این مقاله را به اشتراک بگذارید
قصههایی به وسعت یک قرن
«قرن من»، مجموعه داستان مشهور گونتر گراس است که اخیرا با ترجمه کامران جمالی از طرف نشر نیلوفر تجدید چاپ شده است. این کتاب شامل صد داستان کوتاه است و عنوان هر داستان، سالی از سالهای قرن بیستم است. یعنی برای هر سال از قرن بیستم، یک قصه. در بخشی از مقدمه مترجم بر ترجمه فارسی کتاب، درباره آن چنین میخوانیم: «قرن من چنانکه خواهید خواند مجموعهای است از صد داستان کوتاه. عنوان هر داستان سالی از «قرن اژدها»: قرن پرآشوب گذشته است و در هرکدام از آنها رویدادی موضوع داستان قرار میگیرد که به گونهای مربوط به مردم و یا دولتمردان آلمانی میشود. سال پایانه قرن در این کتاب غایب است چون کتاب با واپسین سال سده نوزدهم آغاز میشود. گاه چند داستان درونمایهای واحد دارد، مانند پنج داستان مربوط به نخستین جنگ جهانی، هفت داستان درباره سالهای وقوع جنگ جهانی اخیر، سه داستان بر زمینه دهه شورشی شصت در اروپا… اما در بیشتر موارد هر داستان محتوای ویژه و مستقل خود را دارد». در ترجمه فارسی کتاب در کنار عنوان اصلی کتاب که چنانکه اشاره شد یکی از سالهای قرن بیستم است، عنوانی فرعی نیز درج شده که مترجم در مقدمه توضیح داده است که «عنوانهای فرعی- بهعنوان مدخلی برای ورود به موضوع داستانها- افزوده مترجم است». کامران جمالی در بخشی دیگر از همین مقدمه درباره نثر گونتر گراس مینویسد: «گونتر گراس نویسندهای است به غایت سختنویس. در نثر او گاه جمله پایه در ابتدای صفحه و جمله پیرو در انتهای آن قرار دارد، گاه نهاد در صفحهای است و گزاره در صفحه پسین. نحو ویژه زبان آلمانی گسترهای فراخ برای این زبانآوریها در اختیار نویسنده ورزیده قرار میدهد.» آنچه در ادامه میآید سطرهایی است از داستان ١٩۴۶ از این مجموعه. عنوان فرعی این داستان، «زنان آوار جمع کن» است: «خاکه آجر، باور کنین، همه جا پُرِ خاکه آجر! تو هوا، تو لباس، لای دندونا، هرجا بشه گفت. اما ما زنا ککمون نمیگزید. هرچی باشه صلح که شده بود. تازه حالام میخوان به افتخار ما مجسمه یادبود بسازن. جدی میگم! عجب ابتکاری: «زنِ آوار جمع کن برلینی»! اما اون وقتا که همه جا خرابه بود و اون همه نخاله مابین کورهراههای هموار شده، به ما همهش ساعتی شصت و یک فینیگ میدادن، یادم که نرفته. اما به جاش کوپن خواربار بهتری میگرفتیم، اسمش کوپن شماره دو بود، کوپن کارگری. آخه با کوپن زن خانهدار روزی سیصد گرم نون و هفت گرم چربی بیشتر نمیدادن. شما بگین، با این یه ذره چیکار میشد کرد؟»
شرق
فیلمنامه، رمان و نظریه فیلم
سرزمینهای دور سینماتوگراف
«موشت» فیلمنامهای است از روبر برسون، فیلمساز بزرگ فرانسوی، که اخیرا با ترجمه شیرین شیبان از طرف نشر مرکز منتشر شده است. برسون فیلم موشت را در سال ١٩۶۶ ساخت و این فیلم یکی از مهمترین فیلمهای این کارگردان بهحساب میآید. «موشت»، چنانکه در مقدمه مترجم بر ترجمه فارسی این فیلمنامه آمده است، در اصل شخصیت دو داستان از ژرژ برنانوس، نویسنده فرانسوی، است؛ اولی داستانی بهنام «زیر آفتاب شیطانی» و دومی داستانی بهنام «داستان جدیدی از موشت» است و فیلم موشت برسون هم براساس دومین داستان خلق شده است. ترجمه فارسی فیلمنامه موشت با ضمائمی هم همراه است که توضیحاتی درباره برنانوس و برسون، معرفی منبع ترجمه فارسی فیلمنامه، فیلمشناسی برسون و بخشی با عنوان موشت و مطبوعات، ازجمله این ضمائم است. در پایان کتاب نیز تصاویری از برخی صحنههای فیلم موشت چاپ شده است. بخش موشت و مطبوعات، شامل گزیدهای است از نقلقولهای منتقدان درباره این فیلم. در یکی از نقلقولهای این بخش از قول سباستین روله، درباره موشت میخوانیم: «مهم این است که برسون خسته از درکنشدن توسط اکثریت و بخش بزرگی از اقلیت، با موشت برای اولینبار به سوی دیگری میرود و تماشاگر را با خود به سواحل بخشنده سینما و سرزمینهای دور سینماتوگراف میبرد. او این کار را با اثر ساده و مستقیما قابل دسترسی که بهترین معرف سبک او است، شاهکار ناب گذشته و آینده، انجام میدهد. با این واسطه موشت اثری فداشده است. فداشدنی که مثبت تلقی میشود، چون ریشه در شرح ارکان اساسی سینمای برسون دارد. همچنین شرح اثری است محوشده و ازهمگسیخته که ما سعی در یافتن حدود آن، اگر حدودی داشته باشد، داریم».
