این مقاله را به اشتراک بگذارید
روایت است وقتی فردریک دار نخستین داستان پلیسی و جناییاش را برای ناشران برد، آنها این رمان را رد کردند، با این بهانه که: این چه جور داستان جنایی و پلیسی ست که در آن پلیس حضور ندارد! اما اندک زمانی بعد، این قسم آثار پلیسی و جنایی بخشی در خور توجه و ستایش را در اینگونه از رمان به خود اختصاص داد.
در آن ایام با اینکه جریان ادبیات پلیسی و جنایی رئالیستی (که زادگاهش آمریکا و خاستگاهش مجله بلک ماسک بود) بانامآورانی چون دشیل همت، ریموند چندلر، هوراس مک کوی و…خونی تازه در رگهای اینگونه، جاری ساخته و با پیوند زدن آن با زندگی و زبان مردم عادی جامعه، تحولی محتوایی و فرمی را برای آن به ارمغان آورده بود، اما هنوز این کارآگاهان خصوصی یا بازرسان پلیس بودند که رل اصلی چنین داستانهایی را بر عهده داشتند.
بنابراین نویسندگانی چون پییر بوالو – توماس نارسژاک (دو نویسنده که مشترکا باهم آثارشان را مینوشتند) و فردریک دار با نوشتن داستانهای پلیسی و جنایی تازهای که در آنها خبری از پلیسها نبود و اگر هم حضوری داشتند کمرنگ و حاشیهای بود، طرحی نو در ادبیات پلیسی و جنایی درانداختند.
در این داستانها اتمسفر و موقعیت دراماتیکی که شخصیتها در آن قرار میگرفتند از اهمیت کلیدی برخوردار بود، مرکز ثقل رمان که جنایتی در آن رخ میداد. قهرمان این داستانها نیز اغلب آدمهایی معمولی بودند که ناخواسته در مسیر عادی زندگی با حوادثی اینچنین روبهرو میشدند که دست آنها را به جنایت آلوده میکرد. این داستانها بستری بسیار مناسب برای ایجاد تنوع در الگوهای کلیشه شده ادبیات کارآگاهی فراهم آورد و برخلاف تصور اولیه ناشران با استقبال بسیار خوبی نیز روبهرو شدند.
از جایگاه نویسندهای که نخستین اثرش بدون ناشر مانده بود، تا مقام یکی از نویسندگان محبوب فرانسوی میانه قرن بیستم را فردریک دار بهسرعت پیمود. او در سال ۱۹۲۱ متولد شد و در سال ۲۰۰۰ درگذشت. نویسندهای بسیار پرکار بود و برای نوشتن بیش از ۳۰۰ اثری که منتشر کرد؛ بهغیر از نام اصلی خود از بیش از بیست نام مستعار نیز استفاده کرد. بهترین آثارش را یا بانام اصلی خود امضا کرد و یا بانام مستعاری تحت عنوان سن آنتونیو. آثارش گاه از چنان لحظههای درخشانی برخوردار است که از قریحه و توانایی بسیار بالای او در نویسندگی حکایت میکند؛ بیاغماض میتوان پذیرفت که اگر با تأمل و وسواس بیشتری کارکرده بود، به نتایج بسیار خوبی در داستاننویسی رسیده بود. او بانام سن آنتونیو رمانهایی مینوشت که به دلیل برخورداری از طنزی ویژه و لحن و زبان منحصربهفرد غیرقابل تقلید بودند. به دلیل اینکه چنین ویژگیهایی ریشه در نثر داستانهایش داشتند، خواندن آنها تنها در زباناصلی از لطف و ظرافت کامل برخورداراست و در ترجمه بخش اعظم آن از بین میرود.
بههرروی این مسئله نشان از آن دارد که فردریک دار ازجمله جنایینویسانی نیست که تنها به جذابیتهای حادثهپردازان توجه دارد و از ظرافتهای ادبی غفلت میکند. این نکته در رمان قیافه نکبت من نیز دیده میشود. او به لحاظ روایی به شیوه معمول از روایت اولشخص بهره برده که در نزدیکی خواننده به رمان و شکلگیری ارتباطی قوی بسیار مؤثر عمل میکند.
فردریک دار ازجمله نویسندگانی ست که با توجه به اهمیت چگونگی آغاز داستان، غالباً از شگردهایی پیشبینینشده و جذاب استفاده میکند. چنانکه گویی دست خواننده را گرفته و بهجایی میبرد که نطفه داستان گذارده میشود. اتفاقی تکاندهنده و موقعیتی جذاب و کنجکاویبرانگیز را تدارک میبیند که خواننده را به دنبال خود بکشد، چنانکه کمی بعد با درگیر شدن در ماجرا نتواند کتاب را زمین بگذارد.
