این مقاله را به اشتراک بگذارید
یک:
بالاخره فیلم فصل کرگدن ساخته بهمن قبادی در فضای مجازی قرار گرفت و برای ایرانی جماعت هم که چاره ای نداشت جز دانلود فیلم، قابل رویت شد. پس از تماشای فیلم به این نتیجه رسیدم به جای پرداختن به خود آن بهتر است، چند نکته در حاشیهی آن گفت.
نگاهی به کارنامه بهمن قبادی، چه آن زمان که با حرکتی هوشمندانه و بدیع فیلمهای کوتاهش را برای جشنوارههای مختلف جهانی میفرستاد و بعد از مدتی آنقدر جایزه از این جشنوارههای ریز و درشت جمع کرده بود که برای خودش رکورد دار محسوب می شد و همین پشتوانهای برای حضورش در عرصههای جدیتر شد که البته لیاقش راهم داشت. هنگام دستیاری کیارستمی هم آنقدر هوشمند بود که بداند کدام وجوه سینمای کیارستمی را باید یاد گرفت و کدامیک را باید از کنارش گذشت و بدان بیتوجه بود، به همین دلیل بود که وقتی شروع کرد به فیلمسازی به جای اینکه از مقلدان دست چندم کیارستمی باشد، برای خودش فیلمسازی بود صاحب سبک که به حق درخشید و مورد توجه قرار گرفت.
اما در دور دوم فیلمسازی قبادی یعنی از زمانی که فیلم «کسی از گربههای ایرانی خبر ندارد» را به شکل غیر رسمی در ایران ساخت و بعد هم به خارج از کشور کوچید دیگر چندان نشانی از این هوشمندیهای سالهای نخست او نمیتوان مشاهده کرد. چرا که او قدم در مسیری گذاشته که بعید به نظر میرسد به نتیجه دلخواه او، یعنی ایستادن در جایگاه یک فیلمساز جهانی برسد!
همین قدر که اگر قبادی اصرار به ساخت چنین قصهای داشت (؟!) میتوانست با صرف نظر از برخی فصلها که اغراق آمیز به نظر میرسند و گویی برای زیاد کردن پیاز داغ مصائبی که بر شخصیت اصلی وارد شده، بدان افزوده شده اند نتیجهی معقولتری گیرد. نکته اینجاست که زیاد کردن اینجور پیاز داغها شاید خوشایند برخی مخالفان آنور آبی باشد، اما از سوی دیگر امکان دارد کل دستپخت طرف خراب کند و حال آدمی را که بیطرفانه نشسته فیلم را تماشا کند، بگیرد. این در واقع رعایت نکردن همان نکتهایست که از یک اثر هنری که مثلا قرار است منتقدانه باشد، اثری مغرضانه و شعاری میسازد.
به هر حال اصل قصه به اندازه کافی تلخ هست و اصلا نیاز به اینجور پیاز داغهای اضافی ندارد، جز این که از ماجرایی که شاید هسته مرکزیاش برای مخاطب قابل قبول باشد فیلمی می سازد که برخی صحنههایش در مخیله آدم نمیگنجد! مثل آن صحنههای زندان و تجاوز که با هیچ منطق و عقلی به این کیفیت نمیتواند اتفاق بیفتد. به خصوص اینکه گویی تمام آدمهای منفی قصه دست به دست هم دادهاند تا اکبر رضایی هرکاری دلش خواست با زوج معصوم زندانی بکند و یک نفر هم آن وسط نیست که بگوید خرت به چند! (این یعنی همه ی آدمهای انقلابی و خلاصه کسانی که آنجا بودند بدند و اینجور حکم کلی صادر کردن از یک هنرمند بعید است) بگذریم، چه بسا اگر قبادی دچار برخی مسائل نمیشد، چه بسا این فیلم را میشد با صرف نظر از همان اغراقها در چهارچوب سینمای داخل هم ساخت (چنان که نمونههای مشابه یا تندتری هم ساخته شدند) و اگر هم نمیشد و یا قبادی میخواست آن را با بازیگرانی که در داخل امکان فعالیت ندارند بسازد – این البته دلیلی است برای خودش- دیگر لازم نبود بیفتد در جریانها و یا مسیری که ادامه دادن آن به لحاظ هنری برای هیچ فیلمساز با قریحهای خوب نیست و نهایتا از او چهرهای می سازد که فردا روزی اگر یکی از شبکههای آنور آبی با او قرار گفتگو گذاشت، به جای نشستن و حرف زدن از سینما، از قبادی انتظار دارند که بیاید بنشیند و شعارهای سیاسی بدهد و این جاست که به عنوان یک هنرمند باید کار قبادی را تمام شده دانست. چنان که در مورد محسن مخملباف همین ماجرا را به عینه دیدیم. هرچند او از اول هم بیشتر شعار می داد تا فیلم بسازد!
