این مقاله را به اشتراک بگذارید
۱- تابستان ۱۸۵۵، هنگامی که والت ویتمن سیوششساله حدود ۸۰۰ نسخه از کتاب شعرش را به خرج خودش و با عنوان برگهای علف منتشر کرد، لابد، پیشاپیش واکنش مرورنویسان روزنامهها و منتقدان مجلات را پیشبینی کرده بود (مطابق معمول، ابتدا مطلقا بیاعتنا ماندند و، بعد، ناگهان به خشم آمدند و نوشتههای ویتمن را اصلا شعر ندانستند)، چراکه خود او نیز، از دوازدهسالگی، نخست در مقام خبرنگار و، بعدتر، در نقش سردبیر در روزنامهها قلم زده بود و مناسبات حاکم بر ژورنالیسم دوران را بهخوبی میشناخت. علاوه بر آن، تا آن اندازه به نوبودگی آثارش استشعار داشت که عکسالعمل خصمانه مخاطبانی را که همواره، هنگام مواجهه با چیزی بدیع و خلافآمد عادت، احساس خطر میکنند و فریاد «واشعرا» سر میدهند انتظار بکشد. هرچه باشد، این سنخ از مخاطبان هنر و ادبیات – با اشتراک در سطح نازل سلیقه زیباشناختیشان و، نیز، در توقعات مبتذل مصرفیای که از آثار هنری دارند– شاید از بعد انقلاب صنعتی و شکلگیری طبقه متوسط، کمابیش در تمام کره ارض پخش و توزیع شدهاند، چه ایران این سالها را در نظر داشته باشیم و چه ایالات متحده سالهای دور، روزگار ویتمن را.
ویتمن هم، البته، بیکار ننشست و شخصا دستبهکار شد: یادداشتهایی درباره برگهای علف در روزنامهها نوشت و، بهجای سپردن صرف کتابش به کتابفروشیها و انتظار برای خوانده شدنش توسط مخاطب آرمانی، آن را به طور ناشناس برای نویسندگان و شاعران و منتقدان ارسال و آنان را به داوری دربارهاش دعوت کرد.
از قضا، از این میان، نسخهیی که برای رالف والدو امرسون، نویسنده و متفکر امریکایی، ارسال شده بود منجر شد به نوشتن نامهیی که مشهورترین نامه در تاریخ ادبیات امریکا قلمداد میشود. امرسون، که از سالها پیش در انتظار شاعری بود که تبعات ناگزیر زندگی امریکایی را در شعرش به تصویر بکشد، پس از دریافت آن نسخه بینامونشان، گمشدهاش را یافت و آن را با تعبیرهایی مثل «فوقالعادهترین قطعه ذکا و خرد که امریکا تا به حال پدید آورده» ستود. ویتمن بلافاصله متن نامه را در ابتدای چاپ دوم برگهای علف منتشر کرد و باعث خشم امرسون و البته، فروش بیشتر کتاب شد. کتابی که، در نخستین چاپ، از ۱۲ شعر شکل گرفته بود و قطعی نازک داشت، بهتدریج و در ویرایشهای هفتگانهیی که در زمان حیات ویتمن از آن به انتشار رسید، قطورتر و به همین میزان، مشهورتر شد.
۲- برگهای علف را اثری مانیفستیک میتوان دانست، کتابی که کنش نوشتن و انتشار آن، با فاصلهگیری معناداری از مناسبات معمول نوشتن و نشر دوران، کنشی است جهتمند و بنیادگذار: چه از لحاظ سر و شکل ظاهری نامتعارف کتاب، چه از منظر ادعایی که در مقدمهاش طرح میکند و چه به دلیل تغییر اساسیای که در مبانی زیباشناختی اشعار آن، در قیاس با شعر رایج زمانه، به چشم میخورد. بیهوده نیست که ویتمن، مدام میکوشد تا، با نوشتن درباره کتابش، آن را توضیح بدهد و از طریق ارسال آن برای منتقدان، پیامش را تبلیغ کند، پیامی که به شکلی معنادار، در طول زمان حیات او، تا دم مرگ در حال تکمیل است: آخرین ویرایش کتاب Deathbed Edition نام دارد. هرگز هیچ چهره ادبی مدرنی همچون ویتمن مورد ستایش پیروان و دوستداراناش قرار نگرفته. طرفه آنکه این خیل عظیم علاقهمندان را، غالبا، اشخاصی از دو گرایش بهظاهر متضاد تشکیل میدادهاند: یکسو، مذهبیون نوگرا بودند و، سوی دیگر، طیفی از سکولارهای علمباور. این واقعیت گیجکننده درباره ترکیب هواداران ویتمن را، اما، میبایست به عاملی درون شعر او و در دل جهانی که او در اشعارش از نو خلق میکند مربوط دانست یا، به عبارت دیگر، پیامی که او در تراز محتوایی به دنبال انتقال آن است. شعر ویتمن شعر ستایش زندگی و موهبتهای آن است، هرچند نباید این خصیصه را در سطحی ماورایی دریافت. ویتمن ستایشگر دوستی و عواطف انسانی است، عواطفی که، بهعکس تلقی رایج آن روزگار، ماهیتی البته تنانه و زمینی دارند. چنانکه مایکل وارنر در مقدمه درخشانش بر نسخه پنگوئن مجموعه آثار ویتمن مینویسد، جهان ویتمن، جهانوارهیی که او در شعرش ترسیم میکند، نیازی به رستگاری ندارد؛ پیشاپیش رستگار شده. بهتبع، سوژه شعر او – سوژهیی که قریب به نیمقرن پیش از انتشار تفسیر رویاهای فروید، بنیادگذار روانکاوی، به شقاق نفس خود آگاه است- کسی است که حیات انسانیاش را، با تمام تناقضها و کمبودهایش، میپذیرد و تقدیس میکند. عالیترین نمود آن جهان و این سوژه مدرن ویتمنی را در «سرودی برای خویشتن»، میتوان دریافت، بلندترین شعر او که آغازگر برگهای علف بوده، تا به امروز و برای قریب به ۱۶۰ سال.
