این مقاله را به اشتراک بگذارید
گروهبان خشن و نوسرباز خام
نگاهی به فیلم تازیانه (شلاق) ، برنده اسکار نقش مکمل مرد
دیوید تامسون
مترجم: ماهان تیرماهی
«تازیانه» نخستین فیلم جدی دیمین چازل، کارگردان ۲۹ ساله است: فیلمی از مدافتاده، پرتناقض و با چالشی گزنده که ابایی ندارد اگر کلیشه، مزخرف و پر لفت و لعاب باشد اما با همه اینها به دل موضوع می رود و توجه تان را به آن معطوف می سازد. صحنه هایی پر از زد و خورد، اما در داستان فیلم خللی وارد نمی کند. لحظه تکان دهنده ای در فیلم قهرمان داستان رو به زن (که نقشش را ملیسا بنویست بازی می کند) می گوید که باید او را ترک کند، چرا که او در پی موفقیت، افتخار و تک نوازی است. خیلی ها شیفته این تفکر و خط مشی هستند. اما فقط یک مشکل وجود دارد- داستان، داستان یک درامر است! این بخشی از یک سنت مقدس در فیلم هاست: گروهبان نظام خشن و نوسربازی خام، چنان که در فیلمAn Officer and a Gentleman چنین بود و نیز دنزل واشنگتن و اتان هاوک در فیلم Training Day.
در این فیلم زندگی او در بهترین مدرسه جاز کشور می گذرد. آندر نیمن(که نقشش را مایلز تلر بازی می کند: یک هنرجوی مبتدی است که با پدرش زندگی می کند. خودش می داند که عرضه کاری را ندارد، اما چوب درام را دارد. دوست دارد درام بزند. بنابراین به دیدار ترنس فلیچر می رود (که نقشش را جی کی سیمونز بازی می کند): معلم سنگدلی که جوایز زیادی برای مدرسه کسب کرده است. تلر کار معقولانه ای انجام می دهد و ظاهرا خودش به تنهایی مدام درام تمرین می کند. او در آینده حتما موفق خواهد بود. اما فلیچر قبلا بسیار موفق بوده. بسیاری از ما از اینکه سیمونز در این بخش می خواهد حق خودش را بگیرد خوشحالیم. در تلویزیون، او در سریال های زیادی و سال های سال در نقش یک رییس احمق در آگهی های تبلیغاتی بیمه کشاورزان بازی کرده است. مثل خود فلیچر، او لاغر اندام، کچل، سیاهپوش (یک نوع خوش پوشی فاشیستی) است با خصوصیاتی که وقتی نفس می کشد او را به خوبی نشان می دهد. فلیچر آدم بدذاتی است- ظالم و یک دروغگو و معلمی که هر مدرسه ای او را رد می کند. اما گروه «تازیانه» بسیار خوشحال است چرا که وجود او برای پرورش استعداد بسیار عالی است از سوی دیگر، فلیچر اقرار می کند که در طول سال های تدریس هرگز با افراد بااستعداد روبه رو نشده است- هرچند خیلی از دانش آموزان را روانه بیمارستان یا قبرستان کرده و خیلی ها را هم اندوهگین کرده است. استعداد چیزی ورای تدریس یا نظیر آن است. در واقع با وجود این استعداد، دیگر به نصایح دیگران توجهی نشان نمی دهد تا بخواهد ۲۵ ساعت در روز تمرین کند یا از گلف بازی و سایر چیزهای اعتیاد آور دست بکشد. احساس خوبی در این کار نهفته است که به دانش آموزان گفته شود سخت کار کنید و تمرین، تمرین، تمرین را فراموش نکنید. اما این دقیقا همان چیزی است که باعث می شود یک معلم مفید باشد.
فلیچر یک داستان را چندین بار می گوید (خیلی چیزها در این فیلم تکرار می شوند)، مدام می گوید که چارلی پارکر جوان در درام زدن خیلی از مرحله پرت بود و یک روز «جو جونز» درامر یک سنج را به طرف او پرت کرد. این باعث شد که پارکر با گریه آنجا را ترک کند، رفت و مطالعه کرد و به گروه «Bird» برگشت. فکر می کنم بذر حقیقت را می توان در داستان دید، اما فکر نکنید که آن Bird می خواست یک جوری به شما درس از خودگذشتگی، اعتبار کاری یا سر وقت بودن بدهد. پارکر در ۳۴ سالگی درگذشت در حالی که پزشک قانونی تشخیص داد که جسمش ۲۰ سال پیرتر از سن اش بود. از طرف دیگر، سیمونز شخصیت نقش منزجر کننده فلیچر را با بازی جذابش به خوبی ایفا می کند، با بددهنی های فراوان و بی هیچ سرسوزنی علاقه به موسیقی. وقتی درباره ضرب حرف می زند می خواهد دیگران را بکوبد. او درباره گام و ریتم زیاد رجز می خواند اما تمام اینها برای آن است که اندرو را برانگیزاند و تحقیر کند. او هرگز گروه خاصی نداشته که بخواهد در موسیقی حرفی زده باشد. در واقع اینجاست که درام وارد می شود. بله. خیلی سینمایی است. در واقع یک جور عملکرد فیزیکی که دوربین را تحت فرمان خود درمی آورد و به درون شما نفوذ می کند. اما هرکسی که عمری را صرف موسیقی جاز کرده باشد از بی نزاکتی و منم منم گفتن های خودنمایانه در درام زدن بیزار است. «تازیانه» داستان یک سخنرانی دراز و آتشین و تک نوازی درام است تا آنجا که راجر بنیستر راه گریزی از آن ندارد. در لحظاتی سایر شاگردان اندرو از ترس و وحشت سکوت کرده و برای رفیق شان احساس شرمندگی می کنند. گروه به یک درامر نیاز دارد و چند نفری هستند که چشم سرپرستان گروه را گرفته اند مثل آرت بلکی، یا آدم پرهیجان و شوخی مثل فیلی جو جونز. اما بُت اندرو «بادی ریچ» است: فردی چون نیروگاهی قدرتمند که کتاب های فراوانی نوشت تا خودش را توصیف کند و آوازه و شهرت اش او را از خود بیخود کرده بود. همچنین درامرهایی هستند که زیاد تک نوازی نمی کنند اما می دانند که کارشان ایجاد ریتم موزیک و گروه است. آنها گاهی اوقات افراد مهربان و دوست داشتنی به نظر می رسیدند: کنی کلارک، کنی کی، تونی ویلیامز. بنابراین می توان گفت که «تازیانه» بر مبنای یک ایده ظریف و متزلزل ساخته شد و حداقل کارش این بود که از اعضای شایسته یک گروه تقدیر کرد. جی کی سیمونز یک بازیگر استثنایی است و واقعا برازنده این عنوان است. این یک فیلم دانشجویی با افراط های خشونت آمیز فراوان است و می تواند توجه را به خود معطوف بدارد. بنابراین فقط امیدواریم که آقای چازل چندان به پیام احمقانه فیلم اعتقادی نداشته باشد.