این مقاله را به اشتراک بگذارید
دنیای دیگر
«من احمد بن سعد بن محمد بن معید بن ضفیر بن سلطان بن عاد بن محمد بن مسعد بن مطار بن شعین بن خلاف بن یعلی بن حمید بن شغب بن بشیر بن حرب بن جنب بن سعد بن قحطان بن عامر هستم. مثل باقی قحطانیها که قمپز در میکنند که به اصیلترین قبیله عربستان که بیخوبن همه اعراب است تعلق دارند، من هم بهتر است به قحطان که میرسم ترمز کنم. اما چون گاهی بعضی قحطانیها عامر را به عنوان جد بزرگ یا همان حضرت آدم قبیله اضافه میکنند، من نیز همینکار را میکنم و ترجیح میدهم از تخم و ترکه آدم باشم تا قحطان!»
«کمربند» احمد ابودهمان با این جملات شورع میشود و با همین سطور ابتداییاش نشان میدهد که داستانی طنزآمیز است که به شکل خاطرهنویسی نوشته شده است. «کمربند» که بهتازگی با ترجمه حسین سلیمانینژاد در نشر نی منتشر شده است، در مجموعه «دور تا دور دنیا: داستان» این نشر و دومین کتاب این مجموعه به شمار میرود. احمد ابودهمان، شاعر و نویسنده و روزنامهنگار عرب است که در سال ١٩۴٩ در روستایی در جنوب عربستان سعودی به دنیا آمد. او بعدها به پاریس سفر کرد و در سال ١٩٨٢ در آنجا خانواده تشکیل داد. او بهجز نویسندگی به روزنامهنگاری هم مشغول است و بهعنوان مدیر روزنامه «الریاض» فعالیت میکند. احمد ابودهمان اولین نویسنده عربستانی است که آثارش را به زبان فرانسوی مینویسد و برخی آثارش به زبانهای مختلفی هم ترجمه شدهاند. او در آثارش و ازجمله در همین رمان «کمربند» به تضادهای جامعه خود و مدرنیسم غربی توجه داشته و در بخشی از پیشگفتار «کمربند» دراینباره نوشته: «نوشتن برای من هم به معنای تقسیم است هم خلق دوباره دنیا. در پاریس بود که چشمم به روی سرزمین و روستایم باز شد، آخر در آنجا فقط شاعر بودم، نه چیز دیگر. پاریس به من امکان داد که انسان کاملا مستقلی باشم و معنای واقعی مدرنیته چیزی جز این نیست، در حالی که قبیله هنوز مرا سلولی کوچک از پیکر بزرگ خود فرض میکند. حتا به چشم برخی از افراد قبیلهمان، سلولی سیاهام، چون با اجنبی، یا بهتر بگویم، با زنی فرانسوی ازدواج کردهام. البته درکشان میکنم و مینویسم تا به آنها بگویم که دیگران مرا درک میکنند و خیلی بهتر از خودمان ما را درک میکنند».
«کمربند» اولین رمان ابودهمان است که در سال ٢٠٠٠ منتشر شد و با موفقیت هم همراه بود و به زبانهای مختلفی ترجمه شد. خود ابودهمان بعدها این رمان را به عربی هم ترجمه کرد. او در این رمان با بهرهگیری از طنزی ظریف بسیاری از آداب و سنن سنتی جامعه خود را به تصویر کشیده و همین تصویر طنزآلود از سویی نقدی بر سنن اعراب هم هست. خود او در پیشگفتار «کمربند» اشاره کرده که نوشتن به زبان فرانسه میتواند برای فرانسویها موضوع جالبی باشد اما این مسئله میتواند به مذاق بعضی از اعراب جامعهاش خوش نیاید. «کمربند» با جملهای شروع میشود که طعنهای به داستان کتاب، خاطرهنویسی، هم هست. جمله آغاز کتاب دعایی است با این مضمون که «خدایا! اسرار من و خانوادهام را تا ابد پوشیده نگه دار!»؛ دعایی که در روستای راوی رواج داشته و حالا او قرار است خاطراتش را در قالب این داستان بیان کند.