این مقاله را به اشتراک بگذارید
زندگیهای مشترک در داستان کوتاه
«اگر یک مرد را بکشم دو مرد را کشتهام» با عنوان فرعی «تجربه زندگی مشترک در داستانهای کوتاه»، مجموعهای است از داستانهای کوتاه از نویسندگان مطرح جهان. این کتاب که با ترجمه سیروس نورآبادی و مقدمه فتحالله بینیاز از طرف نشر شورآفرین منتشر شده داستانهای کوتاهی از آلبرکامو، ولادیمیر ناباکوف، ویرجینیا وولف، اسکات فیتس جرالد، گابریل گارسیا مارکز، آلبرتو موراویا، ایتالو کالوینو، جی.دی. سلینجر، آلیس مونرو، کاترین منسفیلد، کارسون مککالرز، ویلیام ترور، کنراد ایکن، دوروتی پارکر و جومپا لاهیری را دربر میگیرد. کتاب با شعری از سیلویا پلات آغاز میشود. در بخشی از مقدمه فتحالله بینیاز بر این مجموعه درباره داستانهای گردآمده در آن و نقطه اشتراکی که باعث شده این داستانها در یک کتاب گردآوری شوند، میخوانیم: «محور تمام داستانهای «اگر یک مرد را بکشم، دو مرد را کشتهام»، عشق و ازدواج است؛ موضوعی که از نخستین حماسههای تاریخ بشری شروع میشود و هنوز هم با تبوتاب زیاد ادامه دارد. گرچه زندگی هر فردی از نظر کمیت بیشتر صرف کار، روابط اجتماعی، کسب امکانات مالی، خواب، خوراک و برخورداری از لذایذی میشود که در طول تاریخ دستخوش تنوع زیادی شدهاند، اما بهلحاظ کیفی، عشق و ازدواج جایگاه ویژهای دارند و چهبسا به تنهایی با تمام جهان ذهنی ناشی از مسائل فوق برابری کنند و حتی از آن هم فراتر روند… تنوع داستانها از منظر کیفی این امکان را به خواننده میدهد که با صداهای متنوع و مختلفی مواجه شود و فقط شنونده یک صدا نباشد». زن تنها از آلبر کامو، بهار در فیلتا از ولادیمیر ناباکوف، گردنبند ملکه از ایتالو کالوینو، پیشکش به ازمه با عشق و نکبت از جی.دی. سلینجر، گستره از آلیس مونرو، ماهعسل از آلبرتو موراویا و هیچ دزدی در این شهر نیست از گابریل گارسیا مارکز، از جمله داستانهایی هستند که در مجموعه «اگر یک مرد را بکشم، دو مرد را کشتهام» میخوانید.
رمانی درباره جنگ عراق
«پرندگان زرد» رمانی است از کوین پاورز که با ترجمه انیسا دهقانی از طرف نشر شورآفرین منتشر شده است. کوین پاورز، شاعر و نویسنده آمریکایی است که بهعنوان سرباز در سال ٢٠٠۴ در جنگ عراق حضور داشته و «پرندگان زرد» که در سال ٢٠١٢ منتشر شده، برگرفته از تجربهها و مشاهدات او در این جنگ است؛رمانی که پس از انتشارش با استقبال منتقدان روبهرو شد و جایزه کتاب اول گاردین و جایزه پنهمینگوی را نصیب نویسندهاش کرد. آنچه در پی میآید سطرهایی است از این رمان: «در روشنی روز، نوبتی کشیک میدادیم، دو ساعت جایی چرت میزدیم و یکساعت هم سرمان پشت تفنگ پایین میافتاد. دشمنی در کار نبود. کنج چشمهامان چیزی دیده نمیشد. حتی برای این کار هم خسته بودیم. فقط میتوانستیم شهر را زیر نوار آسمان آبی، مثل چهلتکه وهمآلودی از شکلهای نقاشیشده سفید و برنزی بهسختی ببینیم. با غروب آفتاب در درهای دوردست، من برای نوبت کشیکم بیدار شدم. خورشید پشت باغ میوه، آنطرف دامنه کوهها با حرکتی مارپیچ پایین رفت و ناپدید شد. تیراندازی در باغ تمام شده بود، اما من و مورف فقط وقتی متوجه آن شدیم که ترقتروق چوبها و آشغالهایی قطع شد که آرام در فاصلهای دور میسوخت و دود میکرد. سایه ساختمانهای دورافتاده پایین آمده بود و همهچیز را پوشانده بود. نمیفهمیدیم حادثهای در راه است. حالا دیگر شب از راه رسیده بود. بیحال بودیم. ستوان بهندرت از ما میخواست زمین را بکنیم. هیچ سنگری آنجا نکنده بودیم. فقط کولهپشتی و تفنگهامان را به دیوارهای خشتی کج و معوج تکیه دادیم؛ دیوارهایی که آن ساختمانها را از میدان جنگ چند شب گذشته جدا میکرد. ستوان یک بیسیم آنتندار کوچک داشت. پشهبند سبزرنگش بین یک پنجره باز و یک درخت نیمسوخته زالزالک آویزان بود. منتظر بودیم چیزی بگوید، اما او پاهاش را روی یک میز صحرایی گذاشته بود و بهنظر میرسید خواب است، ما هم گذاشتیم بخوابد».
