این مقاله را به اشتراک بگذارید
تحلیلی بر کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در گفت و گو با قدرتالله حسنزاده
مصدق چرا و چگونه سقوط کرد؟
سعید شمس
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یکی از مهمترین سر فصلهای تاریخ معاصر ایران است. در پی تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بر آمده از جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران، کودتای ۲۸ مرداد و سقوط دولت ملی دکتر مصدق، پایان یک فصل و آغاز فصل جدیدی درتاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران بود.
به جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و دکتر مصدق و موافقان و مخالفانش و نیز کودتای ۲۸ مرداد، از زوایای مختلفی میتوان نگریست. آنچه میخوانید حاصل گفتوگویی است با قدرتالله حسن زاده، روزنامه نگار و پژوهشگر.
در پی استعفای دکتر مصدق از نخستوزیری و شکلگیری قیام ۳۰ تیر۱۳۳۱ که به قدرت رسیدن مجدد او انجامید، حضور گسترده مردمی در حمایت از دکتر مصدق را شاهد هستیم، اما چرا در زمان واقعه کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، حضور گسترده مردمی در دفاع از نهضت ملی و دکتر مصدق دیده نمیشود؟
چگونگی و میزان حضور مردم در هر میدان و صحنه سیاسی و اجتماعی، تا حدود زیادی به چگونگی و میزان منابع بسیجگری و رهبران بسیجگر بستگی دارد. درواقعه قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱، اتحاد و ائتلاف گسترده میان نیروهای ملی و مذهبی و رهبری آنان، مهمترین عامل بسیجگری و حضور مردم در صحنه بود. اما در واقعه کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، دیگر آن اتحاد و انسجام میان نیروهای ملی و مذهبی و رهبران آن دیده نمیشود. به سبب نبودن منابع و امکانات بسیج گری در دفاع از دکتر مصدق، او در شرایطی قرار گرفت که نتوانست از پشتیبانی و حمایت گسترده مردم برخوردار شود. هنگامی که نیروهای ملی و مذهبی به رهبری دکتر مصدق و آیت الله کاشانی با شعار ملی شدن نفت ایران به یکدیگر نزدیک شدند، زمینه بسیار مناسبی برای کسب حمایت گسترده مردمی در دفاع از نهضت ملی و دکتر مصدق وجود داشت که در قیام ۳۰ تیر به خوبی انعکاس و تجلی داشت. اما پس از اختلافاتی که میان رهبران مذهبی و رهبران ملی جنبش از یکسو و اختلافات داخلی که میان جبهه ملی به وجود آمد، نهضت ملی از درون ضعیف شد. با اختلاف به وجود آمده میان همکاران گذشته مصدق علیه او، مصدق کاملاً در موضع ضعف قرار گرفت. مصدق در آستانه و همزمان با واقعه کودتای ۲۸مرداد نه تنها حمایت و همراهی آیت الله کاشانی را از دست داده بود، بلکه بسیاری از شخصیتهای اصلی جبهه ملی نیز یا دست از ادامه حمایت او کشیدند و یا به مخالفت با او برخاسته بودند. دقت کنیم که جبهه ملی اول از یک ائتلاف چندگانه از جمله حزب زحمتکشان، حزب ملت و مجمع مجاهدین اسلام تشکیل شده بود، که به تدریج و به ویژه پس از قیام ۳۰ تیر، این ائتلاف از هم پاشید. از هم پاشیدن این ائتلاف یعنی از هم پاشیدن منابع و امکانات حمایتی و مقاومتی دکتر مصدق از درون و آماده شدن مخالفان مصدق از اردوگاه دربار شاه و قدرتهای خارجی بر ضد مصدق.
درباره چگونگی اختلافات داخلی جبهه ملی بیشتر توضیح دهید. پی آمدهای این اختلافات داخلی از چه نقشی برخوردار بود؟
ببینید، حزب ملت ایران در آستانه کودتا، کاملاً خنثی بودند. گرچه این حزب از پایگاه اجتماعی نیرومندی برخوردار نبود، اما حاضر نشدند از همان نفوذ اجتماعی هر چند محدود خود نیز به نفع حفظ دکتر مصدق استفاده کنند. به ویژه خروج حزب زحمتکشان به رهبری مظفر بقایی از جبهه ملی و مخالفت او با مصدق، به شدت از توان جبهه ملی و مصدق کاست. انشعاب در حزب زحمتکشان و خروج گروهی از آن حزب و تشکیل گروه موسوم به نیروی سوم به رهبری خلیل ملکی، تجلی اختلافات عمیق در جبهه ملی بود. حتی حسین مکی که یکی از یاران نزدیک مصدق واعضای با نفوذ جبهه ملی از حزب زحمتکشان بود، به صف مخالفان مصدق پیوست. مجمع مجاهدین اسلام به رهبری کاشانی،قدرتمندترین عضو ائتلاف جبهه ملی اول بود که به غیر از نفوذ این مجمع، نفوذ سنتی آیت الله کاشانی در توده مذهبی مردم، موقعیت جبهه ملی را تحکیم بخشیده بود. اما به دنبال اختلافات کاشانی و مصدق به ویژه پس از قیام ۳۰ تیر، این تشکل از جبهه ملی خارج شد. این مجمع و آیتالله کاشانی در آستانه واقعه کودتای ۲۸ مرداد از هوادارانشان نخواستند در جهت حمایت از دکتر مصدق به خیابان بیایند. یاران اندکی مانند خلیل ملکی که همچنان به مصدق وفادار ماندند نیز قدرت بسیجگری توده مردم را درمقایسه با قدرت بسیجگیری جبهه ملی در دوران اوج قدرتش و ائتلاف نیروهای مذهبی و ملی را نداشتند. این یک واقعیت تاریخی است که باقیمانده جبهه ملی پس از خروج مجمع مجاهدین اسلام و حزب زحمتکشان ازائتلاف جبهه ملی، پیکره نیمه جانی بود که در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، مرگ آن رسماً اعلام شد.
