این مقاله را به اشتراک بگذارید
از برو بچههای مجله بلک ماسک بود که در نیمه نخست قرن بیستم، انقلابی در ادبیات پلیسی به راه انداختند. هرچند چهرههای پیشرو این جریان دشیل همت و ریموند چندلر بودند، اما ارل استنلی گاردنر و یا هوراس مک کوی و… نیز به فراخور اهمیت و سبک و سیاق خاص کارشان، سهمی در این جریان داشتند که نقطه پایان بر دوران طلایی ادبیات پلیسی اروپایی گذاشت و جهت ادبیات پلیسی را که پیشتر از اروپا به آمریکا بود، از امریکا به اروپا برگردانند.
به این ترتیب ادبیات پلیسی جدیدی شکل گرفت که با واقعیت های جاری در زندگی مردم زمانه خود نسبت مستقیم داشت. این رئالیسم و اجتماعی گری در قالب رمان های نوار نویسندگان امریکایی، به جدیت ادبیات پلیسی در نزد صاحب نظران انجامید.
ارل استنلی گاردنر به سال ۱۸۸۹ در ماساچوست آمریکا به دنیا آمد و همانجا هم کودکی و نوجوانیاش را گذراند و سپس به مدرسه حقوق رفت. بعد از دانشگاه دفتر وکالتی برای خودش دستوپا کرد، اما شیفته داستاننویسی بود. در اوقات بیکاریاش شروع به نوشتن داستان کوتاه کرد. از تجربیات خودش بهعنوان یک وکیل در داستاننویسی استفاده کرد و همین باعث شد که حاصل کارش با دیگران متمایز باشد.
بعد از مدتی فعالیت پراکنده در نشریات مختلف، به بلک ماسک رفت که در روزگار خود نشریهای معیار برای داستان پلیسی بود. استفاده از تجربههای خود و خلق یک وکیل زبردست به نام «پری میسون» در آثارش، از همان ابتدا توجه و علاقه مخاطبان را برانگیخت و ازآنپس وکیل (پری میسون)، یک منشی و یک کارآگاه (پل دریک) به شخصیتهای ثابت آثار او بدل شدند و شهرتی جهانی و فوق تصور برای او، کتابهاهایش و مهمتر از همه خود شخصیت داستانی پری میسون به دست آمد.
در شهرت ارل استنلی گاردنر همین بس که به دلیل استقبال آثارش قریب به صد و پنجاه داستان پلیسی و صد اثر وسترن به نگارش درآورده است و اما در این میان پری میسون و رمانهایی که این شخصیت در آنها حضور دارد، در شهرت و اعتبار، متمایز از دیگر آثار او هستند.
او در نوشتن داستانهای پلیسی همانند اکثریت قریب به اتفاق همنسلانش از بداعتهای سبکی چندلر و همت تأثیر فراوان گرفته بود، هرچند که این تأثیرپذیری مانع بکار انداختن خلاقیت و استفاده از ویژگیهای سبکی خاص خود او نشد.
رمزگشایی از پروندههای گوناگون در آثار او به شیوهای تازه و منحصربهفرد انجام میشد و در رمانهای او بخش قابلتوجهی از رخدادها در جلسات دادرسی میگذشت که پرداخت توأم با جذابیت چنین جلساتی به دلیل سکون حاکم بر صحنه کار سادهای نبود.
شهرت شخصیت پری میسون در دهه پنجاه میلادی به حدی بود که فیلمها و سریال های بسیاری بر اساس این شخصیت و رمان های ارل استنلی گاردنر ساخته شدند. پر بیراه نیست اگر بگوییم این وکیل بی آنکه وجود خارجی داشته باشد در میانه قرن بیستم از معروف ترین وکلای جهان به شمار می رفت که ماجراهایش در قالب رمان با تیراژهای میلیونی به فروش می رسید.
سریال پری میسون در ۱۳۰ کانال پخش شد و با بیش از ۲۷۰ قسمت سالها مردم کشورهای گوناگون جهان و منجمله کشور ما را (در سالها پیش از انقلاب) به خود مشغول کرد.
با اینحال رمانهای ارل استنلی گاردنر به تعداد انگشتشماری به فارسی برگردانده شدند که این نکته با توجه به خیل رمان ها پلیسیی که در آن سال ها ترجمه و منتشر می شدند، کمی عجیب است. در حالی در همان سالها از رمانهای این نویسنده روزانه دهها هزار نسخه در امریکا به فروش میرفت.
ماجرای بازنده خوشحال ازجمله موفقترین رمانهای پلیسی او محسوب میشود که در میان همین تعداد اندکی که از آثار او به فارسی برگردانده شده، این رمان دو بار به فارسی درآمده است.
یکبار با عنوان «بازنده خوشبخت» و این بار عنوان «ماجرای بازنده خوشحال» که این دومی که به همت نشر مروارید با همکاری نشر مینا و با ترجمه رامین آذر بهرام منتشرشده و از کیفیت درخور اعتنا تری هم ازلحاظ ترجمه و هم به لحاظ سروشکل ظاهری کتاب، برخوردار است.
در این رمان پری میسون با پروندهای متفاوت روبهرو میشود، او بیآنکه چیزی از پرونده بداند، حتی از ماجرای دادخواست و محکومین اطلاعی داشته باشد، مأموریت پیدا میکند که در دادگاه بنشیند به گفتگوهای ردوبدل شده گوش کند و برداشت خود را از آنچه میگذرد اعلام کند.
اما اندکی بعد او در می یابد که اصل ماجرا حکایت تصادفی منجر به مرگ است که متهم چیزی از آن به یاد نمیآورد؛ پری میسون رفته رفته کشف میکند که در شب حادثه متهم پشت رل نبوده و یک زن آن را میرانده و….
ارل استنلی گاردنر در سال ۱۹۷۰ درگذشت، وصیت کرده بود بعد از مرگ جسدش را بسوزانند و برفراز مجمع الجزایر باجا در جنوب کالیفرنیا به باد بسپارند.
الف کتاب/ مد و مه ۲۶ شهریور ۱۳۹۳