر! من تو صورت ماروین شلیک کردم!») و از آن زمان تا به حال، او در حال صیقل دادن آن است. با وجود صحنه های خشن گاه و بی گاه، «جانگوی رها شده» صرف نظر از ژانری که در آن قرار دارد، دارای بعضی از بهترین صحنه های خنده دار در بین تمامی فیلم های ۲۰۱۲ است.
طی سال ها و به تدریج، انتظار مواجهه با عناصر خاصی در فیلم های تارانتینو در ما به وجود آمده است. و او اکثر آن ها را در «جانگوی رها شده» به نمایش می گذارد. در فیلم، صحنه های اکشن، مهیج و نفسگیر کوتاه و خشن وجود دارند. خون و خونریزی فراوانی در کار دیده می شود، وقتی کسی گلوله می خورد، شک نداشته باشید که خون او پاشیده می شود! همچنین کارگردان علاقه زیادی در به سخره گرفتن وقایع سیاسی دارد. از نظر برهنگی، فیلم تنها ما را به تماشای پاهای برهنه یک زن محدود می کند. انرژی و جنبشی در کل فیلم وجود دارد که با صحنه های ارضا کننده ی خشونت، به اوج می رسد. شاید تنها نکته ای که در فیلم جای خالی اش حس می شود، حاضرجوابی های بامزه و مونولوگ های هوشمندانه است. البته بخش اندکی از آن وجود دارد، ولی به پای فیلم های قبلی تارانتینو نمی رسد. با این حال، «جانگوی رها شده»، به معنای واقعی کلمه «یک فیلم کوئنتین تارانتینویی» است و کسانی که با این توقع به دیدن فیلم می روند، ناامید نخواهند شد.
داستان فیلم در تگزاس سال ۱۸۵۸ آغاز می شود. با صحنه ای که یک برده غیرمسیحی به نام «جنگو» (جیمی فاکس) توسط یک جایزه بگیر(bounty hunter)* سخاوتمند (و سابقا دندانپزشک) به نام دکتر «کینگ شولز» (کریستوف والتز) خریداری میشود. از آنجا که شولز اعتقادی به برده داری ندارد، جنگو را آزاد می کند و آن دو در کسب و کاری که شولز دارد با هم شریک می شوند. بعد از یک زمستان پرسود، آن دو با هدف پیدا کردن همسر جنگو به نام «برومهیلدا» (کری واشنگتن) به می سی سی پی می روند. در آنجا، با یک بهانه وارد مزرعه ای می شوند که برومهیلدا در آن قرار دارد و میهمان «کالوین کندی» (لئوناردو دی کاپریو)، ارباب خانه می شوند. آنها موفق می شوند همه را به جز یک نفر فریب دهند، «استفن» (ساموئل ال جکسون) برده شخصی کندی که به محض اینکه جنگو را می بیند به وجود توطئه و نقشه ای شک می کند.
تارانتینو همچون فیلم های قبلی اش، اینجا هم بازی های به یادماندنی از بازیگران خود می گیرد. حالا دیگر جیمی فاکس را هم باید هم رده «جان تراولتا»، «اما تورمن» و کریستوف والتز دانست. بعد از فیلم «ری»، همه به فاکس به چشم یک بازیگر پرقدرت دراماتیک نگاه میکردند، اما او در چند سال اخیر بازی های چشمگیری از خود به نمایش نگذاشته است. با «جانگوی رها شده»، تارانتینو یک نقش پرمغز را به فاکس اختصاص داده و او هم با ولع در قالب این نقش فرو میرود. همچنین بازی های دو نفره او با کریستوف والتز و جذابیت روابط بین آنها عالی از کار درآمده است. والتز همچون همکاری قبلی اش با تارانتینو، این جا هم فوق العاده است. لئوناردو دی کاپریو در قالب یک نقش مکمل کمیاب، نشان می دهد که علیرغم ظاهر موقرش توانایی بازی در نقش یک شخصیت شرور نفرت انگیز را هم دارد. ساموئل.ال.جسکون در زیر آواری از گریم مدفون شده و تنها به واسطه بیان و صدایش قابل شناسایی است. «پروژه ی احیا» ی تارانتینو (که طی آن بازیگرپیشکسوتی که در گذشته محبوب بوده می آورد و نقش جذابی را به او می دهد) این بار روی «دان جانسن» اجرا می شود، هر چند که مدت کمی در فیلم حضور دارد. چند نقش فرعی قابل توجه هم در فیلم دیده میشود: «جونا هیل»، «امبر تامبلین»، «بروس درن»، «تام ساوینی»، «رابرت کارادین» و «فرانکو نرو» (که بازیگر نقش اصلی فیلمی به نام «جنگو» مصول سال ۱۹۶۶ است که البته از نظر داستانی ربطی به فیلم تارانتینو ندارد.)
