این مقاله را به اشتراک بگذارید
مروری بر کتاب «تکه قبل از تکهشدن» نوشته آسیه جوادی
سهراب بشردوست
نویسندگانی هستند که با آثارشان جهانی خاص خود را میآفرینند و نویسندگانی هم هستند که جهانهای برساخته نویسندگان دسته اول را تکرار میکنند. در ادبیات داستانی ایران، غلامحسین ساعدی جزء دسته اول است. نویسندهای که با مواد و مصالح جهان واقعی و آمیختن آن با کابوسها و ترسها و تخیلات غریب خود، جهانی خلق کرد که در ادبیات ایران مختص خود اوست. این جهان اکنون که سالها از نوشتهشدن قصههای ساعدی میگذرد، در تاریخ ادبیات ایران مهر ماندگاری خورده است و راز ماندگاری آن هم توانایی ساعدی در تعمیمپذیرکردن جهان شخصی خود است. اینگونه است که کابوسهای شخصی ساعدی با تبدیلشدن به ادبیات به کابوسهای جمعی بدل شدهاند. ساعدی در آثاری نظیر «عزاداران بیل»، «ترس و لرز»، «واهمههای بینام و نشان» و… جوهر یک دوره خاص تاریخی را گرفت و از آن روایتی ارائه داد که در تاریخ رسمی، رد و نشانی از آن نبود.
کتاب «تکه قبل از تکهشدن» با عنوان فرعی «الفبای آثار ساعدی»، کتابی است از آسیه جوادی درباره این نویسنده مطرح ادبیات معاصر ایران. این کتاب که از طرف نشر افراز و در مجموعه «ادبیات معاصر ایران در گذر زمان» منتشر شده، کتابی است در ١۴ بخش که در هریک از این بخشها یکی از وجوه کار ساعدی معرفی شده است. بخش اول کتاب شامل سالشمار غلامحسین ساعدی است. بخش دوم شامل کتابشناسی او. در بخش بعدی نمایشنامههای ساعدی معرفی شده و بعد از آن داستانها، رمانها، کتابهای کودکان، فیلمنامهها و لالبازیها. نویسنده در هریک از این بخشها، پس از ارائه خلاصهای از اثر و معرفی شخصیتهای آن، به بررسی اثر مورد نظر پرداخته است. پس از معرفی و مرور آثار ساعدی، مقالهای با عنوان «جهانبینی ساعدی» آمده است. در این مقاله، به مؤلفههای گوناگون آثار ساعدی که در کنار هم جهان او را شکل میدادهاند، پرداخته شده است. مؤلفههایی نظیر سیاست، زبان، طنز، هراس تعقیب و قربانیشدن، کابوس و… بعد از این مقاله، به «صداها در کار ساعدی» پرداخته شده است. نویسنده در این بخش، نخست فهرستی از صداهایی را که در آثار ساعدی حضور دارند ارائه داده و بعد از آن به بررسی انواع این صداها پرداخته است. آسیه جوادی صداها در آثار ساعدی را به پنج نوع تقسیم کرده است که عبارتاند از: صداهای انسانی، صداهای طبیعت، صداهای اشیا، صداهای توصیفی و صداهای بیصدایی. در همین قسمت، در یادداشتی با عنوان «غلغله صداها و آواها در کارهای ساعدی» میخوانیم: «در آثار ساعدی از یک منظر میتوان دید که عنصر صدا و سکوت و تناوب و بازیهای آن، داستانها را به مثابه یک قطعه موسیقی سامان میدهد. اصوات و صداها در کار این نویسنده اهمیت ارگانیک دارد و نیازمند آن است که بدان توجهی ویژه شود…»بعد از صداها، نوبت به «حیوانات ساعدی» میرسد. در این بخش نیز فهرستی از حیوانات در آثار گوناگون ساعدی ارائه شده و بعد از آن نویسنده به تحلیلی کوتاه از حیوانات ساعدی پرداخته است. در بخشی از این تحلیل میخوانیم: «ساعدی آگاه یا ناآگاه از دنیای جانوران ذهنش سخن میگوید که در آمیخته با جهان انسانها، قصهها و نمایشنامههای او را بر عرصه واقعیت و تخیل پیش