داستانهای کوتاه ژاپنی
«رژه پیروزی در بندر آرتور»، مجموعهای است از داستانهای کوتاه ژاپنی از آغاز تا امروز که با ترجمه اشکان کاظمیانمقیمی از طرف نشر شورآفرین منتشر شده است. در این مجموعه داستانهایی از دورههای مختلف ادبیات ژاپن گردآوری شده است و هر بخش براساس همین دورهبندی از بخش دیگر جدا شده است. کتاب پس از مقدمهای به قلم جیتوماس رایمر و وانسی جسِل، با داستانی از دوره کهن آغاز میشود. بعد از آن داستانی از دوره کلاسیک را میخوانید و بعد داستانی از دوره میانه. برای دوره پیشامدرن سه داستان انتخاب شده است و بیشترین داستانهای کتاب مربوط به دوره مدرن و پسامدرن هستند. در بخشی از مقدمه جیتوماس رایمر و وانسی جسِل درباره ادبیات مدرن ژاپن و ارتباط آن با تاریخ و سیاست میخوانیم: «ادبیات مدرن در ژاپن، مانند ادبیات در سایر نقاط دنیا، تحتتأثیر جغرافیا و سیاست است. این مسیر، در مورد ژاپن، با گشودن مرزهای این کشور به روی دنیا در میانه قرن نوزدهم شروع شد. گرچه ژاپن، بههمراه تایلند، تنها کشورهایی در شرق آسیا بودند که تحت استعمار قدرتهای اروپایی قرار نگرفته بودند، ولی دولت ژاپن خطر حمله از طرف این قدرتها را احساس میکرد. ژاپن، در طول تاریخ طولانیاش، تا پیش از جنگ دوم جهانی به اشغال هیچ کشور خارجییی درنیامده بود. درحالیکه حکومت ژاپن درباره قراردادهای نابرابری که با کشورهای غربی بسته شده و این کشور را مجبور کرده بود درهایش را به روی دنیا بگشاید نگران بود، نویسندگان و هنرمندان ژاپنی در طول سالهای منتهی به دهه ١٨٨٠ به فرهنگ غرب علاقه شدیدی پیدا کردند، مخصوصا به این دلیل که مدتها از تأثیرات و انگیزههای دنیای خارج به دور بودند. این علاقه ناشی از کنجکاوی و اشتیاق بود و نه ملزومات فرهنگی و سیاسی. اگرچه فرهنگ اروپایی، روشنفکران ژاپنی را مدتها جذب خود کرده بود، آنها هیچ ارتباطی با دنیای خارج نداشتند، جز تعداد اندکی کتاب، که عمده آنها به زبان هلندی بود و از خارج از مرزها به آنها رسیده بود، تا اینکه ژاپن بهطور رسمی در سال ١٨۶٨ مرزهایش را به روی دنیای خارج گشود. بخشی از این علاقه به فرهنگ اروپایی در اواخر قرن نوزدهم، البته بهطور غیرمستقیم، ناشی از تسلط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اروپا در جهان بود…».