این مقاله را به اشتراک بگذارید
گفتوگو با ابوالحسن داودی، کارگردان «رخ دیوانه»
حق نداریم مناسبات خودمان را به جوانان دیکته کنیم
سحر عصر آزاد-بیتا موسوی
ابوالحسن داودی فیلمسازی اجتماعی است که توجه ویژهای به مسائل جوانان به خصوص رابطه و گسست بین نسلها در دوران گذار از سنت به مدرنیسم دارد. «رخ دیوانه» حاصل این دغدغهمندی و البته اهمیت او به همکاری با فیلمنامهنویسان مستقل است که جوایز مهمی را از سی و سومین جشنواره فجر دریافت کرد از جمله سیمرغ بهترین فیلم مردمی. حضور بیتا منصوری به عنوان تهیهکننده فیلمهای همسرش، همکاریهای این زوج هنرمند را بیش از پیش مورد توجه قرار میدهد تا پای صحبتهای آنها از تجربه ساخت «رخ دیوانه» بشنویم.
فکر میکنم بیشتر جوانان تصویر خودشان را در«رخ دیوانه» فارغ از نق نقهای نسل ما دیدند. در فیلم «تقاطع» بعضی از جوانان به من اعتراض کردند که این تصویری که ارایه کردید، تصویر ما نیست بلکه آرمان شما است و من بعدها متوجه شدم این حرف درست بوده است. در شرایط فعلی شناخت ما از نسل جوان بهشدت کم شده است. در این نسل خانواده تعریف دیگری پیدا کرده چراکه ارتباطات آنها با یکدیگر کمرنگتر شده است. در این شرایط آیا ما حق داریم که مناسبات خودمان را به آنها دیکته کنیم؟ این مساله باعث شد نخستین موضوعی که به عنوان دکترین فیلمساز در «رخ دیوانه» مدنظر قرار دهم این باشد که نسبت به این نسل قضاوت نکنم و فکر میکنم این موضوع در فیلم تاثیرگذار بوده است
برایم مهم بود که نشان بدهم از زمان فیلم «تقاطع» تا به امروز رابطه نسلها چه تغییری کرده است. در فاصله ١٠ سالی که بین این دو فیلم گذشته، این روابط در سطح جامعه تغییرات اساسی کرده است. من به عنوان یک فیلمساز اجتماعی خودم را موظف میدانم که نشانههای این تغییر را در آثارم نشان دهم. وقتی قرار است به این موضوع اشاره کنیم پس باید مابهازای آن را هم در فیلم نشان بدهیم
باید بپذیریم زبان سینما به کلی تغییر کرده اما متاسفانه سینمای ایران هنوز با زبان قدیم سینما به حرکت خود ادامه میدهد. واقعیت این است که زبان ارتباطی و تصویری در همه جهان کاملا تفاوت کرده و همه ملتها به نوعى تحت تاثیر انواع فضاهای مجازی هستند. بر همین اساس شکل فرهنگ دنیا در حال تغییر است و بیشتر هویت مجازی افراد است که دیده میشود تا هویت حقیقی آنها
عمدتا مولفههای مشترکی را در آثار سینمایی خود دنبال میکنید که دغدغه مسائل مربوط به جوانان یکی از آنهاست. بسیاری از فیلمسازان مدعی پرداختن به چنین مضامینی هستند اما از زاویه دید خود این مساله را دنبال میکنند و عمدتا هم موفق نمیشوند. اما در آثار شما این دغدغه مسیر درستی را طی میکند. چطور این دغدغه شکل گرفت و مساله شما شد؟
من خودم به واسطه دو فرزند دختر و پسری که دارم با فضای جوانان در ارتباط هستم. البته دخترم ایران نیست اما پسرم در همین سن و سال است. این شاید نقطه اولیه دغدغه من نسبت به جوانان باشد. از گذشته در کنار سینما علاقه زیادی به جامعهشناسی داشتم و تحصیلاتم را مقاطعی در این رشته گذراندم. به همین دلیل همیشه وجه اجتماعی اتفاقات برایم پررنگ بوده است. دوران جوانی خودم در شرایط دوران گذار به انقلاب و مسائل بعد از آن گذشت، بحرانهای اجتماعی زیادی را از سر گذراندم و از میانسالی به بعد بیشتر نگران این نسل جوان بودم و به عنوان یک نسل قدیمیتر همیشه فکر میکردم که این گروه چگونه میتواند این شرایط را ادامه دهد. قرار است آرمانهایشان چه چیزی باشد یا تکیهگاه آنها به کجاست؟ همیشه این سوال برایم مطرح بود که فضای موجود چه تاثیری روی رشد اجتماعی آنها داشته و به آینده و گذشته چگونه نگاه میکنند؟ این موضوع جدای از بحث فیلمسازی همیشه موضوع جذابی برای من بوده است و فارغ از هر فیلمنامهای همیشه آن را پیگیری کردهام.