میرانند. جانوران در کارهای ساعدی جایگاه ویژهای دارند، بیش از هر نویسندهای او در آثارش از جانوران واقعی، نمادین و حتا نامرئی نام برده است؛ بیش از شصت نوع حیوان که در بیش از نود اثر اعم از قصه و فیلمنامه و نمایشنامه و… حضوری مدام دارند و ما را بر آن میدارد که به این حجم عظیم نگاهی جدی بیندازیم». در بخشی دیگر از همین یادداشت آمده است: «حضور و ظهور و ماندگاری این حیوانات و رشد غیرعادی آنها در کارها و استیلای آنها بر ذهن درخشان و شاد ساعدی جلوهای است از کابوسهای حجیم او که همواره از آن گله داشت و در نهایت او را از پا درآورد».بخش بعدی کتاب، نگاهی است به لالبازیهای ساعدی و بعد از آن مقالهای با عنوان «پایان قصه لکاته و اثیری» که در آن نویسنده پس از اشارهای به تقسیمبندی زن به لکاته و اثیری در بسیاری از آثار داستانی ایران، میراثی که همانطور که نویسنده اشاره میکند از هدایت بهجامانده و نگاهی انتقادی به غیاب «صور گوناگون حیات فردی و اجتماعی زنان» در ادبیات داستانی ایران، به بررسی جایگاه و شخصیتپردازی زنان در آثار غلامحسین ساعدی پرداخته است. آسیه جوادی، زنان آثار ساعدی را به چند ترکیب ذهنی و رفتاری تقسیمبندی میکند که عبارتاند از: «زن- مادر/ زن – معشوقه/ زن – لکاته/ زنِ اثیری/ زنِ سکوت/ زنِ سایه/ زن هنجارگریز/ زن قوی/ زن ولگرد/ زن عادی و سنتی/ زن حیله گر/ زن تاثیر گذار/ زن غیر بومی».آخرین بخش کتاب با عنوان «یادداشتهایی از زمان آشنایی»، شامل خاطراتی خواندنی از غلامحسین ساعدی است، از اولین روزی که نویسنده در خیابان با ساعدی برخورد کرده و همسرش -جواد مجابی- آنها را به هم معرفی کرده تا آخرین دیدارها. نویسنده در این بخش، از خاطرات ریزودرشتی که او و جواد مجابی از ساعدی دارند، مینویسد و ازجمله از دو تصویری که میگوید همیشه اولین تصاویری هستند که از ساعدی در ذهنش روشن میشوند. یکی از این دو خاطره مربوط به روزی است که او، جواد مجابی و ساعدی در رستوران نشستهاند و ساعدی یکی از داستانهای دردستنوشتن خود را برای آنها تعریف میکند: «در رستوران هتل پارک خیابان حافظ، که قورمهسبزیاش معروف بود سه نفری پشت شیشهای که باغ کوچک و سرسبز هتل را از ما جدا میکرد نشسته بودیم و از هر دری حرف میزدیم و شاید بر اثر پرسشی ناگهان غلامحسین چهره همیشه شوخش جدی شد و از کاری که در دست نوشتن داشت حرف زد و ما دو نفر آنچنان غرق در داستانی که میگفت شده بودیم که نفهمیدیم کی چایمان سرد شد. داستانی شگفت از کاری که با پیگیریام هرگز آن را پیدا نکردم. و بعدها دانستم که این قصه را همان زمان از ذهن به بیان در میآورده». و خاطره بعدی وقتی است که نویسنده ساعدی را با ماشین به خانهاش میرسانده و ساعدی به او آدرس میداده: «او خیابانی را نشان داد و به من گفت از این خیابان برو. من آن راه را بلد نبودم مرا راهنمایی کرد و وقتی وارد خیابانی شدیم که از یوسفآباد تا جلوی خیابان هیجدهم پلاک چهل و نه که خانه آنها بود را از شرق به غرب میپیمودیم تا پیچیدیم آفتاب به صورت من تابید فورا اول سایهبان جلوی من را پایین کشید و با خنده گفت این مهمترین خیابان دنیاست و من گفتم چرا؟ و او پاسخ داد برای اینکه مستقیم به خانه ما میرود».
شرق