این مقاله را به اشتراک بگذارید
انتشار شماره تازه نیویورکفا با بحث هایی درباره مسئله کپی رایت همراه بود، اینکه گردانندگان این نشریه الکترونیکی آیا با رعایت بحث کپی رایت اقدام به ترجمه این آثار به فارسی کرده اند یا نه. هرچند که به دلیل عدم پیروی ایران از قانون کپی رایت و البته نحیف بودن بدنه اقتصادی حوزه فرهنگ و ادب در ایران امکان رعایت چنین مواردی بسیار دشوار است.
به هر روی برای ایجاد فضایی جهت بحث و تبادل نظر درباره موضوعات فرهنگی بخشی از سرمقاله شماره سوم این نشریه را منتشر کردیم. با اشاره به این مهم که دوستان دیگر هم می توانند اگر پاسخی داشتند با رعایت احترام متقابل در مد و مه مطرح کنند.
مساله کپیرایت داستانهای نیویورکر و حمایت مخاطبان ایرانی
(بخشی از سخن سردبیر، مجله نیویورکفا، شماره سوم)
و اینک سومین شمارهی مجلهی نیویورکفا را خدمت خوانندگان گرامی عرضه میکنیم. در این شش ماه از حمایت معنوی علاقهمندان داستان کوتاه برخوردار بودهایم و در راستای بالا بردن کیفیت مجله، تیم مترجمین و تیم کارشناسی را گسترش دادهایم. پیشاپیش این وعدهی دلچسب را به عزیزان خواننده میدهم که در شمارهی چهارم مجله، که به نوعی اولین ویژهنامهی نیویورکفا هم به حساب میآید، بیش از ده داستان کوتاه را با ترجمههایی از فرزانه طاهری، مژده دقیقی، سهیل سمی، شیوا مقانلو و … خواهید خواند.
پیش از اینکه به توضیح مختصری در باب شمارهی سوم مجله بپردازم، ذکر دو نکته را ضروری میبینم: نکتهی اول اینکه در تعدادی از پیامهای رسیده به ایمیل مجله، دربارهی بحث کپیرایت سوال پرسیده شده است. همانطور که اطلاع دارید بحث کپیرایت در ایران بحث پیچیدهای است. در وهلهی اول، کشور ما در زمرهی کشورهایی که قانون کپیرایت را به رسمیت میشناسند قرار ندارد و در وهلهی دوم، خرید حق چاپ و نشر آثار منتشر شده در نیویورکر نیازمند پرداخت هزینهای است که در این لحظه از توان مالی مجله بیرون است. البته که پیش از شروع حرکت، با مجلهی نیویورکر تماس حاصل شد و شرایط همکاری را جویا شدیم اما با توجه به اینکه حق مالکیت اثر پس از انتشار به نویسنده بازمیگردد، جدا از بحث مالی و جدا از بحث قانونی عقد قراردادِ مجله یا ناشر ایرانی با مجلهی آمریکایی، خریدن کپیرایت از بیش از پنجاه نویسندهی ساکن در کشورهای گوناگون، گرچه رویکرد درست و منش حرفهای و حرکت شایستهای است اما به هیچ وجه کار سادهای نیست – حداقل نه در این لحظه. نه برای مجلهای نوپا.
حال با توجه به نکات ذکر شده در بالا، دو راه حل پیش پای خوانندهی محترم قرار میگیرد. اول اینکه اساسن قید خواندن ترجمههای فاقد کپیرایت را بزند، که در این صورت چرخ بازار ترجمهی ایران تمامن از حرکت بازخواهد ایستاد. یا اینکه به عنوان انتخابی دیگر، به موازات خواندن آثار ترجمهی فاقد کپیرایت، با حمایت مالی مناسب خود، از ناشر مستقل بخواهد که در تلاش برای تهیهی کپیرایت کاهلی نکند. البته که ناشرین وابسته به دولت و پنج شش ناشر بزرگ و اصلی آثار ترجمه در کشور، بدون چنین حمایتی هم توان خرید کپی رایت را، حداقل برای بعضی از آثار پرفروش خود، دارند اما به سبب هزینهی دلاریای که بابت فروش تعداد معینی از ترجمههای چاپ شده – معمولن از مرتبهی پنج هزار نسخه – بایست به ناشر خارجی بپردازند، در اکثریت قاطعِ موارد، به طور کلی قید این مساله را میزنند. به هر ترتیب، نیویورکفا این قول را به خوانندهی محترم میدهد که در صورت رسیدن رقم فروش مجله به بالای سه هزار دلار در هر شماره (معادل ده میلیون تومان)، برای خرید کپیرایت تعدادی از داستانها، مستقیمن با نویسندگان مربوطه و نمایندههای ادبی[۱] آنان وارد مذاکره شود. به این ترتیب فرصت مناسب برای دوستان منتقد به عدم رعایت کپیرایت فراهم است تا با حمایت مالی از مجلهی خود، ما را در خرید کپیرایت یاری کنند.