به همین دلیل عنوان کردم جزو مولفههای مشترک آثار شما است مثل «تقاطع» که مساله اصلی جوانان هستند یا «نان و عشق و موتور ١٠٠٠» که این موضوع در حاشیه مطرح میشود.
شاید شروع این ماجرا به فیلم «مرد بارانی» بازگردد که سال ٧۵ ساخته شد و بعد در فیلمهای «نان، عشق و موتور ١٠٠٠» و «تقاطع» آن را دنبال کردم. البته در «رخ دیوانه» دیگر به مساله اصلی فیلم تبدیل شده بود. از طرف دیگر به دلیل پنج سال بیکاری اجباری که برای من ایجاد شد، این فرصت به وجود آمد تا شخصا درکنار تحقیقات مستقیم، وارد فضای ارتباطات مجازی شوم و به عنوان یک کاربر به دنبال کشف و شهود این روابط در دنیای مجازی بروم. بسیاری از رفتارهای اجتماعی که در جامعه میبینم وقتی از صافی ارتباطات مجازی رد شده، به نوعی باعث تغییر فرهنگ شده، روابط را
تحت الشعاع قرار داده و شکل ارتباطات را تغییر داده است. این فضا حتی ارزشها را متفاوت کرده و روی مسوولیتهای فردی و اجتماعی تاثیر گذاشته است. در ١٠ سال اخیر متاسفانه شکل هدایت جامعه به گونهای بوده که نه تنها نسل ما را از آرمانهایمان دور کرده بلکه بهشدت روی نسل جوان تاثیر داشته که آنها را به سمت فضایی ماکیاولیستی هدایت کرده که بیشتر زمان حال برایشان اهمیت پیدا کند. در این شرایط آینده برای آنها به یک نمای مبهم و گنگ و غیرقابل دسترس تبدیل شده که گویی هیچوقت نمیتوانند تصویری از آن داشته باشند. از طرف دیگر به دلیل شعارهای تحکمی و غیر ملموسی که معمولا از بالاتر تزریق شده و با واقعیت های جامعه تفاوتهای فاحشی دارند، عملا نوعی بیاخلاقی اجتماعی ترویج پیدا کرده و ارزشهای اجتماعی را کمرنگ کرده است. خصوصا به دلیل جنس رفتاری که این هشت سال اخیر در لایههای حکومت دیدیم تقریبا اکثریت جوانها به این سمت رفتهاند که انگار پایبندی به ارزشهای اجتماعی فایدهای ندارد. نسل ما با جوانانی روبهرو شد که فقط به فکر راههای فرار از این پایبندیها هستند و نه تنها دیگر گذشته و آینده برایشان اهمیت ندارد بلکه فقط از زمان حال استفاده میکنند. تصویر این اتفاقها برای من دهشتناک بود و همه این مسائل باعث شد فکر کنم که به عنوان یک فیلمساز – اگر قرار باشد روی فیلمنامهای کار کنم- باید این موضوع را مدنظر قرار دهم و یکسری ارزشها و اخلاقیات از دست رفته را یادآوری کنم. البته این یادآوریها و هشدارها به شکل تبلیغاتی در نگاه رسمی حکومتی دیده میشود اما بیشتر جنبه نکوهش دارد. به همین دلیل با توجه به دیدگاهی که داشتم و قرار بود آن را در فیلمنامه «رخ دیوانه» دنبال کنم با یک شمشیر دولبه سر و کار داشتم که میتوانست فیلمنامه و فیلم را به یک کار سفارشی تبدیل کند.