رمان قیافه نکبت من ماجرای فرانسوا روا نویسنده ایست که روزگاری بهواسطه قدرت قلم و انتقادهای تند و تیزش چهرهای محبوب به شمار میرفته؛ اما در زمان جنگ بهواسطه ایده اتحاد با آلمان به جرم خیانت به کشور به اعدام محکوم میشود، او از کشور گریخته سیزده سال مخفیانه در اسپانیا زندگی کرده اما سرانجام دلش هوای وطن میکند. برای شناخته نشدن چهرهاش را به دست یک جراح پلاستیک میسپرد. اما چهره جدیدش حالتی ناخوشایند پیدا میکند. او درهمان روزهای ابتدایی بازگشتش به پاریس در کافه توسط یکی از کارمندان قدیمی روزنامه شناخته میشود. فرانسوا هویت قبلیاش را انکار میکند، اما مرد با گذاشتن کارت ویزیتش روی میز به او پیشنهاد کمک میکند.
پس از رفتن مرد فرانسوا به کارت ویزیت تکیه دادهشده به فنجان نگاه میکند که همچون دیوار پشت جوخه اعدامش تداعی میشود. نویسنده از این تصویر ذهنی جذاب واسطهای تأثیرگذار میسازد تا مخاطب با درک موقعیت خطیر قهرمان داستان (راوی)، صفحات بعد را بخواند و اینچنین لحظهبهلحظه بیشتر در دامی که نویسنده برای جذب او پهن کرده گرفتار میشود!
داستانی که در ادامه با کنار هم نشاندن عناصر روایی که بهدقت چیده شدهاند، حکم یک بازی را پیدا میکند. بازی جذابی که خواننده با لذت در آن شرکت میکند و هرچه داستان پیش میرود، با حقایقی تازه روبهرو میشود که به رازگشایی بیشتر داستان میانجامد و همانطور که در دیگر آثار این نویسنده شاهد هستیم پایانی تکاندهنده در انتظار خواننده است.
در این رمان نیز تنهایی، دلمردگی و اندوه قهرمان داستان او را آماده شرکت در رابطهای عاطفی قرار میدهد. بنابراین فردریک دار همانند بسیاری از آثارش حال هوای عاشقانه را با تمی جنایی بهخوبی پیوند میزند.
در آثار فردریک دار ساختار روایی داستان اگرچه اغلب خطی و مبتنی بر توالی رخدادهاست، اما این روایت خطی بهظاهر ساده، از تاروپود بسیار محکمی برخوردار است. اشاره به این ساختار بههمپیوسته آنهم در داستانی که طرح کلیاش بر فریب و بازی دادن قهرمان اصلی استوار است، میتواند باعث لو رفتن ماجرا شده و بخش قابلتوجهی از لذت خواندن رمان از بین میرود. پس توصیه میشود خواننده لذت کشف و شهود این داستان پرکشش را برای نخستین بار از دست ندهند.
تکمله:
معمولاً رسم بر این است که ناشر هنگام انتشار یک کتاب، بهضمیمه خودِ کتاب، متنی را نیز در اختیار وبسایتهای خبری قرار میدهد. متنی که اغلب برای راحتی کار بیکموکاست توسط این وبسایتها بهعنوان معرفی کننده کتاب منتشرشده و توسط دیگر سایتها نیز بازنشر میشود.
اما جالب اینکه ذیل مشخصات رمان قیافه نکبت من اثر فردریک دار خلاصهی داستان کتابی دیگر از همین نویسنده (چمن) که کمی پیشازاین توسط نشر جهان کتاب به بازار آمده بود، قرارگرفته و این اشتباه سهوی توسط برگه تبلیغی کتاب، باعث شد برخی از وبسایتهای بزرگ و نامدار، بیآنکه خود کتاب را تورق کرده باشند و یا لااقل توجه کنند که چنین متنی را پیشتر نیز منتشر کردهاند، همان اشتباه سهوی در مقیاس کوچک را به شکل وسیع در فضای مجازی منتشرکرده و بهرسم بازنشر وبسایتها از یکدیگر به شکلی گسترده در فضای مجازی منتشر شود… نتیجهگیری از تکمله به عهده خودتان!
****
قیافه نکبت من
نویسنده: فردریک دار
ترجمه: عباس آگاهی
ناشر جهان کتاب، چاپ اول ۱۳۹۳
۱۳۴ صفحه، ۷۰۰۰ تومان
الف کتاب