این مقاله را به اشتراک بگذارید
شهر و سینمای ایران
«خاطره شهر» با عنوان فرعی «بازخوانی سینماتوگرافیک شهر ایرانی دهههای ١٣۵٠-١٣۴٠» عنوان کتابی است که بهتازگی در نشر ناهید منتشر شده است. این کتاب حاصل کار جمعی گروهی از نویسندگان است که عبارتند از: سیدمحسن حبیبی، حمیده فرهمندیان، نوید پورمحمدرضا و صالح شکوهیبیدهندی. همانطور که از عنوان کتاب هم برمیآید، نویسندگان این اثر کوشیدهاند ارتباط بین سینما و فضاهای شهری را در سینمای پیش از انقلاب ایران بررسی کنند. شهر و سینما ارتباطی تنگاتنگ دارند و «سینما از نخستین روزهای پیدایش خود – اواخر قرن نوزدهم- تاکنون همواره خود را در نسبت با شهر و فضاهای شهری تعریف کرده است». کتاب فوق در سه بخش کلی با این عناوین تدوین شده: «برداشت اول: شهر و سینمای ایران» «برداشت دوم: بازخوانی فیلمها» و «برداشت سوم: سخن آخر». کتاب با پیشگفتاری با عنوان «سینما، شهر، نووارگی و فضای عمومی» شروع میشود و نویسندگان در آن توضیحات مفصلی درباره ارتباط سینما و شهر دادهاند و نظریههای مختلفی را در این باب بررسی کردهاند. پیشگفتار در پایان به ظهور تکنولوژیهای جدید در عصر کنونی اشاره کرده و معتقد است که «با ورود به هزاره جدید و پیشرفت حیرتانگیز ابزار و ادوات فنی، همگان، بیش از پیش و بسیار سادهتر از قبل، با دوربینهای کوچک و ارزان خود در خیابانها و فضاهای شهری پرسه میزنند و تصاویر موردنظر خود از شهر و جریان بیوقفه زندگی شهری را ثبت و ضبط میکنند. تن شهر بیش از هر زمان دیگری اهمیت یافته است و معماری بنا و معماری شهری بیشازپیش موضوع شهر و زندگی شهری شدهاند و با خلق مکان، فضا و زمان را بازتعریف میکنند». بر این اساس این کتاب بر آن است تا پیوندهای چندسویه شهر، کالبد شهر، سینما و مدرنیته را از دریچه سینمای ایران در مقطع ١٣٣٢ تا ١٣۵٧ بررسی کند. بهعبارتی، این کتاب «در پی دیدن دوباره شهر ایرانی است از درون فیلمهای سینمایی دورانی سپریشده؛ مسئله اصلی در اینجا بررسی و تبیین چگونگی حضور شهر و بازنمایی آن در آثار سینمایی پیش از انقلاب است».
بر این اساس، پژوهش فوق این پرسشها را بهعنوان موضوع پژوهش مدنظر دارد: آیا شهر ایرانی، یا فراتر، زندگی شهری ایرانی و کالبد شهر، در دل تصاویر سینمایی فیلمهای پیش از انقلاب حضور دارد؟ اگر حضور دارد، این حضور به چه نحوی است؟ پسزمینه است یا پیشزمینه؟ نقش جنبی دارد یا از شخصیتهای اصلی فیلم است؟ نسبت این شهر، کالبد آن و زندگی شهری با نووارگی (مدرنیته) و نوپردازی (مدرنیزاسیون) اعمال شده، چگونه است؟ آیا تصاویر ثبتشده بیانگر سویههای مثبت و آرمانی نووارگی (مدرنیته) است یا وجوه منفی و مخرب آن را نیز تجسم میبخشد؟ آیا یکی از رایجترین گفتمانهای دهههای چهل و پنجاه خورشیدی، یعنی بازگشت به اصل، در این فیلمها پژواکی دارد؟
کتاب میکوشد تا این پرسشها را بررسی کند تا «دستکم تصویری بیشوکم روشن از شهر، کالبد آن و زندگی شهری بهنمایشدرآمده در این فیلمها را تشریح کند، زمینه و زمانه را در کنار هم ببیند و شهر ایرانی این دوران را در چارچوب نووارگی ایرانی زمانه بازخوانی کند». هریک از بخشهای کتاب گوشهای از این بحث را پیش میبرد تا در آخر تحلیلی یکپارچه و منسجم از موضوع به دست دهد. برداشت اول کتاب با مروری تاریخی و روزشمارگونه بر فیلمهای سینمای ایران از ابتدا تا انقلاب ۵٧، بنمایهای تاریخی را برای کلیت بحث تدارک میبیند و تصویری عمومی را از نحوه بازنمود شهر ایرانی و نسبت آن با نووارگی (مدرنیته) ایرانی فراهم میآرود. در برداشت دوم، نمونههایی چند از سینمای دهه چهل و پنجاه خورشیدی از منظر بازشناسی شهر و نووارگی (مدرنیته) مورد بازخوانی و تحلیلی دقیق و جزءبهجزء قرار گرفتهاند. و در آخر، برداشت سوم با جمعبندی و کنارهمنشاندن مضامین و انگارههای مطروحه در دو برداشت پیشین، نسبت میان شهر ایرانی با سینما، مدرنیته، مدرنیسم، مدرنیزاسیون و گفتمان بازگشت به اصل مطرح در این دوران را با توجه به رئوس نهگانه خود تبیین میکند.
در برداشت دوم، فیلمهایی که مورد بررسی کتاب قرار گرفتهاند، عبارتند از: خشت و آینه، شوهر آهوخانم، قیصر، آرامش در حضور دیگران، رضاموتوری و آقای هالو که همگی مربوط به دهه چهل هستند؛ و نیز صبح روز چهارم، رگبار، خداحافظ رفیق، تنگنا، زیر پوست شهر، کندو، دایره مینا و گوزنها که فیلمهای دهه پنجاه سینمای ایران هستند. کتاب در برداشت پایانیاش و در بخشی از نتیجهگیریاش آورده: «با توجه به آنچه در برداشتهای پیشین آمد، از زمان ورود سینما به ایران، بهعنوان یکی از عوامل نووارگی، شهر، فضاهای شهری و زندگی شهری از موضوعات اصلی سینمای ایران بوده است؛ اغلب بهعنوان پسزمینه، آنجا که فیلم میخواهد موقعیت مکانی حادثهها و واقعهها را بازگو کند و گاه با نقشی تعیینکننده در داستان»