تا اینجای کار فرق قبادی با قیلمسازی همانند اصغر فرهادی در این است که فرهادی هم بلد است اساسی ترین و یا حتی تندترین انتقادات را در فیلم خود به شکلی هنرمندانه مطرح کند که هیچ کس نتواند به او بگوید بالای چشمش ابروست و هم اینکه اگر در خارج کشور حتی با بازیگران فرنگی و خارج از چهارچوب سینمای وطنی فیلم ساخت، همهی پلها را پست سرش خراب نکند. پس فردا هم هرجا نشست با او درباره سینما حرف خواهند زد و هنر و کسی به هوای اغراض جناحی سیاسی به سراغش نخواهد رفت و اگر هم برود او بدانها روی خوش نشان نخواهد داد. و مهمتر از همه اینکه آن جماعت که کنار گود نشسته اند تا ما به جان هم بیفتیم و آنها با شمایل دایهی مهربانتر از مادر برای یک طرف کف و سوت بزنند، سوژهای برای باد کردن پیدا نخواهند کرد.
شاید «فصل کرگدن» کم و بیش به اندازه فیلمهای قبلی قبادی، نشان از حضور فیلمسازی هنرمند در پشت دوربین داشته باشد، و همین نکته است که باعث می شود فکر کنیم حیف است که بیش از این آلوده غرض و مرضهای برخی سیاسیکاریها بشود که در این صورت بعید است جنقولک بازی این جریانها بگذارد چیز زیادی از آن باقی بماند!
دو:
اما صرف نظر از آنچه گفته شد، فصل کرگدن چند نکته قابل توجه دارد، نخست فیلمرداری فوقالعاده تورج اصلانی، در بسیاری از صحنههای فیلم اصلانی یک نقاش هنرمند به نظر می رسد تا یک فیلمبردار، اکثریت قریب به اتفاق قابهای فیلم حتی در صحنههایی ساده بسیار هوشمندانه و توام با جزییات زیبا و دارای کیفیت شاعرانه هستند. البته در نتیجهی کار تورج اصلانی نمیتوان نقش مهم بهمن قبادی ،توانایی او در کارگردانی، دادن میزانسن و بازی گرفتن از هنرپیشگان را نادیده گرفت. در فیلمهای قبلی قبادی دیده بودیم که چطور از یک نابازیگر و یک بازیگر حرفهای در کنار هم جوری استفاده میکند که تفاوت سبک کارشان توی ذوق نزند، در اینجا نیز بازیگرانی از سرزمینهای مختلف را جوری کنارهم قرار داده و به زبان فارسی بازی گفته که در خور اعتنا می نماید. اما از همهی اینها که بگذریم حضور بهروز وثوقی در یک فیلم جدی بعد از این سالها فرصت مغتنمیست برای تماشای تواییهای بازیگری بزرگ که استعداد و ظرفیت او در طول این سالها بیاستفاده ماند و هدر رفت.. در برجستگی بازی فریبرز عربنیا در نقش مختار به استفاده او از چشمها و نگاهش اشاره میشد، اما وثوقی چنان از همین تواناییهای خود بهره میگیرد خاطره عربنیا در ذهن رنگ میبازد … گویی در نگاه وثوقی خستگی و درد سالهای جدایی اش از سینما را احساس می کنیم.
3 نظر
layla
از نقد شما متشکرم.ایشون با چه انگیزه ای و دقیقا به سفارش چه کسانی این فیلم تخیلی رو ساختند؟این فیلم مخلوطی از عقده های اشخاص متفاوت بود که میشود گفت تنها تفکر و سفارش ۱ نفر یا گروه خاص نبوده.
………………………………..
دوست عزیز ممنون از پیامی که گذاشته اید
اما اجازه بدهید برای روشن شدن بهتر مسئله به نکته ای اشاره کنم که شاید برای شما هم مفید باشد که اینقدر صفر تا صدی به ماجرا نگاه نکنید!