دقیقا این یکی از آسیبهای اولیه کار روی چنین سوژهای است اما شما حرکت روی این لبه تیغ را به درستی انجام دادید و رسیدن به نتیجه که اقشار مخاطب جوان را با خود همراه کند، اهمیت زیادی دارد. برای حرکت درست روی این لبه تیغ در کنار آسیبشناسی اجتماعی که مد نظرتان بود، چه تمهیداتی اندیشیدید؟
فیلمنامه «رخ دیوانه» حداقل ازپنج شش سال پیش دست من بود. در این مدت فرصتهایی پیش آمد تا من و محمدرضا گوهری در زمانهای کافی راجع به این موضوع صحبت کنیم. نخستین نسخه فیلمنامه که هفت یا هشت سال قبل توسط گوهری نوشته شد با آنچه ساخته شد بسیار فرق داشت چراکه شرایط جامعه در زمان ساخت عوض شده بود. زمانی که نخستین بازنویسی این فیلمنامه انجام شد، ارتباطات مجازی بیشتر به یاهو مسنجر محدود بود و گروه خاصی از جوانان از آن استفاده میکردند. حتی دسترسی به اینترنت هم در آن زمان محدود بود. به عقیده من آنچه باعث شد این فیلم از لبه تیغ به درستی بگذرد و مورد قبول اکثریت جوانها قرار بگیرد این بود که در این مدت علاوه بر اینکه من وگوهری به لحاظ فکری و موضوعی مرتب روی متن کار کردیم، افراد زیادی هم این فیلمنامه را خواندند که بیشتر جوانان بودند. من تاثیر متن را از آنها میگرفتم و از گوهری میخواستم این جزییات را به فیلمنامه اضافه کند. فکر میکنم بیشتر جوانان تصویر خودشان را در«رخ دیوانه» فارغ از نق نقهای نسل ما دیدند. در فیلم «تقاطع» بعضی از جوانان به من اعتراض کردند که این تصویری که ارایه کردید، تصویر ما نیست بلکه آرمان شما است و من بعدها متوجه شدم این حرف درست بوده است. در شرایط فعلی شناخت ما از نسل جوان بهشدت کم شده است. در این نسل خانواده تعریف دیگری پیدا کرده چراکه ارتباطات آنها با یکدیگر کمرنگتر شده است. در این شرایط آیا ما حق داریم که مناسبات خودمان را به آنها دیکته کنیم؟ این مساله باعث شد نخستین موضوعی که به عنوان دکترین فیلمساز در «رخ دیوانه» مدنظر قرار دهم این باشد که نسبت به این نسل قضاوت نکنم و فکر میکنم این موضوع در فیلم تاثیرگذار بوده است.