به طور کلی، یکی از بهترین ویژگی های فیلم های تارانتینو که به ویژه در «جانگوی رها شده» هم دیده می شود، این است که بیننده هیچ وقت نمی داند مسیر روایت داستان به کدام سمت می رود. تارانتینو عاشق غافلگیری های غیرمنتظره، مخصوصا از نوع ناگهانی و خشن آن است. برای مثال، مرگ جان تراولتا در میانه «پالپ فیکشن» را در نظر بگیرید. شرط می بندم هیچکس انتظار چنین چیزی را نداشته است. با وجود این که صحنه هایی تا این حد دراماتیک در «جانگوی رها شده» دیده نمی شود، اما فیلم لحظه های خاص خودش را دارد. خط داستانی بر روی یک مسیر مستقیم انعطاف ناپذیر حرکت نمی کند. فیلم اگرچه از نظر تکنیکی یک وسترن است، اما تارانتینو خود را با قواعد ژانر محدود نکرده است. او تمام قواعد اقتباس و بهره برداری و الهام را به هم می ریزد و «جانگوی رها شده» را به فیلمی پرمایه تر و باانرژی تر تبدیل می کند. این فیلم، یک فیلم جدی است که دربارهی نحوه رفتار با سیاه پوستان در مناطق جنوبی آن دوران گفتنی های مهمی دارد، اما این نکات تلخ را صحنه های اکشن بسیاری همراهی می کنند.
همانطور که انتظار میرفت، خود تارانتینو هم در فیلم نقشی را ایفا میکند. نقش او پررنگ تر از نقش های فرعی و کمرنگ تر از نقش های مکمل است. سخت است که بگوییم بازی او بهتر شده یا نه ولی لهجه استرالیایی که برای نقش انتخاب کرده به طرز مضحکی بد از آب درآمده است! گرچه، کارگردان احتمالاً آنقدر خود را می شناسد که از قابلیت محدود خود برای حضور مقابل دوربین آگاه باشد، و با وجود اینکه این حضور حواس بیننده را پرت می کند، می توانست به طوری صورت بگیرد که زیبا و جالب باشد. شاید هم اینطور نباشد. تشخیص اش سخت است.
«جانگوی رها شده» شاید امیدبخش ترین فیلم تارانتینو تا به امروز باشد. بدون این که پایان آن را آشکار کنم، می توانم بگویم نسبت به فیلم های قبلی او مثل «سگ های انباری»، پوچ گرایی کمتری در فیلم دیده می شود. شاید گذر زمان تارانتینو را جاافتاده نکرده باشد، ولی دست کم کمی او را خوش بین تر کرده است! «جنگوی رها ازبند»، جزو بهترین فیلم های تارانتینو نیست، اما یک کار خوب است. به نظر من سگ های انباری، پالپ فیکشن و «حرامزاده های بیآبرو» نمونه های کاملتری هستند. ولی این فیلم هم تلاشی است که به نتیجه رسیده و یک گزینه ی عالی است برای این که حدود سه ساعت را در سالن سینما بگذرانید. بیشتر افرادی که که از سینما خارج می شوند لبخندی بر لب خواهند داشت، و آنهایی هم که لبخند به لب ندارند احتمالاً بهتر بود از همان ابتدا سراغ فیلم ملایم تری می رفتند!
* کسی که افراد فراری از چنگ قانون را پیدا می کند و با معرفی آنها مبلغ جایزه ی تعیین شده را دریافت می کند.
جانگوی رهاشده را اینجا ببیند
نقد فارسی- انتشار در مد و مه: ۲۰ دی ماه ۱۳۹۱
1 Comment
سادات
سلام واقعا وبلاگ تان عالی می باشد با آرزوی پیروزی برای شما..منم از اهالی سینما هستم از مطالبتان خوشم اومد ..