این مقاله را به اشتراک بگذارید
راهنمای کتاب/ «آخرین رویای فروغ»؛ سیامک گلشیری؛ چشمه
حمید رضا امیدی سرور
نسبت نزدیک با چهره های صاحب نام، در کنار مزایای بسیارش، مشکلات خاص خود را نیز به همراه دارد. از همه مهمتر اینکه چهرههای مشهور می توانند نام نزدیکان خود را تحت الشعاع قرار دهند به گونه ای که از زیر سایه نام آنها بیرون آمدن گاه بسیار دشوار میشود.
سیامک گلشیری هم داستان نوشته و هم داستان ترجمه کرده است و در هر دو زمینه نیز نسبت نزدیک با چهره هایی شناخته شده دارد. در ترجمه با پدرش احمد گلشیری و در داستان نویسی هم با هوشنگ گلشیری که حکم عموی او را داشته است. اگر منصفانه قضاوت کنیم اگرچه نتوانسته اعتبار آنها را در این دو زمینه تکرار کند، اما به هر حال از عهده آن برآمده که نام خود را از زیر سایه این چهره های نامدار بیرون کشیده و هویتی خاص خود پیدا کند؛ و البته با در نظر گرفتن جایگاه احمد و به ویژه هوشنگ گلشیری، این مهم موفقیت کمی نیز نبوده است.
سیامک گلشیری دیگر آن نویسنده جوان سالهای پیش نیست، پا به میانسالی گذاشته و حالا کارنامهای پروپیمان دارد. علاوه بر ترجمه و داستاننویسی برای مخاطبان بزرگسال، برای کودکان و نوجوانان نیز کارهای بسیاری انجام داده است.
چنانکه از منظر کمی تاکنون بیش از ۴۰ کتاب به قلم او منتشر شده است. آثارش تاکنون جوایز گوناگونی را به خود اختصاص داده که جایزه کتاب سال مهر، لوح تقدیر جشنواره کتاب برتر کودک و نوجوان و لوح تقدیر جایزه یلدا از این جمله اند.
با همه اینها سیامک گلشیری بیشتر به رمانهایش شناخته می شود؛ رماننویسی که دوست دارد آثاری ارزشمند و اما پرفروش بنویسد. از این رو میانه چندانی با بازی های فرمی و روایتهای سختخوان ندارد. آثار او اغلب داستان محور و برخوردار از فراز و فرودهای داستانی جذاب با روایت هایی بدون پیچ تاب و پر کشش هستند که با نثری خوشخوان و مقبول اراپه می شوند.
جمله این ویژگی ها در تازه ترین اثر سیامک گلشیری که با عنوان آخرین رویای فروغ به همت نشر چشمه به بازار آمده نیز دیده می شود. البته با یکسری تفاوت ها که از جنبه هایی آن را به اثری برخوردار از رویکرد مضمونی تازه در کارنامه گلشیری بدل می کند. این نویسنده در سالهای اخیر علاقه زیادی به خلق فضاهای وهمناک و و حتی تا اندازه ای گوتیک و دلهرهآور داشته است. او تجربه هایی نیز در زمینه رمان نوجوان در این سبک و سیاق داشته است و حالا در اثر تازه خود نیز کوشیده آن را در حوزه رمان بزرگسال هم به اجرا در آورد.
ماجرای این رمان در یک شب بین اعضای خانوده در یک ویلا در شمال کشور رخ می دهد. رمان به شیوه اول شخص از زبان سامان روایت می شود که او نیز همچون دیگر شخصیت در شب آخر زندگی فروغ به ویلای او در شمال آمده است. فروغ زنی است که حضوری کلیدی و تاثیر گذار در داستان دارد.
رمان در اتمسفری پر رمز و راز توأم با وهم و دلهره پیش می رود؛ کنش و واکنش های شخصیتها باعث نقب زدن به گذشته آنها و کنار رفتن پرده ای ست که واقعیت زندگی این آدمها را پنهان کرده است.
تجربه گلشیری در خلق رمانی پرکشش و جذاب با خلق چنین اتمسفری که در ادبیات و سینمای ایران نمونه چندانی ندارد با توفیقی نسبی همراه بوده به گونه ای که به خوبی مخاطب را جذب کرده و تا انتهای کتاب به دنبال خود می کشد. با وجود اینکه چنین فضاهایی به دشواری با مناسبات حاکم بر جامعه ایرانی جفت و جور می شود، گلشیری توانسته ماجراهای داستان خود را به شکلی ملموس به مخاطب ارائه کند.
الف کتاب
آخرین رویای فروغ
نویسنده: سیامک گلشیری
ناشر: چشمه، چاپ اول۱۳۹۴
۱۶۰صفحه، ۱۱۵۰۰ تومان