در قلمرو شیطان
«ستاره باز»، رمانی است از رومن گاری که با ترجمه مهدی نسرین از طرف نشر مرکز منتشر شده است. وقایع این رمان در کشوری در آمریکای جنوبی میگذرد؛ کشوری که دیکتاتوری بهنام خوزه آلمایو در آن مخالفان خود را قتلِعام میکند. در آغاز رمان میخوانیم دکتر هووارت، یک کشیش معروف آمریکایی، در حال سفر به کشور این دیکتاتور مخوف است. دکتر هووارت رؤیای اصلاح جهان و نجات مردم از شیطان را در سر دارد و اکنون راهی سفر به کشوری است که یک شیطان مجسم، بهنام خوزه آلمایو در آن جولان میدهد و جالب اینکه همین خوزه آلمایو کسی است که از دفتر روابطعمومیاش در آمریکا برای دکتر هووارت پولی بهعنوان اعانه فرستاده شده است. دکتر هووارت روایتهای ضدونقیضی درباره آلمایو شنیده است. او نخستینبار است که به این کشور آمریکای جنوبی سفر میکند و دلیل سفرش این است که میداند «این کشور به سخنان و کمک او نیاز مبرمی دارد. پایتخت کشور از لحاظ گناه یکی از بدنامترین نقاط در کل نیمکره غربی» است.
نظریه فیلم پس از لاکان
«نگاه واقعی: نظریه فیلم پس از لاکان»، کتابی است از تاد مکگوان که با ترجمه بهمن خالدی از طرف نشر مرکز منتشر شده است. در بخشی از پیشگفتار کتاب، درباره رویکرد نظری آن، چنین میخوانیم: «در کتاب حاضر، یک نظریه روانکاوانه فیلم را بسط میدهیم که خود فیلم را نقطه عزیمت میگیرد. از زمینه تاریخی تولید و دریافت فیلمها بحث نمیکنیم و وقتی از تماشاگر حرف میزنیم، از تماشاگری سخن میگوییم که خودِ زمینه فیلم میطلبد و نه تماشاگر تجربی، البته هیچ فیلمی زمینه تاریخی و تماشاگران خود را نادیده نمیگیرد، اما زمینه و تماشاگر بیرون از رابطه با متن سینمایی نیستند. هر فیلمی در پرداخت هنری خود حامل زمینه خویش است و از طریق شیوه خطابکردنش تماشاگرش را میسازد. این کتاب معتقد است گرچه کسی نمیتواند نسبتبه زمینه تولید و دریافت فیلم بیاعتنا باشد، اما باید وجود آنها را در درون فیلم بیابد نه بیرون از آن. اگر تولید و دریافت فیلم را درون فیلم بازجوییم، نظریه فیلم دوباره ممکن خواهد شد. همین گرایش به زمینهیابی بود که فضایی را که در آن میتوان درباره فیلم نظریهپردازی کرد، از بین برد. پاسخ مناسب دفاع واپسگرایانه از متن در برابر زمینه نیست، بلکه دستیازی به درهمبافته زمینه و متن، یعنی درونماندگاری زمینه در متن است. هر متن سینمایی ذاتا حامل تجلیات وضعیت تاریخی خویش است، همانطور که شرایط دریافت خود را پیشبینی میکند. ما تاریخ و تماشاگر را با تفسیر فیلم درمییابیم، نه با پژوهش در بایگانیها و پرسش از تماشاگران». نویسنده کتاب علاوهبر پیشگفتاری که بخشی از آن آمد، یک پیشگفتار هم برای ترجمه فارسی کتاب نوشته است. کتاب، جدا از مقدمه و دو پیشگفتار، شامل چهار بخش است با عنوانهای: «سینمای فانتزی/ نمایش مازاد»، «سینمای میل/ غیاب در میان ملأ تصویر»، «سینمای تلفیق/ پیوند میل و فانتزی» و «سینمای تقاطع/ برخوردهای میل و فانتزی».