این مقاله را به اشتراک بگذارید
در حاشیه انتشار «پرندگان زرد» و دیدار با نویسندهاش
آیا جنگ، کوین پاورز را نویسنده کرد؟
سارا کروان (گاردین)
ترجمه: محسن موحدیزاد
کوین پاورز به عنوان یک سرباز میداندیده جبهه عراق در رمان اول خود به نسبت اکثر ٣١ سالهها حرفهای بیشتری برای گفتن داشت. وی در «پرندگان زرد» در مورد خط مقدم بین واقعیت و قصه صحبت میکند؛ رمانی که توانست جایزه کتاب اول گاردین را از آن خود کند. عنوان رمان اول پاورز برگرفته از یک ترانه نظامی است که آن را در رزمایشهایی که با ارتش ایالات متحده تجربه کرده بود آموخت. ترانه این گونه آغاز میشود: «پرندهای زرد/ با منقاری زرد/ بر لبه پنجره من فرود آمد/ نانش دادم و/ فریفتمش/ آنگاه، سر لعنتیاش را از تن جدا کردم…» ابیاتی که در جنگ عراق در سال ٢٠٠۴ همراه او بود، بدون وقفه در ذهنش پرورانده میشد و زمانیکه رمان «پرندگان زرد» را مینوشت، خود را در اثر جا کرد _ و به نمادی برای «فقدان قدرت مهار حوادثی که سربازان با آن روبهرو میشوند، تبدیل شد. جنگ به پیش میرود، جنگ بدون توجه به اینکه شما چه اندیشهای در سر دارید یا چه کاری انجام میدهید موجودیتی فیالنفسه دارد. شما قدرتی ندارید و این بیقدرتی به دشمن شما تبدیل میشود. این تجربه احساسی من از جنگ است. طنین ایده پرنده با هسته آنچه تلاش میکردم بدان برسم به گوش رسید.»
پرندگان زرد که عنوان کتاب اول گاردین را به خود اختصاص داده، در سپتامبر، به قفسههای کتابفروشیها رسید. آن هم در میان موجی از بزرگگوییها که با گزارشاتی در مورد قرارداد پرسود پاورز با انتشارات لیتل بروان ایالات متحده همراه شده بود. در بخشی از این ستایشها نام نویسنده آن با نام نویسندگانی مانند تیم اُبرایان، نورمن میلر و ارنست همینگوی همراه شده بود. این رمان داستان جان بارتل را روایت میکند؛ سربازی که در شهر کوچکی در ویرجینیا بزرگ میشود، (در ارتش) ثبتنام میکند و راهی استان نینوا در عراق میشود تا در نمایش جنگی قرن بیستویکم ایالات متحده نقش خود را ایفا کند. در تلاش برای معنابخشیدن به هرج و مرج بیمعنای درگیریها، بارتل به قولی که ناخواسته به مادر دوست خود مورف داده است میچسبد؛ دوستی که هم جوانتر و هم ضعیفتر از او است. قول داده است که «وی را به خانه باز میگرداند» اما نمیتواند به قول خود وفا کند.
قصه این رمان طی دو خط زمانی متقاطع آشکار میشود: یکی زمانیکه بارتل و مورف با بهکارگرفتن یک نوع فکر جادویی که در آن «اگر معمولی باقی میماندیم، نمیمردیم» خود را در مقابل وحشت حفظ میکردند و دیگری بعد از تاریکی و تباهشدن که در آن بارتل، با بازگشت به ویرجینیا، باید هم با گناه از دستدادن مورف و هم با روشی که با مرگ وی تمام آن شعارهای کهنه و عقاید پوسیده با دقت کاشتهشده آنها را به خاکستر تنزل داده بود، کنار میآمد.