ویژگی مهم «رخ دیوانه» تازگی است که در ساختار فیلم دیده میشود. مطمئنا این ویژگی از زمان نگارش فیلمنامه وارد جنس کارگردانی هم شده است. چه زمانی به این نتیجه رسیدید که برای روایت این قصه که در بطن خود روابط دنیای مجازی را نشان میدهد به سراغ این ساختار بروید که کاملا متناسب با تم اصلی فیلم است؟
خوشبختانه به دلیل زمانی که در اختیار داشتم این فرصت برایم فراهم شد که به جنس ساختار فیلم بیشتر فکر کنم. از طرف دیگر من یکی از فیلم بینهای حرفهای هستم و سعی میکنم هیچ فیلم خوبی را از دست ندهم. این موضوع باعث میشود با زبان امروز جامعه خودمان و جامعه بینالمللی ارتباط بیشتری برقرار کنم. باید بپذیریم زبان سینما به کلی تغییر کرده اما متاسفانه سینمای ایران هنوز با زبان قدیم سینما به حرکت خود ادامه میدهد. واقعیت این است که زبان ارتباطی و تصویری در همه جهان کاملا تفاوت کرده و همه ملتها به نوعی تحت تاثیر انواع فضاهای مجازی هستند. بر همین اساس شکل فرهنگ دنیا در حال تغییر است و بیشتر هویت مجازی افراد است که دیده میشود تا هویت حقیقی آنها. «رخ دیوانه» هم درباره همین موضوع است؛ اینکه کدامیک از اینها برتری دارد؟ اینکه به عنوان یک جوان تا چه حد شخصیت مجازیآن بر شخصیت حقیقی شما غلبه دارد؟ قابل شناسایی نیست. بیشتر افراد از طریق فیس بوک، وایبر و… تصویر دیگری از خود ارایه میدهند و این تصویرها در مورد بسیاری از افراد خلاف واقعیت و دروغین است در حالی که در نسل ما اینگونه نبود. اما تفاوتی که جامعه ما با دیگر جوامع دارد این است که کشورهای دیگر با این موضوع بیگانه نیستند و این مسائل را به عنوان تبعات شرایطی که جامعه برای آنها به وجود آورده، پذیرفتهاند. اما در ایران این فرهنگ از بیرون آمده و یکباره در مقابل تمام محدودیتهایی که جامعه ما داشته، قرار گرفته است. در این شرایط ارتباطاتی در عرصه روابط خصوصی افراد به وجود آمده که هیچ محدودیتی در آنها دیده نمیشود و در عین حال با فرهنگ رسمی و محدودیتهای موجود در جامعه تفاوت فاحش دارد. آنچه ممکن است جوان ما را در مقابل این نوع ارتباطات بیدفاع کند همین است که در چنین فضایی مسوولیت اجتماعی و فردی رنگ میبازد چراکه مشاهده بیعدالتیها در سطوح مختلف جامعه جایی برای مسوولیت اجتماعی دراین نوع ارتباطات باقی نمیگذارد. در این شرایط اتفاقا آنچه جوان بدبین امروزی را – که بسیاری از مسائل برایش بیاهمیت شده- میتواند تحت تاثیر قرار دهد، صداقت در بیان تصویراست. جوان امروز فقط باید متوجه شود که این تصویر صادقانهای از مبتلایات نسل اوست و به عقیده من این اتفاق در «رخ دیوانه» افتاده است. تصویر، داستان و شخصیتها به گونهای طراحی شدهاند که مخاطب میتواند برداشت خودش را داشته باشد و به همین دلیل همه طیفها میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
چه مقطعی از کار بود که متوجه شدید قصه شما با ساختار بازی شطرنج همخوانی دارد و این ساختار را وارد کار کردید؟ به خصوص که شطرنج مفهوم بازیهای درون قصه را بسط داده و با تمی که در نظر داشتید انطباق خوشایندی دارد.
نخستین نسخه فیلمنامه که نوشته شد سه داستان کاملا مجزا داشت و به صورت اپیزودیک روایت میشد. حدود هفت سال قبل این متن را سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران به من ارایه کرد و آن زمان از داستان اول خیلی خوشم آمد که قصه سه جوان بود که با هم شرطبندی میکردند. اما قصههای دوم و سوم کاملا مجزا بود. چیزی که از ابتدا برایم مهم بود همان ساختاری است که هماکنون نیز در فیلم دیده میشود؛ اینکه روایت اول شخص از یک جوان داشته باشیم از زمانی که از یک بلندی پرت میشود تا زمانی که به زمین برسد. یعنی ما یک روایت