با توجه به چندگانگی مواضع حزب توده در برابر نهضت ملی و دکتر مصدق در مقاطع مختلف، سیاست و مواضع حزب توده در آستانه و همزمان با وقوع کودتای ۲۸ مرداد چه بود؟
حزب توده در آستانه کودتا دچار نوعی سردرگمی و انفعال بود. عدهای از اعضای حزب توده معتقد به حمایت از دولت مصدق و خواهان نزدیکی به او بودند، اما اکثریت اعضای مرکزی حزب توده مخالف چنین سیاست و مواضعی بودند. علت اصلی مخالفت حزب توده با مصدق ادعای آنان در نزدیکی سیاستهای مصدق به دولت آمریکا بود که آن را مغایر مصالح حزبی و دولت شوروی میدانستند. بنابراین ترجیح دادند در واقعه کودتا سکوت کنند. تا زمانی که در جریان ملی شدن صنعت نفت پای آمریکا به وسط نیامده بود و تنها حرف از مقابله با انحصار نفتی انگلیس در جنوب ایران بود، حزب توده با جبهه ملی همراهی کرد و حتی چند اجتماع خیابانی را به نفع دولت دکتر مصدق به راه انداخت. اما به مجرد اینکه مصدق به آمریکا نزدیک شد، حزب توده از حمایت جنبش ملی شدن نفت و مصدق خودداری کرد و در مقاطعی نیز مصدق را مورد سختترین حملات و دشمنی خود قرار داد. این نکته را ایرج اسکندری یکی از اعضای گروه ۵۳ نفر و از پایهگذاران و اولین رهبر حزب توده در ایران آشکارا تصریح کرده است که :«چون میدانستیم جریان ملی شدن صنعت نفت و تلاش مصدق و جبهه ملی در راستای حفظ منافع بورژوازی ملی است از آن حمایت کردیم، اما متأسفانه با این تلقی غلط که دکتر مصدق در مخالفت با انگلیس به آمریکا نزدیک شده است به تبعیت از سیاستهای حزبی خودمان که مبتنی بر تخاصم با آمریکا در چارچوب تضاد شوروی با آمریکا قرار داشت، تصور کردیم که مصدق از موضع دفاع از منافع بورژوازی ملی خارج وشروع کرده به وابسته شدن به بورژوازی کمپرادور و امپریالیسم آمریکا و بنابراین شروع کردیم به مخالفت با مصدق». این اظهارات اسکندری به خوبی نشان میدهد که مصدق در مقاطعی از روند نهضت تحت فشار حزب توده بوده و در آستانه کودتای ۲۸ مرداد از حمایتی که آن حزب در میان لایههایی از توده مردم به نفع مصدق میتوانست به عمل آورد، محروم بود.
ارزیابی و تحلیل شما از سیاستها، مواضع و نقش دولت انگلستان در واقعه کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ چیست؟
انگلستان که در نتیجه ملی شدن نهضت نفت ایران ضربه سنگین اقتصادی و سیاسی را تحمل میکرد، به طور عمده راه حل مسئله نفت را خلع دولت مصدق میدانست. جکسون در کنفرانس خبری در لندن اعلام کرد تا هنگامی که دولت دکتر مصدق قدرت را در ایران در دست دارد، نمیتوان به ازسرگیری مذاکرات و نتایج آن امیدوار بود. در ورای راهحلهای دیپلماتیک، انگلستان به راه حلهای غیر سیاسی نیز بیتوجه نبود. از جمله ارجاع اختلافات به دیوان بینالمللی دادگستری و شورای امنیت، فشارهای اقتصادی به ایران، تحرکات نظامی در مدیترانه شرقی و سواحل ایران و استقرار درعراق به عنوان مرکز تمرکز نیروهای نظامی انگلستان برای حمله به ایران. انگلیسیها حتی طرح اشغال آبادان را نیز آماده کرده بودند که به علت عدم حمایت آمریکا، شروع عملیات نظامی منتفی شد. هنگامی که بریتانیا از مؤثر واقع شدن راهحلهای سیاسی و نظامی برای سرنگونی دولت مصدق ناامید گردید، کودتا را به عنوان یک راه حل بررسی کرد.