همانند تمام رمانهای جنگی، «پرندگان زرد» یک پیروزی است. این رمان با نقبزدن به درگیری در عراق، برای واکاوی پرسشهای جهانشمولی در باب اینکه تا چه اندازه مهار زندگیهای خود را در اختیار داریم و اینکه تا چه اندازه میتوانیم مفهوم اراده آزاد را عملی کنیم، به این پیروزی نایل میشود. همانند کتاباولیها، آغازی به زیبایی و جذابیت تمام آنهایی که اخیرا خواندهام دارد و جای هیچ گونه شکی وجود ندارد که پاورزِ ٣١ ساله، سرباز ارتش و به تازگی جداشده از برنامهام. اِف.ای دانشگاه تگزاس، خود یک قضیه قاطع است. اگر این موضوع واقعیت داشته باشد که بیشتر رمانهای اول شرححال خودنگاری یا حدیث نفس هستند، این هم واقعیت دارد که گاهی کارنامه کاری یک نفر با دیگران شباهت کمتری دارد و بنابراین کتابنویسان در معرفی و یافتن نکاتی که پاورز و راوی قصهاش با آن همپوشانی دارند، عجولانه عمل کردهاند.
زمانی که در گردش تبلیغاتیاش به بریتانیا آمده بود، با یکدیگر ملاقات کردیم. پاورز – که شخصا اهل تفکر بود و کمرو و به صورت چشمگیری خالکوبی داشت- از اینکه «جزییات شرححالی و جغرافیایی مشترک آنها را بپذیرد خرسند شد»، با اینحال، «همانند بارتل دوستی را از دست نداده بود. » وی بیشتر علاقهمند بود راجع به آن بخشهایی که زندگی خصوصی او و بارتل به یکدیگر میرسد صحبت کند. وی میگوید: «به هسته آن چیزی که بارتل با آن روبهرو میشود تاکید داشتهام. من آن چیزها را احساس کردم و همان پرسشها را مطرح کردم: آیا راه نجات و رستگاری از آن وجود دارد، آیا پرسیدن فیالنفسه ارزشی دارد؟ داستان زاده خیال است، اما پیوند قاطعی بین زندگی احساسی و ذهنی او (بارتل) و من وجود دارد.»
زمانی که پاورز در ارتش ثبتنام کرد تنها ١٧ سال داشت. وی میگوید: «در دبیرستان دانشآموز خوبی نبودم، میخواستم به دانشگاه بروم، اما برای اینکه پذیرفته شوم قیمتها را پایین نیاوردند، هزینه تحصیل در ایالات متحده بسیار بالاست. اگر برای مدتی به ارتش بپیوندید، ارتش هزینههای دبیرستان شما را پرداخت میکند و حقوقی هم برای شما در نظر میگیرد.» البته دلایل دیگری هم وجود داشت- یک سنت خانوادگی در به خدمت نظامدرآمدن (پدر و هر دو پدربزرگ پاورز به خدمت ارتش درآمدند و عمویش در نیروی دریایی بود) و همچنین این جبر جغرافیایی بزرگشدن در جنوب امریکا، جاییکه بخش عظیمی از ارتش ایالات متحده از آن شکل میگیرد و مهمتر اینکه، ١٧سالهبودن اتفاق میافتاد: لذت و جذابیت ماجراجویی: کار متفاوتی کردن. قبل از آن هرگز زمان مدیدی از آن بخش کوچک ویرجینیا بیرون نمانده بودم.»
او از فوریه سال ٢٠٠۴ تا مارس سال ٢٠٠۵ در ارتش خدمت کرد. در بازگشت، زندگی او دستخوش حوادث بود: در یک شرکت کارتهای اعتباری کار کرد («زیاد رضایتبخش نبود.»)، یک تابستان با برادر نجار خود خانه میساخت و کلاسهای دانشگاهی شبانه میرفت. «کارهای زیادی انجام میدادم، اما در زمان خاصی تصمیم مهمی گرفتم: آنچه باید انجام بدهم نوشتن است، من باید بنویسم. این فرآیند سه تا چهار سال به طول انجامید؛ از چند استاد دانشگاه که مرا در این امر تشویق میکردند کمک گرفتم و تصمیم گرفتم در دانشگاه تگزاس جایی به دست آورم.»