چند ثانیهای را در طول دو ساعت تعریف کنیم. این همان ساختار اولیهای بود که آن زمان برایم اهمیت داشت. اینکه فیلمنامه در این ساختار دایره تعریف شود و ما از یک نقطه شروع کنیم و در پایان متوجه شویم این روایت یک فرد مرده است. از طرف دیگر آن زمان هنوز ما به این شدت در معرض هجوم روابط مجازی نبودیم در نتیجه بحث راست و دروغ به این معنا مطرح نبود. همچنین دوست داشتم این قصه به یک داستان به اصطلاح
از سر تا ته تبدیل شود نه یک داستان اپیزودیک. به همین دلیل قصه اول را با بخشی از قصه دوم از نسخه اولیه فیلمنامه گرفتیم و بر اساس طرحی که داشتم برای وصل کردن آنها با گوهری صحبت کردم و او هم فیلمنامهای نوشت که داستان آن یکدست بود. اما داستان شکل گرفتن ساختار کلی فیلم به اینجا ختم نمیشود. بعد از ساخت «زادبوم» و مشکلاتی که برای آن فیلم به وجود آمد یکبار تصمیم گرفتیم پیش تولید «رخ دیوانه» را آغاز کنیم اما بعد از مدتی احساس کردم با توجه به شرایط موجود بهتر است از این کار انصراف بدهم. اما سال گذشته وقتی قرار شد دوباره ساخت فیلم را شروع کنیم، فکر کردم شرایط کاملا تغییر کرده است. بعد از صحبت با گوهری به این نتیجه رسیدیم که فیلمنامه را به هفت قسمت تقسیم کنیم و با تکنیک بازی شطرنج آن را پیش ببریم. به گونهای که مخاطب احساس کند با ساختاری همانند بازی شطرنج روبهرو است که در مقابل هر حرکت و بازی، یک بازی مخالف وجود دارد که میتواند موقعیت را تغییر دهد. طبعا این فرم در ساختار فنی فیلم هم تاثیر گذاشت. از ابتدا مدنظرم بود با اینکه یک فیلم اجتماعی میسازم اما خودم را گرفتار موقعیتهای چرک نکنم. یکی از مشکلات فیلم این بود که حدود ٨٠ درصد آن در شب میگذشت. طبعا چنین موقعیتی مخاطب را دلگیر میکند به همین دلیل فیلم باید تمیز کار میشد. بهطوریکه در جنس فیلمبرداری، نورپردازی، حرکات دوربین، دکوپاژ و… این نکته را لحاظ کردیم و فقط در دو مورد از دوربین روی دست استفاده کردم. سعی کردم دکوپاژها در عین نشان دادن شکل ارتباط جوانها، به هیچ عنوان خودنمایانه نباشد درحالی که «رخ دیوانه» فرمالیستیترین فیلم من محسوب میشود اما به هیچ عنوان فرم را غالب نمیبینید بلکه فرم در خدمت محتوا است.
با اینکه «رخ دیوانه» تلاش میکند یک هشدار جدی درباره مسائل و روابط مدرن جوان امروزی بدهد و حتی پایان آن با مرگ همراه است اما هیجان و انرژی دارد که مخاطب را دچار رخوت و سکون نمیکند. این ویژگی تا چه حد آگاهانه و برآمده از ساختار فیلمنامه و فیلم است؟
داودی: مسائل بسیاری در شکل گرفتن یک ساختار درست تاثیر دارند. به همین دلیل وقتی قرار است وارد جزییات شویم کارمان سختتر میشود. من در طول سالها سعی کردهام تکنولوژی جدید را در فضای کار تخصصی خودم به شکل جدی تجربه کنم. در این فیلم دکوپاژم را روی جدیدترین ابزار تکنولوژی ارتباطی و با نرمافزارهای حرفهای انجام میدادم و ارتباطم را با منشی صحنه یا مدیر فیلمبرداری به گونهای برقرار کردم که از طریق ایمیل نکات و ایدههای مربوط به کار روز بعد را شب قبل دریافت کنند. وقتی شبها (غالبا روی آیپد و با نرمافزار حرفهای دکوپاژ فیلم) دکوپاژ میکردم و آن را به عوامل ایمیل میکردم تا صبح روی موبایل یا تبلتشان دکوپاژ صحنه مورد نظر را داشته باشند. در نتیجه روابط حرفهای سریعتر انجام میشد و این به نوعی با فضای خود فیلم هم بیارتباط نبود.