چند سال پیش بعد از انتخابات مناقشه برانگیز ۱۳۸۸ دونفر از عکاسان خبرگزاری فارس که گویا مدتها منتظر فرصتی برای پناهنده شدن به یک کشور خاجی بودند، از هیاهوی پیش آمده استفاده کرده و به این بهانه کشور راترک کردند، بنده خداها چون توجیهی برای پناهنده شدن نداشتند، در گفتگو با یکی از شبکه های خارجی جنان آسمان ریسمانی به هم بافته و حرفهای خنده داری می زدند که اگر کسی از نزدیک درجریان فضای به وجود آمده برای اهالی مطبوعات بود به راحتی می فهمید که این ها کوچکترین مشکلی در داخل نداشته اند. مثلا یکی از آنها می گفت من رفتم درباره زندگی جانواریو فوتبالیست برزیلی تیم استقلال گزارش تهیه کردم؛ در سایتمان کار نشد و این را نشانه تبعیض دینی (چون جانواریو مسیحی ست) جلوه می داد…خلاصه حرفهایی می زدند که مرغ پخته خنده اش می گرفت! ماجرا این بود که آنها از کشور خارج شده و به یکی از سفارتخانه های کشورهای اروپایی رفته و درخواست پناهندگی کرده بودند، اما هیچ دلیل بدرد بخوری هم نداشتند، بنابراین هر چیز باربط و بی ربط به ذهنشان می رسید برای توجیه کارشان بیان می کردند.
حالا این ماجرا چه ربطی به بهمن قبادی دارد. قبادی داشت در ایران فیلمهایش را می ساخت، شاید گاهی با مشکلاتی هم مواجه می شد، اما این مشکلات را هرکسی به نوع خود دارد. حالا قبادی از ایران رفته، اگر در آن سوی آب بیاید فیلمی بسازد که ایران را بدون مشکل نشان بدهد که کار خودش (رفتن از ایران ) را زیر سوال برده، شما فکر کنید اگر فصل کرگدن این اغراق ها را هم نداشت، به قبادی می گفتند، خب فلانی این فیلم را که در ایران هم می شد ساخت چرا بلند شدی خودت را در دیگر کشورها آواره کردی! پس مجبور است برود سراغ چنین سوژه هایی پیازداغش را هم زیاد کند که توجه دیگران را هم جلب کند. حقیقتا من خیلی به این قائل نیستم که مثلا سیا و موساد آمده اند با بهمن قبادی جلسه گذاشته اند و به او سفارش ساخت چنین فیلمی را داده اند. بعضی اتفاقات دلایلی به همین سادگی دارد. نمی دانم شاید من خیلی خوش بین باشم و یا شاید شما خیلی بدبین!
هاوار
نقدی بر نقد: در بعضی مواقع از هر چه سخن برانی ناچار باید تاثیر ماسیل ساختاری و موانع سیاسی را به میان کشید. این پرنسیپی است که منتقد این فیلم آن را پشت گوش انداخته، میگویند که قبادی میتوانست این فیلم را بدون پیاز داغ های اضافی!!!!(البته تنها از دید منتقد) در داخل کشور بسازد بسان فیلسازان دیگری که حتی شدیدترش را ساخته اند، اما بی توجهی به بحث روشنگر ساختار اینجا نمود پیدا میکند.قبادی یک فیلمساز کرد، اقلیت،شهروند درجه سوم کشور و… میباشد و در این فاکت ها با فرهادی و مدیریان قهوه تلخ حسابش جداست. ما شاهد سانسور و حتی خودسانسوری قبادی بوده ایم.در بعضی فیلم هایش ارشاد مجوز را به شرط رعایت ۲۰درصد زبان کردی دیالوگ ها با دخالت۸۰درصد فارسی هستیم درحالیکه زبان فیلم کردی است. نمیدانم اشاره ی بس باشد یانه ولی من اکتفا میکنم.
……………………
ممنون از نظری که گذاشتید
اساس ماجرا شکل گرفتن یک دیالوگ بین موافقان و مخالفان فیلم است، آن هم از نوع محترمانه اش و خوشحالیم که مخاطبان فرحیخته ای چون شماداریم
مد و مه
چه فرقی میکنه
در مورد محتوی حرفی نمیزنم به چند دلیل خیلی ساده.اما به لحاظ شکلی نقد پر بود ازاشکالات نگارشی.مثلن در همان سطور اول… “کوچید ” چنین صیغه ای برای این فعل در زبان فارسی موجود نیست.رات بگم نمیخام ملا لغتی باشم و ایراد گیری کنم اما خوبه که به مخاطب احترام گذاشته و به این موضوع هم توجه کنید.در ضمن پاسخ به نظراتتون رو هم خوندم.شماام بلدید دیگه…یکی به نعل میزنید یکی به میخ…نقد منعطف یه چیزه هر دم بیلی یه چیز دیگه.
پی نوشت: عنوان زدید حاشیه اما با این عنوان نمیشه از زیر بار نقد در رفت
پی پی نوشت: اسم سایت فوق العاده زیبا و هوشمندانه است.