مواضع دولت آمریکا را در برابر دکتر مصدق و نهضت ملی ایران چگونه ارزیابی میکنید؟ چرا دولت آمریکا به رغم تأکید فراوان اولیهاش برای استفاده از روشهای دیپلماسی، در همسویی با دولت بریتانیا از طرح کودتا علیه مصدق حمایت و در آن مشارکت کرد؟
انگلیسیها همواره میکوشیدند تا دولت آمریکا را به سرنگونی مصدق متقاعد و از حمایت آن دولت بر ضد مصدق برخوردار شوند. زمانی که بریتانیا تصمیم به اقدام نظامی در ایران گرفت، پرزیدنت ترومن با آنها مخالفت کرد و برای برقراری گفت و گو بین طرفین، مشاور خود آورل هریمن را به ایران فرستاد که نتیجهای حاصل نشد.
دولت بریتانیا در تلاش سیاسی خود برای به دست آوردن همکاری دولت آمریکا، روی خطر نفوذ کمونیستها در ایران تکیه میکرد. این دولت میکوشید روح ترس را از آمریکاییها که معتقد بودند سقوط مصدق موجب به قدرت رسیدن کمونیستها در ایران میشود بیرون کند. در تعقیب این هدف، پس از قطع روابط انگلیس و ایران، وودهاوس عازم واشنگتن شد و کوشید مقامات آمریکایی را متقاعد و حمایت سیا را جلب کند. در این راستا خطر کودتا توسط حزب کمونیستی توده را خاطر نشان کرد. روزولت رئیس سازمان سیا پس از ملاقاتی با مقامات انگلیسی در لندن و بازگشت به آمریکا، نتیجه مذاکرات خود را به طور محرمانه برای آلن دالس معاون سیا توضیح داد.
زمانی که انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا برگزار شد و آیزنهاور کاندیدای حزب جمهوریخواه جانشین ترومن شد، شرایط به سود انگلستان تغییر کرد. دولت بریتانیا موفق شد دولت جدید آمریکا را متقاعد سازد که دولت مصدق به زیان غرب عمل میکند و بدین ترتیب توانست آمریکاییها را با طرح کودتا علیه مصدق همراه سازد. طرح کودتا را مقامات انگلیسی تهیه کرده بودند و وودهاوس هنگامی که به آمریکا بازگشت، خلاصهای از طرح را با خود برد. براساس این طرح، انگلیسیها از دو نیروی مجزا بهره میبردند. دسته اول سازمان شهری تحت هدایت برادران رشیدیان از ثروتمندان با نفوذ ایران متشکل از افسران عالی مرتبه پلیس، چندین نماینده مجلس و سناتور و عدهای از روزنامهنگاران و سیاستمداران و نیز لمپنها و ولگردهای خیابانی بود. مقرر شده بود که آنها تهران را تحت کنترل درآورند و سپس مصدق و وزیرانش را بازداشت کنند. عوامل دیگر که در طرح بریتانیا جای گرفته بودند رؤسای قبایل جنوب ایران بودند که باید روزی که سازمانهای شهری عملیات خود را شروع میکردند در شهرهای بزرگ جنوب قدرتنمایی میکردند.
سرانجام نمایندگان دولت بریتانیا در ۳ فوریه ۱۹۵۳ در واشنگتن گرد آمدند و طرح کودتای چکمه را با نام عملیات آژاکس به تایید آمریکاییها رساندند و توافق شد عملیات آژاکس به صورت مشترک اجرا گردد. برای جانشینی مصدق، آمریکاییها ژنرال فضل الله زاهدی را انتخاب کردند. در پایان مارس ۱۹۵۳ این طرح را چرچیل نخستوزیر وایدن وزیر خارجه انگلستان و آیزنهاور رئیس جمهور و جان فاستر دالس وزیر امور خارجه آمریکا تصویب کردند. در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۳ جلسه نهایی برای اجرای کودتا در دفتر وزیر امور خارجه آمریکا برگزار شد و آمریکاییها جزئیات این طرح را که به تصویب انگلیسیها رسیده بود بررسی نهایی و آن را تصویب کردند. پس از تصویب نهایی طرح کودتا، سازمان سیا مسئولیت اجرای آن را در ایران و روزولت فرماندهی کل عملیات کودتا را برعهده گرفت. و بدین ترتیب با همکاری انگلیسیها و آمریکاییها از یکسو و اختلافات شدید داخلی که زمینه را برای قدرتهای خارجی مخالف نهضت ملی و دکتر مصدق تسهیل و تسریع کرده بود، دولت ملی مصدق سقوط کرده و سر فصل جدیدی از استبداد سیاسی داخلی و گسترش نفوذ قدرتهای خارجی در ایران آغاز شد.
آرمان