در «رخ دیوانه» به دلیل ساختاری که طراحی کردهاید بار اول دیدن فیلم جذابیت خاصی دارد که با کشف و شهود همراه است و مخاطب با چیدن پازلها کنار هم و رسیدن به نتیجه نهایی احساس لذت میکند. اما طبعا در بار دوم این حس و هیجان اولیه وجود ندارد چون مخاطب کلید ماجرا را میداند. چه طراحی و تمهید خاصی سنجیدید که «رخ دیوانه» فیلم یکبار دیدن نشود و مخاطب برای دوباره دیدن آن انگیزه پیدا کند؟
داودی: جنس فیلمهای رودستزنی اینگونه است و این مساله در ذات آنها وجود دارد. البته این لایه ابتدایی و رویی فیلم است و لایههای دیگری هم وجود دارد که باعث میشود مخاطب علاقهمند برای بار دوم هم به دیدن فیلم برود. من با نمونههای متعددی در این خصوص روبهرو شدم و حتی مخاطبانی داشتیم که چند بار فیلم را دیدند و دیدن آن را به دیگران توصیه کردند.
در قصههای فرعی به نظر میآید کمیت و بار دراماتیک بهطور دقیق تقسیم نشده و بهطور مثال خط قصه ماندانا (طناز طباطبایی) بسط بیشتری از بقیه خطوط پیدا میکند. نوع ارتباط با مادرش و گذشتهای که داشته در عین جذابیت، باعث شده این خط نسبت به بقیه عریض شود. این نکته در مورد خط قصه زوج جوان (نازنین بیاتی و صابر ابر) هم صدق میکند. فکر نمیکنید با ایجاز بیشتر میتوانستید تمرکز بیشتری روی درام اصلی داشته باشید تا بار دراماتیک فیلم افت نکند؟
داودی: درباره این موضوع پیش از این هم شنیدهام و برخی نقد داشتند که بهتر بود شخصیت مادر طناز و پدر نازنین از قصه حذف میشد. اما دو مساله باعث شد من به این موضوع بپردازم. با حذف این دو شخصیت ما با فیلمی روبهرو میشدیم که فقط قصه چند جوان بود. اما دغدغه غالب من این بود که بهتر است در کنار نشان دادن این موضوع، شکافی را که بین نسلها در حال شکل گرفتن است، به تصویر بکشم. البته این موضوع در فیلمهای دیگر من هم مطرح شده بود. به همین دلیل برایم مهم بود که نشان بدهم از زمان فیلم «تقاطع» تا به امروز رابطه نسلها چه تغییری کرده است. در فاصله ١٠ سالی که بین این دو فیلم گذشته، این روابط در سطح جامعه تغییرات اساسی کرده است. من به عنوان یک فیلمساز اجتماعی خودم را موظف میدانم که نشانههای این تغییر را در آثارم نشان دهم. وقتی قرار است به این موضوع اشاره کنیم پس باید مابهازای آن را هم در فیلم نشان بدهیم. چه بسا یک جوان حس کند این فیلم برای او ساخته شده و در کنار هیجانی که با دیدن فیلم تجربه میکند، توجهش به شکاف نسلها هم جلب میشود. این همان چیزی است که میخواستم به آن تاکید کنم حتی به این قیمت که در جنس روایت خدشههایی وارد شود.