نکتهی دوم من به نوعی به همین رویکرد دوم مورد اشاره در بالا برمیگردد. مجموعِ بیست هزار دانلود از داستانهای رایگان شمارههای اول و دوم مجله، استقبالی کمنظیر در حیطهی ادبیات داستانی را از نیویورکفا و مسیری که در پیش گرفته است نوید میدهد اما نسبت خرید به دانلود گویای این حقیقت است که بخش عمدهی قشر فرهنگی ما هنوز هم بیش از اینکه به کیفیت و روح نهفته در پس یک حرکت فرهنگی بیندیشد، به امکان استفادهی رایگان از منابع فرهنگی چشم دارد. تعداد درخواستهای همکاری و فرمهای دانلود شده و ایمیلهای دوستان فرهیختهای که دربارهی قانون کپیرایت سوال میپرسند، در مجموع از تعداد نسخههای به فروش رفتهی مجله بیشتر است. و البته که این مساله از جانب جامعهی ادبیای که حداقل ده هزار عضو دارد، طبیعی به نظر نمیرسد. چطور ممکن است تعداد سوالها دربارهی قانون کپی رایت از تعداد خریدارهای مجله بیشتر باشد؟
اگر بخواهیم واقعگرایانه نگاه کنیم، با توجه به تعرفهی صد و پنجاه تا دویست هزار تومانیِ تعریف شده برای هر ترجمه توسط مترجمین مطرح، تعرفهی صد و پنجاه هزار تومانی جهت کارشناسی هر داستان، و حقالترجمهی پانزده تا پنجاه هزار تومانی برای مترجمین جوان – بسته به کیفیت ترجمه و نیاز یا عدم نیاز به کارشناسی- به وضوح قابل مشاهده است که برای بستن هر شمارهی مجله به مبلغی بین یک تا یک و نیم میلیون تومان نیاز است بنابراین، برای تداوم این حرکت آیندهساز و مهم، به درک متقابل و حمایت شما خوانندهی گرامی و دوستدار ادبیات نیاز داریم. لطفن صرفن دانلودکنندهی مطالب رایگان نباشید.
البته به این مساله واقفیم که از یک طرف جاافتادن فرهنگ خرید مجلهی الکترونیک و از طرف دیگر، به وجود آمدن احساس اضطرار و نیاز به همگامشدن با مجلات ادبی روز دنیا، چه در میان خوانندگان داستان کوتاه چه در میان قشر نویسنده و مترجم جوان داخل کشور، احتیاج به زمان دارد و در این زمینه هنوز با کشورهای پیشرفته فاصلهی بسیار داریم.
با سپاس
فرزین فرزام
۲۹ تیر ۱۳۹۴
[۱] Literary Agents
3 نظر
روح الله مجیدی
ممنونم از این یادداشت بی پرده و دقیق.
به نظرم تلاش برای رعایت قانون کپی رایت باید همه جانبه باشد.
هم از طرف ناشر و هم از طرف مخاطبین جدی ادبیات.
مهران
باید دولت و یا یک شرکت اقتصادی بزرگ حمایت کنه تا مساله کپی رایت مجله نیویورکر حل بشه.
ترانه
نمی دونم. راستش من کتاب هایی رو هم که دوست دارم معمولا سعی می کنم دانلود نکنم خودشونو بخرم. این که چه میزان کار درستیه رو کاری ندارم اما توضیح این موضوع خوبه از این نظر که کسانی که با این نگرش موافقن بخرن اون هایی هم که موافق نیستن نخرن. با نظر آقای مهران موافق هستم. نیاز به یه اسپانسر هست.