بیشتر کتاب در آنجا نوشته شد، چندین سال بعد از رویدادهایی که آن را برانگیخته بودند. پاورز میگوید: «گمان میکنم باید قبل از آنکه بتوانم با نوشتن آن دست و پنجه نرم کنم، با تجربه خود کنار میآمدم. » پرندگان زرد پاسخ وی به پرسشی بزرگتر است؛ پرسشی که در بازگشت به زندگی متمدن مکررا با آن روبهرو میشد، «آنجا چگونه جایی بود؟» میگوید با هدف اینکه «ببیند آیا ممکن است تصویری از جنگ و از جهانی بیرون از نگاه این سرباز ترسیم کند»؛ در نتیجه تمرکز کتاب محکم و شخصی است، کاهش و افزایش شدت دما، تشریح اشباع شده نور و گرد و خاک و وحشت صفیرکشان جنگ. گاهی اوقات در میانه جمله تغییر مسیر میدهد تا دو چهره کشور را همانگونه که برای بارتل قابل رویت است ادغام کند، به گونهای آن را میآمیزد که به شما حالت تهوع و سرگیجه دست میدهد، به نفس نفس میافتید.
همچنین با وجود اینکه «پرندگان زرد» رمانی است که در مورد جنگ نوشته شده، تقریبا نیمی از آن به دور از میدان جنگ اتفاق میافتد، در یک ریچموند ملالآور، با اتوبوسهای مدرسه و کنارههای گلآلود رودخانهای که انگار بارتل که مبهوت جنگ شده است، آن را از پشت شیشه پنجره به تماشا نشسته است. پاورز میگوید: «اخیرا داستانهایی در مورد اینکه تعداد خودکشیهای سربازان از تعداد مرگ و میر در میدان جنگ فراتر رفته است گفته میشود، من میخواستم تصویری کلی ارایه کنم. عادلانه نیست: از هواپیما پیاده میشوید، به خانه بازگشته اید، همهچیز خوب است. ممکن است خطر جسمانی تمام شده باشد، اما از جهات دیگر سربازان هنوز هم بهشدت در معرض آسیب قرار دارند. گمان میکنم پذیرفتن این واقعیت بسیار حایز اهمیت است.»
«مطمئنا لحظههای رضایتمندی وجود داشتند که من احساس کردم: اوه، همین است؛ همان احساسی که تجربه کردهام: کلماتی که از زبان بارتل بیان کردم، همان چیزهایی بود که قبلا نتوانسته بودم آن را به زبان بیاورم. » بنابراین، آیا جنگ او را تبدیل به یک نویسنده کرد، یا تنها مطالبی برای نوشتن در اختیار وی قرار داد؟ «من همیشه مینویسم، با این حال هرگز به نوشتن به عنوان چیزی فراتر از سرگرمی نمینگرم. اما گمان میکنم آنچه جنگ انجام داد این بود که مرا از ترس از شکست خوردن نجات داد. به من این اجازه را داد که اجازه بدهم ادامه پیدا کند.»
****
حاشیهای بر رمان پرندگان زرد
… و دوباره جنگ
انیسا دهقانی*
این عنوان را میتوان بر یک فیلم جنگی یا مستند پژوهشی یا رمان ضدجنگ نهاد. از طرف دیگر، در یک بستر تاریخی، این عبارت نام کشوری را تداعی میکند که در ١٠٠ سال گذشته بیش از هر کشوری آتش جنگ برافروخته و در نقاط مختلف عالم دخالت نظامی کرده است: امریکا. و دلیل آنکه رجال سیاسی این کشور در قرن اخیر در حوزه سیاست خارجه خود تا این حد از این ابزار استفاده کردهاند موضوع مورد بررسی ما نیست. اما به موازات این جریان، پدیده مولد فرهنگی دیگری نیز وجود داشته که همپا یا گاهی جلوتر از این روال سیاسی با شدت و حدت زیاد به پیش رفته است و این پدیده، همان محصولات فرهنگی هنرمندانی است که گاه در مدح دلاوریهای سربازان جنگ جهانی دوم شعر سرودهاند، گاه به پیشبینی جنگهای کره و ویتنام پرداختهاند، گاه راجع به مداخله نظامی در سومالی و بالکان حماسهپردازی کردهاند و گاه راجع به اثرات مخرب روانی جنگ خلیج داستانپردازی کردهاند. این محصولات را لزوما نمیتوان به عنوان سند پژوهشی در نظر گرفت بلکه جملگی آنها اسناد فرهنگی کشوری هستند که بیش از هر کشوری در دنیا جنگ افروخته است و بیش از هر کشور دیگری در دنیا جنگهای برافروخته به دست خود را نقد کرده است.