خانم منصوری به نظر میرسد که فیلم «رخ دیوانه» به لحاظ مضمونی نزدیکی بیشتری به فیلم «تقاطع» دارد. همانطور که آقای داودی هم عنوان کردند فیلمنامه این فیلم هم از مدتها قبل در حال نگارش بوده است. با اینکه پروسه ساخت و نگارش متن «رخ دیوانه»
در جریان بوده چطور ترجیح دادید سراغ «زادبوم» بروید که با مشکلاتی روبهرو شد و تاکنون امکان اکران پیدا نکرده است؟
بیتا منصوری (تهیهکننده): در اصل فیلمنامه «رخ دیوانه» به بعد از ساخت «زادبوم» برمیگردد. طی این سالها که آقای داودی فیلم نمیساختند درگیر نوشتن فیلمنامه با آقای فرید مصطفوی بودند. هر زمان هم صحبتی درباره ساخت یکی از آن متنها میشد من تاکید میکردم که باید اول «رخ دیوانه» ساخته شود. وقتی پیشتولید و ساخت «زادبوم» آغاز شد بحث نوشتن فیلمنامه «رخ دیوانه» مطرح شد. ما سال ٨٧ پروانه ساخت «رخ دیوانه» را دریافت کردیم و قرارداد سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران را هم بستیم. حتی پیشتولید هم شروع شد و بیشتر قراردادها بسته و قرار بود صابر ابر و مهناز افشار در فیلم بازی کنند. اما متاسفانه سازمان فرهنگی هنری شهرداری هیچ کدام از تعهداتش را انجام نداد و به همین دلیل کار را متوقف کردیم. پس از مدتی قرار شد دوباره پروژه را راه بیندازیم اما مشکلات فیلم «زادبوم» باعث شد آقای داودی در آن مقطع از ساخت «رخ دیوانه» انصراف دهند. سال گذشته با توجه به تغییر دولت ما هم تصمیم گرفتیم دوباره سراغ ساخت «رخ دیوانه» برویم و با بنیاد سینمایی فارابی بهتوافق رسیدیم و دوباره از ارشاد پروانه ساخت گرفتیم.
عمدتا وقتی یک فیلم در کارنامه یک کارگردان امکان اکران پیدا نمیکند برای ساخت فیلم بعدی دچار ناامیدی میشود. قطعا این شرایط برای تهیهکننده سختتر است چراکه باید به سرمایهای که برای کار هزینه شده و برگشت ندارد هم فکر کند. چطور به این نتیجه رسیدید که در دولت جدید به جای فراهم کردن شرایط اکران «زادبوم» سراغ ساخت یک فیلم سینمایی دیگر بروید؟
منصوری: ما هرگز «زادبوم» را رها نکردیم و در طول این مدت مدام جلسه داشتیم. حوزه هنری ۶٠ درصد از این فیلم را سهیم است. متاسفانه مسوولی در حوزه با این فیلم مشکل دارد و به همین دلیل آنها علاقهای به اکران «زادبوم» ندارند. طی جلساتی که داشتیم به یک توافق رسیدیم که بتوانیم سهم حوزه را خریداری کنیم اما میدانیم که اگر بخواهیم فیلم را اکران کنیم سینماهای حوزه را نداریم.
قطعا به دلیل پرکاراکتر بودن فیلم و اینکه اغلب کاراکترها در رده سنی جوان هستند در مرحله انتخاب بازیگر کار مشکلی پیش رو داشتید. چطور به این ترکیب از بازیگران جوان رسیدید که هم تازگی دارد هم در اجرا جواب خوبی گرفته است؟
داودی: به عقیده من مهمترین بخش فیلمسازی انتخاب عوامل و بازیگران است. وقتی شما مراحل انتخاب بازیگر را درست انجام دهید ۶٠ درصد کار خود به خود انجام شده است. من سال قبل از ساخت «رخ دیوانه» داور جشنواره فیلم فجر بودم. شاید یکی از دلایلی که داوری را پذیرفتم به این موضوع برگردد که سالها بود در سینمای ایران به جز چند اثر محدود، فیلمی ندیده بودم و به همین دلیل نسل جدید بازیگران را نمیشناختم. داوری جشنواره فجر فرصتی شد تا همه فیلمها را ببینم و در کنار داوری، توجهم به بازیگرانی باشد که حس میکردم به کاراکترهای «رخ دیوانه» نزدیک هستند. امیر جدیدی، نازنین بیاتی و ساعد سهیلی را از همان فیلمها انتخاب کردم. جدیدی انتخاب اول و آخر من بود اما به نوید محمدزاده هم فکر کرده بودم. به سهیلی هم از همان ابتدا تاکید کردم که روی فیزیکش بیشتر کار کند و او هم این کار را کرد.