۳- با اینهمه، بسیار پیش از آنکه خصایص محتوایی و جهانواره مفهومی شعر ویتمن استنباط شود و آریگویی جسمانی او به زندگی محافظهکاران ادبی زمانه را بر سر غیرت بیاورد، آنچه موجب خشم مخاطبان متوسطالحال آن روزگار شده بود خصلتی بود صوری: بلندی نامتعارف سطرها و نبود هیچ نشانی از وزن و هیچ نوعی از قافیه. باز هم، چنانکه تاریخ هنر و ادبیات نمایان کرده، نوگرایی مضمونی و به طریق اولی، بدعت زیباشناختی فقط توسط فرمهای نو و شکلهای تازه بیان میسر است.
در شعر انگلیسیزبان تقطیع، عموما، به شکل قطع کردن سطر شعری، پیش از رسیدن جمله به تمامیت معنایی خود، انجام میگرفت و باعث تشدید تنش میان آوا و معنا، دو جنبه زبان شاعرانه، میشد. افزون بر آن، استفاده از قافیه در انتهای هر سطر نیز، مجددا، بر این ترجیح آوا بر معنا میافزود. در مقابل و بهخلاف کارکرد معمول تقطیع، سطرهای ویتمن تا جایی پیش میرفتند که معنای جملات کامل شود. به این دلیل گاه یک سطر شعری ویتمن تا حد سه، چهار سطر معمول گسترش مییافت و مخاطب تنها با دیدن نقطه پایان جمله بود که متوجه تمام شدن آن میشد. این تمهید، علاوه بر جنبه آشناییزدایانهاش – که بلافاصله مخاطب را به پرسش از ماهیت متنی که میخواند وادار میکرد- موجب میشد شعر، حتی بدون حضور شاعر و صدای دکلمهاش، همچون خطابهیی غرا، پرطنین و شدتمند خوانده و در اصل، شنیده شود: خصلتی کمی به ویژگی کیفی شعر بدل میشد. رد تاثیرپذیری آشکار نسل بیت از ویتمن را نیز، حدود یک قرن بعد، از همین افزایش کمی طول سطرها و نتیجه کیفی ناگزیرش میتوان گرفت.
۴- «به این مناسبت، شاعر امریکایی، والت ویتمن، در تحتتاثیر زندگانی در آن سرزمین، قواعد اوزان و قوافی اروپایی را، که یادگار دورههای ابتدایی و سادگی بودند، تقلید نکرد. بلکه متکی به اسلوب تازهیی در اشعار خود شد و آن شعر سفید (یعنی شعر آزاد از وزن و قافیه) بود.»
بهار ۱۸۹۲، هنگامی که ویتمن سالخورده روزهای آخر زندگیاش را پشت سر میگذاشت، قطعا، هیچ نمیتوانست تصور کند که سالها بعد، نزدیک به نیمقرن بعد، شاعری ایرانی، بدعتگذار چون او و رویارو با ناملایماتی بسی بیش از او، بخشی از مقالهاش را به معرفی او اختصاص میدهد و میکوشد، با پیوند زدن تغییرات مضمونی و فرمی هنری به تغییرات کلانتر اجتماعی و سیاسی، مبنای نوآوری او و بسیاری دیگر از هنرمندان سراسر جهان را توضیح دهد. نیما یوشیج نوشتن مقاله «ارزش احساسات در زندگی هنرپیشگان» را در آذرماه سال ۱۳۱۹ به پایان برد. آن زمان او، لابد، مطلع بود که در سرزمین گل و بلبل، که بسی بیش از نیم جمعیت آن بیسوادند، کسی نام والت ویتمن امریکایی را نشنیده، چنانکه کسی نوشتهیی را که موزون و مقفی نباشد شعر نمیداند. با اینهمه، توگویی مقالهاش را – چنانکه شعرهایش- نه برای مجله موسیقی، که برای آیندگان مینوشت و برای تاریخ و برای ما.
اعتماد / مد و مه / ۱۲ خرداد ۱۳۹۲