پرندگان زرد کوین پاورز یکی از این سندهای فرهنگی است. کوین پاورز، کهنه سرباز تفنگداران ارتش امریکا در یورش این کشور به عراق برای سرنگونی صدام حسین بوده است. نخستین رمان او، پرندگان زرد، اثری برجسته درباره جنگ در عراق، با این تنش درگیر است که چطور میشود چیزهای غیرقابل وصف را توضیح داد و با این کشمکش مدام، داستان به پیش میرود… در زیر روکش نثر بینقص داستان، در واقع یک تسویهحساب پیچیده برقرار است؛ اینکه کلمات تا چه حد میتوانند اهمیت داشته باشند. سرباز بارتل، در عراق دروغی گفته و قوت رمان در واکنش پریشان او نسبت به آن دروغ است؛ بارتل، حرفهای خود را یکی پس از دیگری نادیده میگیرد، کلمات خود را توجیه یا تفسیر میکند، اما شهامت این را دارد که بیپرده با همه آنها روبهرو شود. شاید بتوان گفت رمان پاورز، داستانی است گزنده درباره عملکرد داستانگویی.
پرندگان زرد به شکل معصومانهای ساختاربندی شده و با نثر شاعرانهای بازگو شده است. اغلب مجبور میشوی آن را زمین بگذاری، چشمهایت را ببندی و عمق نوشته را همراه با راوی ٢١ساله سرباز بارتل مزهمزه کنی: «وقتی فکر میکنم به عنوان یک پسر ٢١ ساله در آن شرایط ناامن چه حسی داشتم و چطور رفتار میکردم، فقط میتوانم بگویم همهچیز ضروری بود. من باید ادامه میدادم و برای ادامهدادن، باید جهان را با چشمهای باز میدیدم، تا بتوانم فقط بر آنچه ضروری بود، تمرکز کنم. ما فقط به چیزهای کمیاب توجه میکردیم و مرگ کمیاب نبود. کمیاب، فقط گلولهای بود که به نام تو در پرواز باشد یا یک بمب کنار جادهای که فقط مخصوص تو زیر خاک پنهان شده باشد. آنچه ما مراقبش بودیم، این چیزها بود. بعد آن روز، دیگر زیاد به مالک فکر نکردم. فکر او نقشی تصادفی بود که گویی فقط در تداوم زندگی من معنا مییافت. آنزمان نمیتوانستم این موضوع را خوب بیان کنم، آخر به من یاد داده بودند فکر کنم که جنگ یک متحدکننده بزرگ است که مردم را بیشتر از هر فعالیت دیگری در جهان بههم نزدیک میکند. مزخرف بود. جنگ بزرگترین تولیدکننده انسانهای نفسگراست: تو چطور میخواهی امروز جان من را نجات دهی؟ یک راه آن مردن است. اگر تو بمیری، احتمال اینکه من زنده بمانم بیشتر میشود. تو هیچچیز نیستی، راز در همین است: یک یونیفرم در اقیانوس اعداد، یک عدد در اقیانوس گردوخاک و ما بهنوعی فکر میکردیم آن اعداد نشانهای از ناچیزی خودمان است. فکر میکردیم اگر معمولی بمانیم، نمیمیریم. ما ضریب رابطه را با علت اشتباه گرفته بودیم و در عکسهای کشتهشدگان اهمیت ویژهای میدیدیم؛ عکسهایی که آراسته و مرتب کنار اعداد مربوط به مکانشان در فهرست در حال رشد تلفات جنگی کنار هم چیده شده بود و ما در روزنامه