طناز طباطبایی پیش از این نقش دختر معتاد را در «مرهم» و «صداها» با مهارت بازی کرده است. انتخاب او برای نقش ماندانا چقدر متاثر از سابقه قبلی او بود؟ همچنین حضور بیژن امکانیان بعد از «تقاطع» در نقش پدری که با دخترش مشکل دارد، تا چه حد یادآور همکاری قبلیتان بود؟
داودی: من با امکانیان رفاقتی قدیمی دارم و رابطه ما خیلی عمیق است. همیشه دوست داشتم او پتانسیل خود را در موقعیتهای جدید آشکار کند ولی تا قبل از «تقاطع» این فرصت پیش نیامده بود. در آن مقطع از زمان نگارش فیلمنامه به امکانیان فکر میکردم و هنوز هم معتقدم انتخاب بسیار خوبی برای نقش پدر در «تقاطع» بود. این همکاری در «رخ دیوانه» هم ادامه پیدا کرد و برای این فیلم هم از ابتدا به او فکر میکردم.
درباره خانم طباطبایی گزینههای دیگری هم مطرح بود. وقتی قرار شد با هم صحبت کنیم خودش هم به این فیلمهایی که شما عنوان کردید، اشاره کرد. اما من از ابتدای کار میدانستم که دنبال کاراکتر یک معتاد محض نیستم بلکه بیشتر دوست داشتم ماندانا شخصیتی باشد که قصه را پیش ببرد. به همین دلیل چندان به این موضوع فکر نکردم چون حس میکردم این نقش به خانم طباطبایی نزدیکتر است.
فیلم شما در جشنواره فجر جوایز مهمی را دریافت کرد و در بخشهای مختلفی هم نامزد دریافت جایزه شد ولی فکر میکنم توقع شما بیشتر بود خصوصا در بخش جوایزی مثل فیلمنامه.
داودی: من چندین بار داور جشنواره فجر بودم و معتقدم داوری جشنواره فجر سرنوشت محتومی دارد و به نوعی تکلیفش معلوم نیست اما سال گذشته حواشی دست و پاگیر آن کم شده بود به خصوص اینکه از بخش بینالملل جدا بود. اضافه شدن بخشهایی همچون هنر و تجربه هم کمک بسیاری کرد اما واقعیت این است که جشنواره فیلم فجر بیشتر یک جشن آیینی است. چند سال قبل که داوریها از هم جدا نبود همان هیات داوران اصلی باید برای داوری فیلمهای بخش اول و دوم را هم میدیدند، با یک حساب سردستی متوجه شدم هر کدام از داوران باید ۶٣٨ مورد را داوری کنند. مشخص است این کمیت قطعا اشتباهاتی درداوری را هم به همراه دارد اما با این حال معتقدم باید توجه بیشتری به فیلمنامه«رخ دیوانه» میشد. وقتی فیلمی در بخش بهترین کارگردانی و بهترین فیلم جایزه دریافت میکند قطعا باید در بخش فیلمنامه هم دیده میشد. یا چطور میشود به صداگذاری یک فیلم جایزه بدهیم اما صدابرداری را جدا کنیم و نبینیم؟ درحالی که کار نظام الدین کیایی در این فیلم فوقالعاده بود و معتقدم اگر او نبود ممکن بود در بخشهایی فیلم دچار اشکال شود. البته آقای بهمن اردلان هم صداگذار بسیار خوبی است و حقش بود جایزه بگیرد. در جشنواره فجر همیشه نوعی تقسیم صورت میگیرد و همیشه هم داوران انگار در پایان به نوعی اجبار میرسند که باید این تقسیم را انجام دهند. موسیقی فیلم یکی از انتخابهای بسیار خوب بود و من و کارن همایونفر بهشدت نگران آن بودیم چون فیلم بهشدت لحن سهل و ممتنعی دارد. شما اگر فیلم را بدون موسیقی ببینید اصلا نمیتوانید تصور کنید که چه جنس موسیقی باید داشته باشد اما کارن واقعا کار متفاوتی انجام داد.
با توجه به اینکه شما جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را دریافت کردید، آیا از شرایط اکران و فروش فیلمتان راضی هستید؟
منصوری: باید بگویم به نسبت تعداد سالنهای سینمایی که در اختیار داریم و تبلیغاتی که شده فروش فیلم برای من راضیکننده است.
اعتماد