این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
رمان "همنوایی شبانه ارکستر چوبها" نوشته رضا قاسمی، نویسنده ایرانی مقیم فرانسه، به زبان عربی منتشر شد. رمان به تازگی از سوی انتشارات "ربیع العربی" در قاهره منتشر شده و مورد استقبال محافل ادبی قرار گرفته است.
از جمله صفحه فرهنگی خبرگزاری "الجزیره" از "درونمایه بدیع و سبک بیان مدرن" رمان ستایش کرده است.
رمان توسط غسان حمدان از زبان فارسی به عربی ترجمه شده است. به گفته رضا قاسمی آقای حمدان در بغداد زندگی و کار میکند و هنگام ترجمه رمان "همنوایی شبانه ارکستر چوبها" به عربی، با نویسنده آن در تماس بوده است. روی جلد کتاب ذکر شده که این اثر از پرفروشترین داستانهای منتشرشده در ایران بوده است.
به گزارش مد و مه، رمان رضا قاسمی به زبان فرانسوی نیز منتشر شده است. رضا قاسمی به بیبیسی فارسی گفت که ترجمه رمان نوگرای او به زبانهای انگلیسی و آلمانی نیز انجام گرفته و در آینده نزدیک منتشر خواهد شد.
اولین رمان رضا قاسمی (متولد ۱۳۲۸ در اصفهان) نخست در سال ۱۳۷۵ در آمریکا به چاپ رسید و سپس در سال ۱۳۸۱ در ایران انتشار یافت و مورد استقبال زیادی قرار گرفت، چند جایزه ادبی دریافت کرد و در مدتی اندک چند بار تجدید چاپ شد.
یک رمان مدرن
رمان "همنوایی شبانه ارکستر چوبها" سبکی مدرن دارد و از قواعد سنتی روایت سرپیچی میکند. در بازگویی ماجراها هم زمانها و مکانها به هم میریزد و هم مرزهای خیال و واقعیت.
داستان از دیدگاه اول شخص روایت میشود. راوی یک روشنفکر ایرانی است که به کشور فرانسه پناهنده شده و اکنون در اتاق زیرشیروانی بالاخانهای در پاریس زندگی میکند. او در طبقه ششم ساختمانی کهنه با چند ایرانی و فرانسوی همخانه شده که مانند او زندگی نابسامانی دارند.
راوی که "از بد حادثه" گذارش به دیار غربت افتاده، در میان همسایگانش نیز غریبهای است با روابطی ناخواسته و تحمیلی. از سویی به آنها کینه میورزد و از سوی دیگر از آنها وحشت دارد، چون گمان میکند خطری برای او هستند.
به موازات این مضمون "واقعی"، که روایت سرگذشت "عادی" یک پناهنده سیاسی است، خلجانهای ذهن خسته راوی نیز بازگو میشود، با انبوه خاطرات و کابوسهایی که در یک زندگی پریشان ریشه دارند. این عوالم خیالی با رویدادهای واقعی درمیآمیزد و به رمان لحنی مرموز و مالیخولیایی میدهد.
رمان رضا قاسمی یک رمان در رمان است. راوی پیش از این داستانی نوشته است به نام "همنوایی شبانه ارکستر چوبها". رمانی که حالا در دست خواننده است، رمانی است که خود را از حیطه اقتدار "راوی" بیرون کشیده و به حیاتی مستقل از او ادامه داده است.
این نکته در بخشهای آخر کتاب آشکار میشود: "کتاب را من سالها پیش نوشته بودم. خیلی پیشتر از آنکه همه آن اتفاقات رخ بدهد. داستانی کاملا خیالی… در آن هنگام هیچکدام از شخصیتها را نمیشناختم. بعد زندگیها هم شبیه این کتاب شد… بیشتر شبها این کتاب را بازنویسی میکردم… میخواستم با تغییر ماجراها سرنوشتی را که در انتظارم بود عوض کنم… پس ماجراها را تعدیل یا تحریف میکردم."
اما ترفندهای راوی برای فرار از حکم تقدیر مؤثر واقع نمیشود: سرنوشت زورمند و بیرحمانه پیش میرود و سرانجام مرگ او را رقم میزند؛ اما با مرگ او "داستان" متوقف نمیشود و روایت، این بار بدون راوی، به "نوشتن خود" ادامه میدهد.
‘