به عنوان نشانی از یک جنگ فرمایشی، آنها را میخواندیم. حس مشترکی داشتیم، چیزی که فقط در لحظه جرقهزدن یک مغز با مغز دیگر قابل درک است، درک اینکه همه این نامها مدتها پیشتر از آنکه مرگ به عراق هجوم آورد، در فهرست قرار گرفته بود؛ اینکه نامها به محض گرفتهشدن عکس صاحبشان وارد فهرست شده بود و یک عدد به آنها داده شده بود و یک مکان به آنها اختصاص یافته بود و اینکه آن انسانها از همان لحظه به بعد مرده به حساب میآمدند. وقتی نام اسجیتی. ایزیکیل واسکوئز، بیستویکساله، لارِدو، تگزاس، شماره ٧۴٨، کشتهشده در شلیک رسته کوچک در بغداد عراق را دیدیم، مطمئن بودیم او سالها شبحوار در تگزاس جنوبی راه میرفته. فکر میکردیم او همان زمان که در حال پرواز به طرف عراق بوده، یک مرده بهحساب میآمده که اگر هم از بالا و پایینافتادن و چرخش دورانی هواپیمای سی-١۴١ حول محور عمودیاش، هنگامی که او را به بغداد میآورده وحشت کرده باشد، ترسش بیمورد بوده؛ چیزی برای ترسیدن وجود نداشته. او شکستناپذیر بوده، مطلقا شکستناپذیر، تا روزی که دیگر نباشد. همینطور برای اسپیسی. میریام جکسون، نوزدهساله، ترنتون، نیوجرسی، شماره ٩١۴، کشتهشده در نتیجه تحمل جراحات در حمله خمپارهاندازها در سامرا، در مرکز پزشکی منطقهای لندستول. خوشحال بودیم. نه به این خاطر که آن دختر کشته شده بود، بلکه بهخاطر اینکه ما کشته نشده بودیم. امیدوار بودیم او خوشحال بوده باشد که از موقعیت خاص خودش پیش از اینکه بهناچار زیر خمپارهباران برود استفاده کرده باشد، همانوقت که برای آویزانکردن یونیفرمی که تازه شسته شده بود روی بند پشت کانکس بیرون رفته بود.»
به گفته منتقدان، مقایسه آن با نثر همینگوی به دلیل سبک موجز و مقرون به صرفه، و با کرمک مک کارتی، به دلیل استعداد نویسنده در توصیف مناظر، اجتنابناپذیر است. در عین حال پاورز این بنیان ادبی را به گونهای بنا کرده که سبک و شیوه خاص خود را بیافریند. او بدون تکبر و بزرگنمایی مینویسد و بینشی که نسبت به وضعیت پس ضربهای جنگ دارد به میزانی از دقت و هوشیاری رسیده که اغلب روش کلاسیک داستان گویی او را واژگون کرده و خواننده را با ضربات کوبنده قلب خود تنها میگذارد. منتقدان گفتهاند که این رمان ما را به یاد «چیزهایی که به دوش میکشیدند»، واکنش داستانی تیم اُبراین به جنگ ویتنام، میاندازد. بیشک نثر «پرندگان زرد» بازتابی از تاثیر روانی جنگ است… اما نوشته پاورز به طبیعت و چشماندازها نیز میپردازد و میکوشد مفاهیم متضاد زیبایی و وحشت را در کنار یکدیگر بنمایاند. آنطور که منتقد فایننشیال تایمز میگوید: «آیا همین تعریف فیتسجرالد از نبوغ نیست؟»
* مترجم رمان «پرندگان زرد»
اعتماد